مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

توریست و مگهان غیر اجتماعی :دی

قسمت جالب ماجرای کاخ سعد آباد ... 

یه آقایی اومد و ازم خواست برم ازش عکس بگیرم . باهاش صحبت کردم و پرسیدم از چا زاویه ای عکس بگیرم ؟ با لهجه ی خاصی انگلیسی حرف میزد . جوابمو داد و عکس گرفتم !بهش لبخند زدم :) و گفتم اجازه میدید برم ؟ لبخند زد و گفت آره... با عمه م سلام و علیک کرد و خدافظی... بعد از ماجرای گریه داری که پیش اومد دوباره دیدیم همدیگرو این بار چهره م دیگه توش لبخند نبود. گریه کرده و داغون بودم . صدام کردن با دوستاش و ازم خواستن باهاشون عکس بگیرم!!! عمه م تشویقم کرد که باهاشون عکس بگیرم:دی 

موندیم و اون آقایی که ازش عکس تکی گرفته بودم ازم خواست شماره م رو بهش بدم اگه ایرادی نداره. صدباری هم معذرت خواست بخاطر جسارتش ! عمه م رو نگاهی کردم و گفت مگی! چی کارت دارن مگه شماره ت رو بده خب :دی 

اسمم رو پرسیدن و گفتم . گفتن چه تلفظ سختی ! گفتم اسم من ایرانی نیست. عربیه ! سه تایی گفتن نععع !! عربی ؟ گفتم آره معنیشم میشه این! گفتم چییی ؟! و براشون توضیح دادم یه نام از قرآنه و گفتن ما عربیم!!! چطور اسمتو نشنیدیم؟! گفتم چی عرب ؟کجایی هستین؟! و گفتن سوریه و من با حالت سکته گفتم سیریااااا ؟! چون یکیشون که با من از اول صحبت می کرد کاملا بور بود و به هیچ عنوان شبیه عرب ها نبود برام ، دو تا دوست دیگه ش هم عین ترک ها بودن!!! 

خلاصه اسمم رو براشون نوشتم و هیجان زده سه تایی داد زدن اسممو ! :))) و گفتن بد تلفظ می کنم چقدر !و منم تاکید کردم اسمم عربیه خودم که ایرانی هستم ! اسم برادرک رو شنیدن گفتن این اسم خیلی پاپیولره در سوریه . ولی اسم من رو هرگز نشنیدن ... عربی هست اما اسم نیست اونجا و خیلی برام جالب بود. خلاصه باهاشون خدافظی کردیم و به بهونه ی فرستادن عکس ها برام اون آقای بور شماره م رو ازم گرفت ؛) ! 

وقتی عکس رو دیدم ریسه رفتم از خنده... از بس معذبه حالت ایستادنم بین دو دوست :دی

عکس در ادامه ی داستان موجود است. 


 مگی و جنگ زده های مفلوک :دی :))) و البته مسلمون و مهربون

نظرات 31 + ارسال نظر

مگه اسمت چیه؟؟

اسمم تو ایران خیلی زیاده:دی
عربی هم هست اما انگار اونجا نیست!

وای مگی ... چه مانتوی خوشلی :)

وای بانو! قابلتو نداره عزیزکم :*

Mr chapool 1394/07/05 ساعت 00:28 http://chapdas.blogsky.com/

اینم بگم یکی از دوستان آلمانه و میخاد یه سری از دوستاشو بیاره ایران برای گردش
تنها چیزی که بهش گفتم این بود که امیدوارم چیزایی که نباید ببینن رو نبینن!

چه جالب :) چیز بدی نداره که در نگاه اول توریست بخواد پی ببره بهش...نگران نباشید :)

Mr chapool 1394/07/05 ساعت 00:27 http://chapdas.blogsky.com/

خارجیایی که میان ایران معمولا از ایران لذت میبرن!
ما عید شیراز تخت جمشید یه سری توریست دیدیم ! به یه خانومی سلام و کردن و پرسیدم از کجان که گفت از المانن!
المانی پرسیدم ایران قشنگه ؟ نیم ساعت انگلیسی حرف زد و من درست حسابی نفهمیدم اما از ایرانیا تعریف کرد!
رفتیم اونورتر یه آقا و خانومه دیگه دیدم خانواده اصرار کردن برو باهاشون صحبت کن!اونام آلمانی بودن باهاشون سلام علیک که کردن کلی خوشحال شدن!
پیرو اون لینکی که بالا گذاشتید که توو سایته میگه زبونشونو یاد بگیرید!

آویشن 1394/07/05 ساعت 00:00

بابا خارجکی
واقعا اون استایلشون من و هلاک کرد.
ولی خداییش هم مانتو،هم شال و شلوار و کفش و کیفت ست خوش رنگی بوده.بیخود نبوده اصرار داشتن باهات عکس بگیرن که،من جاشون بودم ولت نمیکردم

واااای آویششششش چقدر تحویل گزفتی..من جنبه ندارمااوا گفته باشم

بلوط سرخ 1394/07/04 ساعت 18:30

من عاشق ارتباط با توریست هام، یکی از شغل های مورد علاقه ام تور لیدری بوده و هست :)
چه جالب که هم قیافشون به عرب ها نمیخورده و هم لهجه بریتیش داشتن!!
مانتوت هم خیلی خوشگل و خوش رنگه، فکر کنم اینقدر تو دلبرو شده بودی که دوست داشتن باهات عکس بگیرن و برن به همه نشون بدن ما به یه دختر ناز ایرانی عکس گرفتیم :)

چقدر جالب ...منم دوست دارم ارتباط باهاشون رو ولی همیشه خودم رو محدود می کردم ؛)
میگفتن اسمایلت تو ایران بی نظیره ! اینجا مردم خوشحال نیستن چرا با اینکه همه چی خوبه ؟!
:)))) چقدر تحویل گرفتی منو شادی جون :دی
هاها ... کلا جالب بود واسم که علاقه داشتن عکس بگیریم !

شیما 1394/07/04 ساعت 17:02 http://man-bi-to.blogsky.com/

مگی تو تهران بودی؟!پس چرا به من زنگ نزدی؟؟!
دوست داشتم ببینمت

هیچ کس رو ندیدم شیما جانم هیچ کس گلم ...
5 6 تا از بچه ها شماره هاشون رو گذاشته بودن:(
من با خونواده بودم و واقعا شرایط دیدار با کسی رو نداشتم .

فرح 1394/07/04 ساعت 16:26

سلام مگهان جون...خدارو صد هزار بارشکر حالتون وحالشون خوبه...شاید درست تلفظ نکردید منظورم اینه اگر اسمتون تشدید داره و یا اعرابش...چه فاصله جانبی رو هم رعایت کردی کیفم چسبیدی محکم

سلام عزیز مهمون نوازم :*
الهی شکر واقعااا... ممنون از همه ی حرف های دلگرم کننده ت فرح جانم
براشون نوشتم دیگه!!! بازم گفتن معنی داره و معنیشم درست می گفتن ولی خب نشنیده بودن اسم دختری این باشه اطرافشون:|
بله بله ؛) از اون جمع تر نمی تونستم وایسم یعنی:))

سپیده 1394/07/04 ساعت 15:03

وای دده توت منهههه اله همونجوری خوندم خانوم خوشتیپ
مگی مانتوت جلو بازه ؟

:دی
آره عزیزم جلوش بازه مثل لباس روحانیته:)))

سپیده 1394/07/04 ساعت 14:46

خدا خفت نکنه مگی....الان داشتم به این فک میکردم یه خارجی ازم خارجکی سوال بپرسه دقیقا چ گلطی باید بکنم لهجه خوبی دارما ولی تو حرف زدن مشکل دارم اون سیریاااا رو خوب اومدیااا

:)) ای بابا آخه چرااا ؟! :دی من واقعا مشکلم حرف زدنه نیست. ولی کلا ارتباط برقرار کردن رو دوس ندارم خجالت می کشم یعنی :| خصوصا اگه خونواده م همراهم باشن
با صدای بم بخونی هاااا سیرییییاااااا ؟!

علی 1394/07/04 ساعت 14:29

به به اینا جنگ زده هستن؟مارو ببینی چی میگی خانم
خیلی هم خوشتیپ هستید هرسه ولی ما سمت راستی رو بیشتر برای شما می پسندیم اگر نظر بخواهید البته

خب کشورشون جنگ زده ست :دمنظورم ظاهرشون نبود که!
البته ظاهر هممون عین جنگ زده ها بود اون روز از صبح تا عصر در سعد آباد قدم زده بودیم!
قربان شما ایشون دیگه من رو تا ابد نمی بینن شما واسم پسندیدیشون ؟! :)) عجبا!!!

اخی.... خاطره خوش بعد یه استرس....

ریما 1394/07/04 ساعت 14:01

اون سفید مو بوره
یه جوری انگار میخواد به فک و فامیلش نشون بده دیدین رفتم ایران عروس اوردم براتون ! یا میخواد بگه این عکس اتفاقی نبوده و مدتهاست میشناسدت و ...

:)))))))) عالی بود و بسی خندیدم!
تو عکس دیگه اون دوستش یه جور جالبی مونده کنارم عمه م می گفت این خیلی جدی بود قصدش برای عکس گرفتن باهات و خیلییی هم نیشش بازه:دی :))
هاها ... خندوندیم کلی

Rima 1394/07/04 ساعت 13:54

اون سفید مو بوره
یه جوری انگار میخواد به فک و فامیلش نشون بده دیدین رفتم ایران عروس اوردم براتون ! یا میخواد بگه این عکس اتفاقی نبوده و مدتهاست میشناسدت و ...

Rima 1394/07/04 ساعت 13:42

بازم دو جمله آخرش نیومد
یا گوشی من با بلاگ اسکای مشکل داره
یا بلاگ اسکای با گوشیم
یه بار واسه عمو کامنت گذاشتم کلا خالی رفت. فقط اسمم بود و آدرس وبلاگم

ای بابا :(( کپی کنش حتما ریما ! که اگه نبود دوباره بدی خوبی وبلاگ من اینه که تاییدی نیست :دی
ببخشید که باعث اذیتتونه این بلاگ اسکای لعنتییی

Rima 1394/07/04 ساعت 13:40

پیامم چرا نصفه میاد ؟
8 خط مینویسی 2 کلمش میاد
مگی جان خلاصه حرفم تعریف از مانتو و ست شال و کیف و کفش دخترونت بود و اینکه اون جنگ زده مفلوک بیشتر شبیه شیری ه که آهو شکار کرد. خیلی فاتحانه کنارت وایساده عکس بگیره

:))))))))) از جمله ی آخرت ریسه رفتم از خنده!
این سفید پوشیده ما رو پسندیده بود در نهایت عمه م میگفت اون یکی بیشتر اصرار داشت باهاشون عکس بگیری چرا :)))؟!
الان کدومشون فاتحانه ایستاده راستی :دی ؟!
+من بقیه ی کامنتمو می خوام:((( چرا مال شما نصفه میاد ریما جونم ؟
+ ممنون بابت تعاریف از البسه و مدل مگهانانه م :دی

Rima 1394/07/04 ساعت 13:34 http://dailytalk.blog.ir

وای مگی

وای ریمااای شمالی من

mahee 1394/07/04 ساعت 13:22

تو تهرانی و من الان فهمیدم؟؟!! یه قرار بزاریم؟

من برگشتم . آخ چندین نفر رو دوس داشتم ببینم که برام شماره گذاشتن ناهار و شام دعوتم کردن.
خونشون بیرون و من واقعا سورپرایز شدم و شرمنده ی همه ...
ای کاش ممکن بود باز بیام و این بار تنها و به قصد دیدن دوستام!

چه ماجرایی بودااا

والااا :دی

هانی 1394/07/04 ساعت 12:31 http://hanisdays94.blogsky.com

سلام ..
وبلاگت قشنگ بود.
درضمن وبلاگم زودب زود به روز میشه..
روزنوشته ست ..
خواستی بیا بخون

zizigolu 1394/07/04 ساعت 12:20 http://zizigolu.blog.ir

وای چه باحال!
تو واتس اپ واسش پیام بفرست :))
مانتوت خوشگله :)

:دی
مانتوم خیلی کم معلومه ها خوشم میاد همه دیدینش :دی
خودش پی ام داد همون شب ! من که شماره ش رو نداشتم اصلا ؛)
من دوست آلمانی اینجوری هم دارم که کلی هم برام کادو فرستاده تا حالا:دی

Tornado 1394/07/04 ساعت 12:05

وااااااااااااا! چه اَعراب عجیبی که تا حالا اسمتو نشنیدن :دی

اوهوم خیلی :دی
این واژه رو شنیده بودناااا...به عنوان اسم اما نه تو منطقه ای که هستن اقلا میگفتن تو اطرافیانشون نبوده :دی

سلام عزیزم
الهی
چه مانتو خوشگلی

سلام دخترم ...
لطف داری

مسعود 1394/07/04 ساعت 11:48

اون بدهایی که من دیدم سنی بودند، اما به نظرم دسته بندی آدم ها به لحاظ مذهب خیلی قشنگ نیست. به قول اون جمله ی کلیشه ای :" بد و خوب همه جا هست!"
+ اگر ضایعات داخل دهان باشه معمولاً آفته و درمانش همونیه که گفتم. اما اگه ضایعات ضبه تاولی و معمولاً زرد عسلی اطراف دهان و روی لب باشه تب خال محسوب میشه که عاملش ویروسه. یه کپسولی هست به اسم ویرابکس. اگه مشکل کلیوی ندارید دو تا یک گرمیش رو با هم بخورید به همراه آب بسیار زیاد. ( البته به شرطی که ضایعات مذکر هنوز خشک شده باشه.)
یه سری پماد هم هست که ترکیب پانسیکلویر+ هیدروکورتیزونه. اون ها هم بد نیست اگر پیدا بشه (فکر کنم اسم تجاریش پماد گزروز ه)
خودم معمولا ویرابکس به مریضام میدن چون فقط یه تک دوزه.

نوچ نوچ نوچ سنی ها بدن اصلا!!!!! ( شوخی می کنم من دوستای سنی دارم یه عالم؛)،! )
فقط کنجکاو شدم ببینم شیعه بودن اونام چون 10 تا 15 درصد شیعه دارن همش ...
مچکرم من که دچار این مشکلات نشدم تا حالا... ولی ایشالا دوستان استفاده کنن

چه تجربه ی جالبی.
من یه سوری می شناختم اینجا پزشکی می خوند. یه مدتی انگلیسی چت می کردیم انگلیسی ام خوب بشه. بعدش دیگه خبری ندارم چه کرد.

اوهوم ... من کلا از توریست فراری هستم! :دی
ولی خیلی پیش اومده اونا بیان سمتم و شروع کنن به صحبت کردن باهام!عجیبه:))
اوهوم واقعا خوبه که آدم مجبوره باهاشون به انگلیسی صحبت کنه

باران 1394/07/04 ساعت 11:24

راست میگی تبخال نیست ولی ما کردا اصولن یادمون میره بگیم کنار لبمون تبخال زده همیشه میگیم دهنمون :))

+ممنون آقا مسعود ولی یه سوال شما پزشکی خوندین یا تجربه هاتون رو به اشتراک گذاشتین ؟!:))
خواهرزاده ی بزرگ منم الان پزشکی میخونه:))
ولی همیشه پماد ضد تبخال پیشنهاد میکنه یعنی هیچوقت آمپولش تجویز نمیکنه نمیدونم چرا ؟:))
ممنون از مگی عزیز و آقا مسعود:))

پزشکن باران جانم :)
شما کردا خیلی عزیزید ... خدا حفظتون کنه

مسعود 1394/07/04 ساعت 10:59 http://www.admm.blogsky.com

اهالی سیریا و لبانون عرب نیستند، معرب اند.
تو یونیورسیدی دوستای معرب زیادی داشتم و قبل از عید هم رفتم ادلب، وسط جنگ! و به یکیشون سر زدم. قراره همون دوست بیاد بریم مشهد؛ بچه ام سوپر مسلمونه!
آدمای خوبی هستند ولی امیدوارم بداش به تورت نخورند که من خوردم و ...
اینم واسه باران:
یه شربت دیفت هیدرامین( و نه دیفن هیدرامین کامپوند) بگیر. 4 تا کپسول تتراسیکلین و یه آمپول تریامسینولون بشکن داخلش و خوب قاطی کن، هر دو ساعت قرقره کن و قورت هم نده!

چقدر جالب...
من که باهاشون ارتباطی ندارم :) صرفا یه رفاقت دورادور میتونه باشه و گاهی خبر گرفتن از حال هم و همین ... اونها هم شیعه بودن ؟ همون بداش منظورمه ...
چقدر خوب ... رفتی مشهد با ایشون یاد من کن اگه ممکنه :)
+ من از طرف باران ازتون تشکر می کنم . من هرگز تبخال نزدم . ولی اونی که داخل دهن گرمی میشه اسمش تبخال که نیست نه:|¿ فک کنم اسمش آفت و همچین چیزیه نه:/ ؟

مترسک 1394/07/04 ساعت 10:12 http://1matarsak.com/

چاکر مرامتم، هم‌وطن ;)

:دی گربانت

باران 1394/07/04 ساعت 10:09

از حالت گرفتن کیفت با دستت معلومه چقدر نگران و مضطرب بودی اون تایم برای داستان حجاج.
درست نمیگم؟!:))
حالا عکس میگیری ؟؛ ))
حالا شماره تو میدی دست مرد سوری ؟:دیییی
ولی خداوکیلی خیلی سر نترسی داری و به قول کردها بیخیال کردا اصلا.
حافظه که نداریم:دییی
مگی باور میکنی از پریروز تا الان سه تا تبخال زدم بخاطر این داستان؟
یعنی دهنم پر تبخاله:((
از اونطرف هم امروز توزیع داریم برای بچه‌هایی نیازمند !
نمیدونم با این تبخال هام چکار کنم اینقدرم درد داره .
خدا عوامر اسراییل و آل سعود رو به درک واصل کنه.
آمین.

اوهوم و کاملا احساس ناراحتی داشتم ! شونه م رو هم دادم بالا عین نی نی ها:)))

مترسک 1394/07/04 ساعت 10:07 http://1matarsak.com/

عه! مگهان خودمونه که! میگما، بین‌المللی شدی، یه امضا میدی؟ :D

عه! آقای مترسک ... خودم هستم.خوبین ؟ شی جان خوب هستن ؟! من بین المللی شدم ولی هنوز شما دوستان رو فراموش نکردم :))))))

بعدا میام بقیه رو می خونم ...مگهان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد