مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

بابا تو که باهوشی حدس بزن چمه و کارو تموم کن.

اگه بابام می دونست من چه رنجی می کشم قطعا میرفت و انصرافم رو می نوشت و همه چیز تموم بود، حیف که خجالت می کشم ازش.... وگرنه الان راحت و آزاد بودم و هیچ غمی تو زندگیم نبود.



نظرات 8 + ارسال نظر
محمد حسین 1394/09/15 ساعت 14:42

سلام
نمیتونم کامل خودم را جای شما بگذارم ولی اگر جای شما بودم انصراف میدادم البته با گفت و گو با پدر- گفت و گو خیلی کار سازه در یک صحبت صمیمی بدون واسطه، همه حرف های دلمو میزدم.
البته به شرطی که سرگرم کار مفید دیگری شوید -
مدرک روی مدرک جمع کردن به نظر من هم هنری نیست من خودم بودم به ازدواج می اندیشیدم .تشکیل خانواده خیلی مهمه کسب مهارت برای زندگی مفیده و اصلا اصله برای زندگی .
حرف دیگران هم اهمیتی ندهید توضیح اینکه علاقه نداشتید .همین .مردم متاسفانه هر کاری کنید سخنی میگویند و قضاوتی پشت سرش !
البته کسب علم و یادگیری . زحمت کشیدن در این راه به بیکاری و یکنواخت شدن زندگی و.. صد در صد ترجیح دارد .
ریشه ای این عدم علاقه و اینکه الان احساس میکنید ای کاش ادامه نمیدادید را بررسی کنید که خدای نکرده در ادامه مسیر زندیگ دوباره در دوراهی قرار نگیرید و ..

ممنونم:) پدرم بی شک اگر بدونن حال بدم رو مجبورم به انصراف می کنن
اما خودم فعلا ترجیحم اینه که ندونن
ممنونم از توصیه هاتون

هممون دوریم؟؟؟
شاید تو دوری از هممون

هاها عالی بود آقا برنا؛) شاد باشید

من فکر کردم پدرت رفته برایه دکترا ثبت نامت کرده و از نظرات دوستان فهمیدم ارشدت رو دوست نداری
اما مگی عزیزم یکی دو ترم دیگه تموم میشه حیفه وقتیه که گذاشتی، ادامه بده و نیمه کاره ولش نکن، حیفه
البته خیلی خیلی بهتر بود به رشته ات علاقه داشتی ولی ... تـــــو میتــــــــــــــــونی [ماچ] [موچ] [بغل]

اگه با تحقیق در عملیات مشکل داری، بگو. به ارشدهای مدیریت هم قبلن درس داده ام. :)
من تورو میشناسم، خیلی قوی تر از این حرفهایی. حالا ببین.

اون یکیشونه که اصلا حس و حال خوندنش رو ندارم:( خب چرا اینقدر دورین شما همتون از من:(؟
من قوی نیستم ولی هرجوریه این فاجعه ای که برای خودم ساختم رو تموم میکنم.

صدف 1394/09/15 ساعت 08:04

بازم که داری بخاطر حرف دیگران کاری انجام میدی دختر؟ دیگران هر فکری که میخوان بکنن! مگه به خودت شک داری؟!
باور کن حیف اون لحظاتیه که صرف میکنی برای چیزی که واقعا دوسش نداری و ازش رنج میبری! رنج بردن خوبه اما برای به دست آوردن چیزی که براش ارزش قائلی! اگه برای حرف مردم ارزش قائلی اگر برای پدر و مادرت این کار رو میکنی قابل احترام خواهد بود ادامه بده اما اگر اینطور نیست باور کردن ارزشش رو نداره.
در ضمن نگران توضیح دادن به دیگران نباش! همه ی عمرت ازت توضیح میخوان! یاد بگیر فقط لبخند بزنی و وارد بازیشون نشی! اگه یک مدت توضیح ندی دیگه ازت چیزی نمیخوان!

صدف جان شروع اشتباهی داشتم، اما حالا که واردش شدم نباید جا بزنم، من واقعا آدمیم که تحمل شکست ندارم باید به خودم ثابت کنم حتی اگه علاقه ای نباشه هم من میتونم با تلاشم به خیلی چیزا برسم... :)
ممنونم که برام نوشتی

... 1394/09/15 ساعت 04:43

چرا از رشته ت متنفری؟!
از اول متنفر بودی؟اگه اره چرا رفتی چرا خوندی؟!

متنفر نه... از مواد درسیش خوشم نمیاد :)

مگی یعنی چی؟!خیلی از دستت عصبانی شدم
ببین عزیزم حالا که سه ترم گذشته و چیز زیادی تا آخرش نمونده نباید انقد دم از ناامیدی بزنی.خیلی از ماها اصلا مدرسه و درس رو دوست نداشتیم ولی رفتیم و گذشت و رفت و تمام شد.حیف از این همه وقت و اون هزینه ای که کردی نیست؟اونم رشته ی مدیریت!رشته ی پویا و کاربردی.شک نکن که این روزا رو هم میگذرونی و همش خداروشکر میکنی که خوب شد انصراف ندادی.اینم بخشی از زندگیه.باش کنار بیا.چرا!اگر ترم اول بودی قطعا بهت میگفتم انصراف بده ولی الان شدیدا نهی میکنم.انقد هم به خودت انرژی منفی نده عزیزم
از دختر پر انرژی و قوی مثل تو بعیده.من از همین وبلاگ چشم براه گرفتن مدرک دکتری تم

حرفی برای گفتن ندارم رویای عزیزم...
واقعا هیچ چیز برای گفتن ندارم ممنونم از قوت قلبی که بهم دادین.
همین

mahee 1394/09/15 ساعت 00:38

خودتو زجر نده..اگه انقدر متنفری برو انصراف بده! چیزی نیست که درمون نداشته باشه که!

...
خجالت می کشم، هیچ کس چیزی از مشکلاتم نمیدونه و انصراف دادنم باعث میشه فکر کنن حاضر به تحمل مشکلات نیستم. متاسفانه به همه گفتن که من میرم دانشگاه و الان با انصراف دادنم واقعا مسخره میشه که باید به همه توضیح بدم یا دروغ بگم بله درسم تموم شده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد