داشت برام کتاب می خوند، نمی ذاشت بفهمم چه کتابیه و فقط می گفت کتاب مال یه نویسنده معروفه میم، منم هر شب با ذوق می رفتم تو رخت خواب و چشامو می بستم و به صداش گوش می کردم. دقت کنید، به صداش و کمی هم به داستان... به خیال خودم البته به داستان خیلی خوب گوش می کردم، تا اینکه یه شب با اخم و با قیافه ی در هم و استادانه ش! اومد گفت میم؟! بگو، هرچی از این داستان فهمیدی بگو... گفتم باشه و یه کم من من(به کسره) کردم دیدم هیچی نمی تونم بگم، نه که نفهمیده باشم اتفاقا می دونستم ماجرا چیه! اما تو بیانش مشکل داشتم، قهر کرد و کتاب و بست و گفت دیگه برات نمی خونم. مشکل تو نیستی، مشکل منم، نحوه ی خوندنمه و انتخاب غلطم، تو این کتابو دوس نداشتی و بعد اون حاضر نشد حتی یک جمله هم برام بخونه و هیچ وقت نفهمید که من بیشتر از داستان به"صداش" گوش می کردم.
+ با توجه به داستان بالا که دیدم گفت نمی خونم و دیگه نخوند، حالا که گفته غلط هاتو پیدا می کنم، نگرانم بره و راس راسی پیدا کنه:/ ازش بر میاد نه؟!
+ میگم نظرتون چیه وقتی لیست غلطهامو آورد اعتراض ورقه بدم:| :دی¿
:))))
منم تا حدی اینجوری شدم،کلن وقتی تو یه جای دربسته باشم یهو گر میگیرم و یه حس بدی بهم دس میده
احتمالا عصبیه پس...
متاسفانه به هیچ عنوان نمیتونم با شومینه تو یه خونه حاضر باشم و تو خونه پدری بهم احترام میذارن و هیچ وقت بعد اون حادثه روشنش نکردن:(
میخواهم به حرفهایت گوش کنم
لبهایت نمیگذارد...
علیرضا روشن
وااای ای کاش کمی زودتر این رو شنیده بودم!
و بهش می گفتم...
مگه این استاد کیه که اینقدر صمیمیه! من نفهمیدم.
در هر حال پیشاپیش تسلیت. چون صد در صد اشتباهاتو اگه داشتی برات ردیف می کنه. شک نکن!
:) گفتم استاد من نیست، ولی استاده درهرحال...
و حتما نسبتی چیزی با من داره دیگه!
هاه... فعلا که خبری نیست و بعید میدونم خبری هم بشه:دی
من هسم.
٤ سال پیش واسم اتفاق افتاد
اوه... بد لاک و گود لاک اینه ها... خوشحالم که روشن شدی و اینجایی
میشه بهم بگی الانم وقتی فضا بسته باشه و کمی گاز تو هوا باشه اذیت میشی؟
من دچار سردردهای شدید میشم!نمیدونم عصبیه و یاد خاطرات باعثشه یا نه!
البته یه بار گاز همه خونه رو گرفت ولی من بسختی خودمو و خونواده رو نجات دادم البته گازگرفتگی با علاالدین بود :|
ممنون
خاطرات بد این چنینی وقتی پاک میشن که دوباره تکرار نشن ولی برای من
سالی یکی دو بار این شکلی میشم (اونموقع ریه ام مشکل ساز بود).
اما تو طول سال من این شکلی میشم متاسفانه و فعلا هیچ پزشکی علتشو نمیدونه حتی آسم یا برونشیت هم ندارم .
بازم ممنون و اینکه کلامتو دوست داشتم:**
اوه پس ماجرا ادامه داره، برای سلامتی کاملت دعا می کنم باران عزیز...امیدوارم معجزه رخ بده و برای همیشه این مشکل حل شه؛) خیلی خیلی مچکرم که برام نوشتی:) :*
منتظر باشید و معذرت میخوام که باید اطمینان بدم بهت که به زودی لیست اشتباهات به دستت خواهد رسید ای میم عزیز
!!! من شما رو از کجا می شناسم؟
میشه بگید خواهشا...
ببین الان احتیاج به پیاده کردن یک سری سیاست های دخترانه هست،و خب چون بلد نیستم فقط میتونم پیشنهادشو بدم خودت آدم سیاستو پیدا کنی موضوع حل شه:)) خیلیم فسفر سوزوندم:)
منم ابدا سیاست دخترونه، از قبیل ناز عشوه و کرشمه ندارم. تنها راهش نابودی اون فایل هاست که اونم از توانایی و عهده ی من خارجه!!!
سلام
خوبین ؟
در مورد پست پایین تون که گفتی آیا کسی هست از گاز گرفتگی نجات
پیدا کرده باشه ؟
بچه بودم یکبار ولی یادم نیست ولی دقیقا ماه پیش از یه مرگ حتمی یعنی
گرفتگی نفسم نجات پیدا کردم و واقعا زنده موندم.
البته اینم بگم قبلا سابقه ی این تنگی نفس بصورت شدیدتر داشتم جوری که صورتم قرمز قرمز شد و نفسم کاملا قطع شده بود !!(عفونت شدید ریوی و گرمای بیش از حد اتاقم باعث این داستان شد ))
جوری که اون ایام که این شکلی شدم یادم نمیره چهار دست و پا عین بچه های کوچک خودمو به زور رسوندم به یه لیوان آب داخل آشپزخونه که بخورم البته بسختی خودمو رسوندم.
( اینم بگم متاسفانه از شانس بدمم هیچ کدوم از اعضای خونواده ام خونه نبود )
حالا اگر سوالی داشتی در خدمتم.؟:)
این تجربه ی تلخ رو اصلا فراموش نمیکنم:((
خیلی خفگی حس ترسناکیه...دوس ندارم کسی تجربه ش کنه.
اما خب گاز گرفتگی با خفگی خیلی فرق داره، من سوالم درباره ی خود گازگرفتگی بود باران جان
خوشحالم که سلامتی و برامون می نویشی خاطرات بد رو از دل و ذهنت بیرون کن و خوباشو بذا رو طاقچه و هی بهشون آب بده تا رشد کنن:)
راستی سلام عزیزم
کافیه تو چشاش نگاه کنی و با چشمای قلبی بگی من بیشتر به صدات گوش میکردم^_^ و بهش بگو حق نداره اون لذتو ازت دریغ کنه:))
:| اعتراض میتونه واقعا موثر باشه ! ولی ممکن هست این استاد شما مثه استادای ما لج کنه و بیشتر موی غلط ها رو از ماست بکشه بیرون؟:|
یعنی به همین عاشقانگی؟! :|نوچ من اصلا زبونم به حرفای اینجوری عادت نداره و نمی چرخه حتی در برابر مادرم، خواهرم و ...
+ بی خود، یعنی من با دانشجوهای دیگه هیچ فرقی ندارم؟ با اونا لج با منم لج؟