مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

داغم کن ، اعجازی کن تو این غروب پاییز ...

دیروز بعد از شونصد ماه بالاخره برنامه جور شد تا با سه تا از بچه های کارشناسی بریم بیرون! قرار بود یکی از بچه ها که فارغ التحصیل رشته زبانشناسیه برام یه سری کتاب بیاره که در اوقات بیکاری و بی حوصلگی بخونمشون ... در واقع جایگزین رمان ها کنم این کتاب ها رو (حالم رو خوب می کنه خب) 

از لحظه ی اول که نشستیم ، فاطمه یواش و زیر لب یه حرفهایی بارم می کرد که منم با شوخی و خنده بحث رو تموم می کردم . یکی از آقایون هم بودن ، با خنده و تعجب گفت چه شااانسی آوردی فاطمه همسری چیزیت نیست خانوم ر !!! گفتم آخ گفتین ... آخخخ گفتین و اینجا بود که فاطمه شروع کرد یه چشمه باحال برامون اومد که ما رو فراموش کرده و یه چوپانی اومده زده به بره مون!(اسم حقیقیش رو میگفت البته!) اصرار داشت که بگو از کجا با چوپان آشنا شدی و گفتم بی خیال زشته واقعا جلوی بچه ها:| اونا رو هم تحریک می کرد که با نمیاد چون کلی دوست جدید داره!!!

خلاصه که با چشم غره های من کوتاه اومد و این آقا هر پنج دقیقه بر میگشت منو نگاه می کرد و سرشو تکون میداد! میگفت برید خونه کارتون داره!وای وای... دیگه داستان رو با شوخی و خنده کاملا جمع کردم و گفتم بدم میاد که عین مردهای خیانت کار به نظر بیام و فاطمه معذرت خواهی کرد و همه چی خوب شد. دیگه حرف از بچه ها شد که همه متاهل شدن و بچه دار!!! ما چند تا از معدود بچه هایی هستیم که مجردیم ، البته آقایون مجردن ولی خانوما هیچ کدوووم فقط خودمون بودیم! چند تا از هم کلاسی ها دو قلو دارن ، از اثرات ناباروریه ها ؛)

خلاصه دیروز آهنگی که دم غروب به دوستان هدیه کردم آهنگ سال تا سال بود ؛) حال هممون خوب بود بعد از حدود یک سال دور هم نبودن !

 می خندیدن بهم و میگفتن تو خل شدی که هی میری سراغ مدیریت و هی دلت پیش زبانشناسیه!!! منم میگفتم داستان عاشقانه و عاقلانه ست شما نمی فهمید ؛) یکی از بچه ها داره خودشو برای کنکور دکتری آماده می کنه ، دو تا لیسانس داره در دو رشته نا مرتبط و ارشد زبانشناسی ...حالا برا دکتراش جالبه رشته ای که انتخاب کرده. امیدوارم موفق شه و بهش افتخار کنیم ؛) 


+ سال تا سال رو گوش کنید و از بیپ تونز بخرید. وگرنه همچنان تاکید می کنم مشغول زمبه هستید :دی 

+ مهمون کوچولو دارم !15 ساله با برادرکم مدام در حال آتیش سوزوندن هستن ! همشم شاکین که مگی باهامون بازی نمیکنه. زنگ زدیم مکه با مامان صحبت کنیم اینا دو تایی میگن بگید مگی باهامون بازی کنه!!! یک درصد فکر نمیکنن من خانوم خونه ام:دی اه ... من برم به بازیم برسم ! غذامم رو گازه :دی


نظرات 15 + ارسال نظر
فرح 1394/07/10 ساعت 13:55

سلام...هماهنگی با دوستان خیلی کار سختیه...ازبس مهربونید دوست زیاد دارید..دوستتون دوتا لیسانس داره یه ارشد یه دونه لیسانسشو به من بده در راه خدا...مگهان جون ان شالله دفاع پایان نامه ات جا نباشه رو زمین بشینن دوستات

سلام عزیزکم ...
:)) این دوستمون خیلی حوصله داره....میگه ندارم اما به شدت فعاله و بهش حسودیم میشه:دی

+ واسه دفاع به هیچ کس خبر نمیدم؛) رااااحت!!!:))

سلام...
مرسی که به وبم سرزدین...
پس حسابی بهتون خوش گذشته بانو... همیشه به شادی...

مترسک 1394/07/10 ساعت 09:50 http://1matarsak.com/

حالا چرا باهاشون بازی نمی‌کنی، مگی؟ :D

بازی کردم دیگه Pes و GTA :|به بولینگ و ... رضایت ندادن عوضیا :دی

سلام عزیزم
عیدت مبارک

سلام گل همچنییین

آویشن 1394/07/10 ساعت 03:11

اووووه.دوستت چه دل پری داشته ها مگی!!!
ولی کاش یه شب که دور هم جمع شده بودین بعد از مدتها اینارو نمیگفت

فاطمه حساسه واقعا و متاسفانه یکی دو تا اتفاق خیلی حساسش کرده . باید هواش رو بیشتر داشته باشم آویش ؛)
ولی کارش اشتباه بود که اونجا گفت باهات موافقم

هومم اهنگ قشنگی بود
این دور همی ها بعد از یه مدت طولانی اخ که چقدر حال میده. ولی اکثرا تنها می شی ناراحتی میاره حالا این ناراحتی چی هست بستگی داره...
موفق باشی و شاد و سر حال
عیدتونم مبارک

:) خوشحالم که دوس داشتین
خیلی خیییلی حال میده
من بعدش پر از انرژی و حال خوب بودم.ولی بچه ها دلتنگ شده بودن گویا خیلییی ...
من نه! برام همونقد دیدنشون کافی بود کاملا:دی
همچنین آقا علیرضا هم نام بابام ؛)

عید غدیر مبارک
------------------------
شب عید غدیر و حضور مجازی در مسجد!

1-زیارت جامعه کبیره بخوانیم
2-بیش از پیش در اعمال و رفتار دقت و توجه کنیم
3-معطر شدن و پوشیدن لباس های نو و زیبا
4-شنیدن سخنرانی حدود نیم ساعته ی زیبا به اسم مسولیت (شنیدن این صوت شدیدا توصیه میشود )

http://rasekhoon.net/media/show/384276/%D9%85%D8%B3%D8%A6%D9%88%D9%84%D9%8A%D8%AA/

بلوط سرخ 1394/07/09 ساعت 21:56

:))) مگی من چی بگم که آخرین دوست مجردمم 20 مهر نامزدیشه؟ :(( نمیدونی چه حس بدیه آدم تو جمع دوستاش تنها مجرد باشه
منم زبان شناسی خیلی دوس دارم، البته یه بخشیش خیلی تخصصی میشه که مخم نمیکشه، اما تاریخچه زبان و مرتبط بودن زبان ها خیلی جالبن!!
مدیریت که خیلی خوبه، من همش حسرت میخورم چرا بعد واسه ارشد نرفتم مدیریت البته با درساش اشنایی ندارم، فقط به خاطر بازار کارش میگم.
بازم مرررررسی از آهنگ

علی 1394/07/09 ساعت 21:01 http://www.ansd.blogsky.com

شب بخیر
ممنون به وبلاگم سرزدی...
ایشالا شهر باران همیشه سبز و آباد باشه...

ممنون...

چوپان 1394/07/09 ساعت 17:58

خیلیییییییی ازم شکاره ها :D
خصوصا بعد ازون حادثه ی سینما! که روزگار دستتو براش رو کرد
روزگار نامرد!
باورکن مردم زیادش میکنن! من اصن یادم نیست آخرین باری که دیدمت کی بوده :(

:))) نه اوضاع رو به راهه!
قراره زین پس تنها نریم سینما!!! (به آقای همکلاسی شکایت کرد) عین این زن و شوهرای امروزی که مشکل دارن یکی به اون یکی خیانت میکنه بعد میرن میگن فلانی فلان حرکتو کرد و خیانت کرد و اینا :دی
بعد هم کلاسی آقا نصیحتم کرد کلی :| که تو کلی دوست داری این نداره و از این قبیل حرفها
منم خدایی یادم نیست این مدت ندیدیم همو که:دی

+ همون سینما رو شونصدبار دیشب برای حضار تعریف کرد که وسط امتحاناااش مگی منو پیچوند و با دوست دیگه ش رفت سینما:دی

باران 1394/07/09 ساعت 17:20

یول :))

باران 1394/07/09 ساعت 16:50

ما بشدت بداخلاق بود ولی این درس رو چون میگفت خودم دوسش دارم
شیرین درس میداد خودش دکترای زبانشناسی داشت .
اتفاقا بیشتر بچه هامون تو این درس افتادند ولی منم فکر کنم 16/5
گرفتم .بیشتر بچه ها با این استاد افتادن :))
جالب اینجا بود هر تایم سر کلاس صبحش برسم سر کلاس ظهرش حتما
خودمو میرسوندم :)) میگفت خانوم فلانی با وجودی کلاس ظهرش
اومدی باز غیبت صبح تو رد میکنم !!!
منم میگفتم رد کنین ولی اجازه بدین سر کلاس ظهر باشم یادش بخیر :))
واقعا غیبت صبح رو رد میکرد ولی اجازه میداد همون کلاس رو تایم
ظهرش بیام.میگفت تنها دانشجو هستی خیلی عاشق این درسه :))
تو دو کلاسش بیشتر بچه هامون افتادند.
یادش بخیر.
قطعا بخاطر استادم و جناب دکتر چامسکی هم شده روزی بزنه به سرم
زبانشناسی ادامه میدم :))

+یون رو شنیدم ولی یادم نمیاد
من 7-8سال پیش دانشگاه تموم کردم انتظاراتی داری ها :))
اسم خودمم به زور یادم مونده :))
برخی از کتابام تو کارتون داخل کمدم هست که خاک خورده.

منم چند سالی از فارغ شدنم میگذره! سه سال:دی

باران 1394/07/09 ساعت 16:09

اتفاقا اون کلام مال یکی از استادهای منم بود :))
بچه ام رو گازه :))

:دی

باران 1394/07/09 ساعت 16:07

بازرگانی ؟:))
بیمه ؟:))

من عاشق این درس شدم چون استادم خیلی خوب و شیرین توضیحش میداد
اگر روزی روزگاری بتونم و بخوام ادامه تحصیل بدم قطعا میرم زبانشناسی
اگر استاد دیگری این درس باهاش بود امکان نداشت اینجوری عاشق
درس زبانشناسی بشم :دییی

چه ایشی هم میگی :دی
از زبان چیزی یادتون مونده من که آی دونت نووم :دی
کلا فراموش کردم ولی گاهی وقتا سری به کتابای خاک خورده کتاب خونه ام میزنم بیام رشت برات کتاب میارم از اون کتابا :))
خوبه ؟:))

:)
یه چیزی هست دیگه.
استاد ما به شدت بدخلق بود ولی خوب درس میداد. همه میفتادن باهاش من یک 18 پر افتخار ازش گرفتم:دی
من اگه اگه اگه بخوام بخونم میدونم آزاد نمی خونم دیگه ... عمرا !
آره خب... مکالمه منظورته؟! یادمه اونقدرا هم دیگه فرار نیست !!
خوبه ربط به زبانشناسی داشته باشه که دیگه بهتر
کتاب یول رو می خوندین واسه لینگویستیکس؟

باران 1394/07/09 ساعت 15:38

سلام
چرا منم عاشق زبان شناسیم ؟:))
چی تو این درسه که آدم دوست داره بسمتش بره ؟
فقط میدونم درس شیرینیه ولی نمیدونم چی توشه :))
حالا چرا مدیریت ؟


+ حکایت بچه ام رو گازه باید برم :دی
برو زیر شعله رو کم کن برگرد :))

سلام ...
کلا درس خاصیه... رشته م در حال حاضر مدیریته خب! مدیریت مالی نیستم البته !!!(جای شکرش باقیه) خب اگر خونده باشی کتاب هاش رو میدونی چرا شیرینه دیگه؟

+ بله بچه مم رو گاز بود اتفاقا ...ایش
+ یه استاد داشتیم وقتی عجله داشتیم که کلاس تموم شه بریم میگفت بچه تون رو گازه ؟! یا آقاتون پشت گازه ؟!(گاز ماشین:دی)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد