مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

بیرون نرفته ام که تو برگردی...

نمی دانم کی و کجا بود که فراموش شدم، خاطرم نیست، اما خوب یادم هست که یک جایی فراموش شدم، چرایش را کاش می دانستم. ای کاش بدانم کی و کجا بود؟ حاضرم نیمی از دارایی های زندگیم را بدهم و خودم را بگیرم و بنشانم جلوی دیدگانت و بخواهم که مرا ببینی... بخواهم به یادم آوری... 


+ این ابدا یک پست عاشقانه نیست. 

+ چند قدم بیشتر به ربع قرن اعتبارم نمانده. بیست و پنج سالگی باید حس غریبی باشد.

نظرات 19 + ارسال نظر
مترسک 1394/09/30 ساعت 10:14 http://1matarsak.com/

حالا شام چی می‌خوای بدی؟

شما بیاین:)) شی رو راهی کنین ایشالا
ببینیم چی میشه:دی

مترسک 1394/09/29 ساعت 22:15 http://1matarsak.com/

حالا کِی شام میدی؟

همون بهمن خدا بخواد:|

مترسک 1394/09/29 ساعت 08:26 http://1matarsak.com/

نخیر، روز و ماه انعقاد توافق مرزی الجزایر تولدتو میگم دیگه :|

:))))
12 بهمن 69

په پو 1394/09/28 ساعت 21:54 http://aski-ewin.blogsky.com

یه جوری میگی ربع قرن انگار خود قرنو مبگی. بابا امبد به زندگی چقد کم آخه؟ حالا تولدت کی هست بیایم کیک خورون؟

امید دارم فقط ایده آل گرام و کارهایی که نکردم خیلی زیادن

چوپان 1394/09/28 ساعت 18:46

مگه میدونی مال من از کدوم نوعه؟ ;)
قطعا عاشقانه نیست! :|

نه نمی دونم اما احساس می کنم مشکل من رو نداری:| :(
میدونم عاشقانه نباید باشه اتفاقا

Ali 1394/09/28 ساعت 17:40

Chera dide nemishi
Chera vazeh neminevisi mesle pish agar asheqane nist pas chi has

عاشقانه نیست، خانوادگیه:)
واضح می نویسم که...

مترسک 1394/09/28 ساعت 17:06 http://1matarsak.com/

روز و ماه، پلیز

روز و ماه چی:|؟
تولدم آیا؟

هوم 1394/09/28 ساعت 16:17

نه کامنت اول که گفتی مردا قبل از 25 سالگی خیلی کوچولو هستن رو میگم!

:)))
شما کی بزرگ میشید راستی:دی؟

هوم 1394/09/28 ساعت 15:51

خودت خیلی کوچولو هستی! :|

هان:|¿
عخی... خیلی ازم کوچولوترین الان حسرت رسیدن به 25 رو خوردین نه؟!:دی درک می کنم درک می کنم.

مترسک 1394/09/28 ساعت 15:46 http://1matarsak.com/

حالا دقیقاً «چند» قدم مونده؟

کمی بیشتر از آنی که فکر می کنی؛)

چوپان 1394/09/28 ساعت 14:20

حاضر نیستم هیچی از دارایی هامو بدم!
ولی منم خیلی دوست دارم بدونم از کی و کجا فراموش شدم...
خیلی
بشر همواره برای فراموش نشدن جنگیده

البته فراموش شدنی که میگم فکر کنم با اونی که تو میگی خیلی فرق داره...
فکر نکنم تو فراموش شده باشی از جهتی که من شدم:)

Nila 1394/09/28 ساعت 13:37

وای مگی منم از 23آذر هی دارم میگم ربع قرن ساله شدم :))))))
+ تولد قشنگت پیشاپیش مبارک

خیلی حس خاصی داره این ربع قرنی!!! ؛)
تولد که پیشاپیش نداره. فقط همون روزش تبریک داره

عاشق بارون... 1394/09/28 ساعت 13:09

آره منم همین حس رو دارم. یه حس غریب. که خوب هم نیست البته..

... کاش حسای بدمون مشترک نبود، متاسفم:)

اما ممنونم که روشن شدین:)

حس می‌کردم باید چیزی درباره‌ی 25 سالگی نوشته باشم اما توی وبلاگ قدیمیم چیزی نبود. لابد جایی دیگه نوشته ام یا شاید اصلن اونقد برام خاص نبوده که درباره‌ش بنویسم.بگذریم...
امیدوارم 25 سالگی خوب و پرهیجان و پر از اتفاقات خوبی داشته باشید. شبیه تبریک تولد شد :| . حالا تولدتون رو چه جوری تبریک بگم؟ ای بابا :|

آه...کاش یه چیزی داشتین که بخونم، برام جالبه بدونم در ربع قرنگی چه حسی دارن آدمها...گرچه بی شک از فردی به فرد دیگه زمین تا آسمون متفاوته
هیچی روز تولدم که خیلی هم مونده هنوز برام آرزوی خوب کنین تو دلتون

نسترن 1394/09/28 ساعت 09:43

تو خیلی مهربونی
زلالی
و احساست نابی داری
همین که آدم خوبی هستی خیلی عالیه
چه 20 ساله باشی چه 25 ساله چه 30 ساله
مهم نیست که رسیدن به اهداف یه کم عقبو جلو بشه
مهم اینه که دل مهربونی داری
که یه روزی جواب مهربونیاش رو میگیره

خیلی لطف دارین نسترن جان تازه وارد:)
اگه ممکنه آدرس بذارید برام منم گهگاهی بخونمتون...
خیلی لطف داری ای کاش واقعا دلم مهربون باشه و نتیجه ش رو هم ببینم
این روزا خیلی مشکوکم به خوب بودن خودم، بس که ناموفقم و نامهربونای اطرافم موفق تر

کیجا 1394/09/28 ساعت 09:40

مگی جان اگه تو غصه تموم نشدن درستو داری پس من باید چی بگم که تو 29سالگیم هنوز پشت کنکور ارشدم و عاطل و باطل..؟ نگران نباش.. انشالا درستم با موفقیت تموم می کنی عزیز.

والااا کیجای عزیزم چه بگویمت... غصه تموم کردن درسمو ندارم خب تازه ترم دو محسوب میشم:|
غصه م چیز دیگه ایه این تعلل و عدم اطمینان از آینده... اینا اذیتم میکنه:)

... 1394/09/28 ساعت 04:05

همیشه فکر میکردم 25 سالگیم خیلی خاصه فکر میکردم 25 سالگیم تولدم خاصه
اما 25 سالگیم اتفاقی نیفتاد ولی تولد 26 سالگیم خاص بود و روزهاش خاص تر
حالا به عنوان یه 26 ساله بهت میگم این فقط یه حسه همه فکر میکنن 20 25 30 35 و... سن های خاصی هست.اما من دیگه دنبال خاص بودن یه سن نیستم من حتی منتظر اینم 28 سالگیم پر باشه از اتفاقات خاص،دیگه برام سن و حس و حالش مهم نیست
البته اعتراف میکنم ادم باید وقتی 25 سالش شد حالش خوب بشه اگه نشه فکر نکنم دیگه خوب بشه...
25 سالگیت پیشاپیش مبارک رفیق.

من قرار بود تا 25 سالگی تکلیف یکی از کارامو روشن کنم و نکردم. وگرنه منتظر خاص بودن هیچ سنی نیستم از 22 سالگی فهمیدم هیچ جور خاصی نخواهد بود هیچ سالی برام؛)
ممنونم پیشاپیش که نداره تولد فقط تو روز خودش تولده؛) بی خیااال پیش پیش رفتنش
امیدوارم حالم خوب باشه حالا که کاری که می خواستم انجام بدم رو ندادم:) درسمم تموم نشد حتی:|دیر رفتم دانشگاه از بس

omid 1394/09/28 ساعت 03:12

:) خوبید؟

امین 1394/09/28 ساعت 02:08 http://pll.blogsky.com

سلام خوبی
الانم منم 25 سالم شده دقیقا الان منم احساس غریبی میکنم
تو الان میگی چکار بکنیم مگی

سلا آقا
به سلامتی برای آقایون تازه اول ماجراهای خوبه پیش از 25 آقایون خیلی کوچولو هستن از این سن پخته می شن.مثل 20سالگی خانمهاست؛)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد