مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

یا زیر 24 سال عروس شید یا زیر 24 سال عروس شید :| و لاغیر

اگر تجربه ی حالام رو دو سال پیش داشتم ، قطعا متاهل شده بودم . وقتی متاهل نشی تا یه سنی ، کم کم میزان سطح شعورت بالاتر میره و دیگه نمی تونی یه کم شعور!!! رو وارد زندگیت کنی. 


+ این خود با شعور پنداری هرچه سن بالاتر میره بیشتر کار دست آدم میده !!! به هر موردی میام فکر کنم ارور میده که مورد نامناسبه ... :| هر کدوم حالا به یک دلیل ... ! 

+ کم شعور باهوش می خواد گول زدن من :| همین .

نظرات 29 + ارسال نظر

:)) دقیقا همینه!

:دی
والاا

عارفه 1394/06/30 ساعت 19:13

از نظر من 22 سال سن خیلی کمی برای ازدواجه من خودم تا 24 سالگی اصلا به ازدواج فکر نمیکردم همش میگفتم زوده من از پس یه زندگی بر نمیام ولی وقتی که اونی که باید بیاد میاااااااد خودت موقعش رو متوجه میشی برای همیین نمیشه گفت کی یا تو چه سنی آدم باید ازدواج کنه یا چه موقع مناسبه

مریم 1394/06/30 ساعت 18:37 http://marmaraneh.blog sky.com

سلام دخترک
این پستت خیلی منرا به فکر برد، میدونی من و همسفر خیلی زود توی زندگیه هم قرار گرفتیم. الان با گذشت این همه سال فکر میکنم اگر تا الان ازدواج نکرده بودم، غیر ممکن بود دیگه زیر بار مسئولیت برم، اون موقعها پر شرو شورتر بودم و دنبال هیجان، با ازدواج همدنبال هیجان بودم، اما یدونم تو سن بالاتر انتخابها خیلی سختتر میشه و انعطاف پذیریه آدمها برای قبول کردن آدم جدید تو زندگیشون خیلی کمتر. البته همه اینها تو آدمهای مختلف فرق داره، امیدوارم آدم مناسب زندگیت را با کمترین استرس تو زندگیت قبول کنی.

مثل من :( اما نمیدونم انتخاب بیشعورانه تا کی میتونه یه نفرو راضی نگه داره !!!!
شاید تا وقتی که همونقدر بیشعور بمونه

مهناز مامان رایان 1394/06/30 ساعت 11:01

سلام مگی جون خوشگلممم
خوبی عزیزممم
چطوری با کار خونه و ...؟
خواهر و برادر جان خوبن؟
از مادر و پدر عزیزتون چه خبر؟
کی برمیگردن به سلامتی؟
مراقب خودت باش عزیزممممم

سلام عزیز دلم
اینجور فکر نکن
به وقتش یه کیس و مورد خوب انتخاب خواهی کرد

omid 1394/06/29 ساعت 22:56

مهندس من برعکس توام همش فکر میکنن باید زنم بدن

منم فراری از این موضوع

با اجازه از مگهان جون
به محمد حسین
مرسی خیلی زحمت کشیدید، حتما کتابو می خونم
ولی حالا انقدددد دیگه پیگیر نیستم
قضیه مامان بابای من اینه که فکر می کنن هنوز ده سالمه!!!

کیجا از وبلاگ عمو 1394/06/29 ساعت 18:45

مگی جان.. من شدم 29.. چی بگم الان..؟

اصلاااا سن مهم نیست کیجای همسایه؛)
عزیزم ... من خودم شخصا شناختی که از خودم پیدا کردم اینه که به این راحتیا دیگه زیر بار مسولیت نمیرم . وگرنه قطعا تو این سن ازدواج محتاطانه تر و موفق تری می تونی داشته باشی:)
+ ما دیر ازدواج می کنیم . خواهرمم 66ی هستن و مجرد و اصلا به فکر ازدواجم نیست حتی ؛)

محمد حسین 1394/06/29 ساعت 17:59

ببخشید عرایضم زیاد شد لینک pdf کتابو اینجا میزارم :

http://www.einsad.ir/user_files/works/files/29-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D8%A8%D8%B7_%D9%85%D8%AA%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84_%D8%B2%D9%86_%D9%88_%D9%85%D8%B1%D8%AF.PDF


------------------------------

اگه دانلود نشد از اینجا روی دریافت کلیک کنید:

http://www.einsad.ir/Main.php?pid=books_ostad_form&id=29&start=1&tedad=10


------------------------

محمد حسین 1394/06/29 ساعت 17:47

به مهندس میگم که به هیچ وجه سکوت نکن و یک جوری به گوش والدینت برسون که امادگی ازدواج دارید حتی برسونید که ازدواج براتون مهمه . پروسه ازدواج طولانیه بعد از ان هم تهیه مسکن و بعد ان مدتی که اوایل زندگی میگذرد . هر چه دیر تر -برای کسانی که البته موقعیتش را دارند و تاخیر میاندازند -پشیمان تر .مثلا همین بچه دار شدن .یک سال نامزد . بعد یک سال زیر یک سقف . بعد چند ماه کم و زیاد بارداری و بعد 9 ماه تولد فرزند .عملا نزدیک 3 سال به طور متوسط برای همه بین شروع خواستگاری تا تولد اولین فرزند فاصله است . خب این هر چه دیر تر انجام بشه بدتره .
به نظرم کتاب روابط متکامل زن و مرد استاد صفائی حائری رو مطالعه کنید دیدتون نسبت به زندگی بخصوص ازدواج عوض میشود .
حرف دلتونو به خانواده بزنید خجالت نکشید خیلی موضوع مهمیه .بانوان شاید کمی سخت باشه . من 3 بار خواستگاری رفتم اولین تازه میخواستم برم سوم دبیرستان که نشد بعد هم پیش دانشگاهی بودم که ان هم نشد . پدرم ازین به بعد گفت که برو دانشگاه بعد لیسانس .ولی من خسته نمیشدم :))) مادرم هم همراهی میکرد ولی خب بعد 2 جا کمی از اشتیاقشون کم شد . من حرف دلمو زدم وقتی پدرم گفت گواهینامه ثبت نام کن- سال اول دانشگاه بودم- گفتم نمیکنم .ماشینو با کی برونم ؟ تنها؟ یعنی در هر فرصتی میگفتم اولویت من تو کارام ازدواجه :))))بلاخره هم موفق شدم

جمله های آخر کلی منو خندوند ! :)) عالی بود.
خوشحالم که موفقیت آمیز بود این پروژه ؛)

مترسک 1394/06/29 ساعت 17:16 http://1matarsak.com/

پیرو همون پستم که در جریانشی باید بگم که یه مدت اطراف من بچرخی خود به خود یهو متأهلیزه میشی و میای عکس حلقه‌تونو این‌جا آپلود می‌کنی با این شرح: «من و عشقم یه روز خوب»!

میدونی منم هرکیییی پسندید یه روزی و من نه گفتم پس فرداش زن گرفت :))))؟!
من بخت گشای قوی و جالبی هستم . هر سه مورد هم درست در ماه بهمن متاهل شدن!(ماه تولدم)
یکیشونم 12 بهمن خودمم دعوت بودم تازه :دی
خواستگار رسمی بود البته :|

موافقم
گرچه خیلی مشکلات هم جلوت میاد اما ترجیح میدم فعلا درباره اون ور قضیه بحث نکنم

پس لاغیر

باران 1394/06/29 ساعت 14:26

گفتی چقدر بد که ما دیر متوجه شدیم ؟!:دی
تو هنوز 24سالته مگی جان و واقعا هم زود متوجه شدی بهت تبریک میگم.
دیر یعنی بالاتر از 26سال حتی !
36سال :دی
46سال :دییی
56سال :دیی
ولی خارج از شوخی تو دقیقا خوب زمانی متوجه شدی :))
بقیه حرفام بماند برای بعد :))

من آدمهای زیادی رو دیدم که 20 سالگی و 18 سالگی و در واقع زیر 25 سال ازدواج کردن و الان میگن کاش بعد از 25 ازدواج می کردیم. چون تو دوره ی اوج هیجانات جوانی شون تخلیه نشدن.
الان میگن خوبه شما 30 سالگی ازدواج کردی. هم درست رو خوندی. هم تفریحت رو کردی. با دوستات گشتی. مسافرتهات رو رفتی.
زیاد حساس نشو خانم کدبانو.
شکمم رو صابون زدم بیام خونه تون برام کیک بپزی. به به.

بنفش 1394/06/29 ساعت 13:44 http://dancelife.blogsky.com

آخ قربون اون دهنت

omid 1394/06/29 ساعت 13:34

باز من در این مبحث وارد نمیشم میرم بخوابم
راستی ژوله جلو افتاده ها

من الان در استانه اتمام 23 هستم.
شوهر از کجا پیدا کنم
با نظر دل آرام و محمد حسین خیلی موافقم
نظر منم اینه که هر وقت آمادگیش رو داشتم و مورد خوبی هم پیش اومد اصلا گارد نمی گیرم و خوب درمورش فکر می کنم. که الان حس می کنم آمادگیش رو دارم ولی مادر پدرم فکر می کنن که آمادگی ندارم و لزوما باید درسم تموم شه!(این نظریه تموم شدن درس واقعا قدیمی شده و صرفا بهونس)
دیدمون به ازدواج هم خیلی مهمه

محمد حسین 1394/06/29 ساعت 12:27

سلام

خانواده و اطرافیانتون از همه چیز مهم ترند .نوع نگاه شما به ازدواج هم مهمه .شاید کسی جدی به شما در مورد این موضوع مهم چیزی نگفت و شرایط طوری بود که خودتونم دنبال مطالعه و .. نرفتید .الان هم دیر نیست مطالعه کنید ولی خب باید بعضی از معیارهای فرعی رو کم تر مد نظر داشته باشید لا اقل اگر تا 25 سالگی و بعدش ازدواج نکنید به نظر حتما باید حساسیت روی معیارهای فرعی مثل تحصیلات ، قیافه و نوع شغل و اختلاف سنی ..کم تر بشه .
گروهی داریم از جوانان که در ان به علت تاخیر در ازدواج پرداختیم و تقریبا مشکل همه این بود که تا ان سن اصلا به ازدواج به طور جدی و موضوع مهم نگاه نکرده بودند .نگاهشان به ازدواج هم غلط بود .و زمان از دست رفت .با این حساب به نظر من خانواده از همه چیز مهم تر است . مادر من از دبیرستان به خودم گفت که به دنبال زن من است و خیالم راحت باشد .سرانجام هم 3 سال تمام این پروسه طول کشید و شدم متاهل .یعنی اگر خانواده ام نمیگفتند شاید من هم اصلا به ازدواج فکر نمیکردم .

ببین خیلیا دوس دارن شوهر کنن. من دوس داشتم یه دوست باشه شوهرم. و یه شرایط خاصی داشته باشه. دوست بودنمون برام مهم بود.
و خوب مردها غالبا تو جامعه ی ما طوری تربیت نشدن که با زنشون دوست باشن.
از ازدواج کردن و بچه داشتن بدم نمیومد. از اینکه زن و شوهرها به صورت معامله ای با هم بودن بدم میومد.
ببین وقتی برا آدم پیش میاد و یه مورد خوب به نظرت میاد همه چی شیرین میشه.
من یه بار اومدن خواستگاریم. و چند ماه با هم صحبت کردیم و رفتیم مشاوره، یه روز اکی دادم. رفتیم آزمایش. قرار بله برون و عقد گذاشتیم. یه جشن کوچولو گرفتیم. به شدت اون چند ماه به من خوش گذشت. چون اون آدم رو می خواستم. و اون آدم من رو می خواست.
رسم و رسوم هم همونطوری که خودمون خواستیم اجرا کردیم. زیرش نزدیم. ولی شیوه ی خودمون رو اجرا کردیم.
به نظرم تا موقعیتش پیش نیاد متوجه نمیشه آدمی.
من قبلش می گفتم حداقل دو سه ماه صیغه باشیم. من بفهمم یارو چه کاره است. بعدش عقد کنیم. بعدش عروسی. ولی اونقدر مطمئن شدم به آدمم که عقد کردیم. بدون یه روز صیغه. تو اون چند ماه فهمیدم آدمم کیه.
بنابراین به نظرم الان نگو من اینطوری من اونطوری. شاید دو سال دیگه یه موردی برات پیش بیاد و طوری پیش بره که با چیزهایی که گفتی کاملا تفاوت داشته باشه.
منتظرم بیای بنویسی یکی عاشقم شد، من عاشق شدم. عقد کردیم .

مروئه 1394/06/29 ساعت 11:55

سلام مگهان جان راستش من با خواستگاری و اینا مشکل ندارم چون میتونم به شیوه خودم مدیریتش کنم چون این امکان رو دارم
اما من از اینکه یه فرد 80 پشت غریبه بیاد و من بخوام بشناسمش پس بیخیال شدم اما در مورد آقای خاص فرق داره 5سال میشناسمش همه اطرافیانش کمک کردم تا درست بشناسمش همین طور که هست شاید اگر 5 سال پیش با هاش آشنا نشده بودم الان کلن بیخیال بیخیال میشدم
ولی خوب یکی از موهبتهای خدا بوده دیگه شکر که باهش آشنا شدم

شما الان تو دوران گذار هستین
بترسین از اون روزی که قدر موردهای موجودو ندونستین و سن بالا بالا رفته و دیگه مورد مورد نظر از دسترس خارج شده.

یه وبلاگکی هم ما داریما ! سربزنین به ما.
----------
میبینم که کماکان رقابت ژوژولیا با فن های آقای امین حیایی تنگاتنگ می باشد.
موفق باشییید مگی خانم.

بهسا 1394/06/29 ساعت 11:32

منظورم از موافقت با منطقی تر شدن و هرکسی رو قبول نکردن بود. با این حرفت موافقم ولی عزیزم ازدواج تو سن بالاتر الزاما بد نیست و حتی خود متخصصین این حوزه مثل روانشناسا هم میگن ازدواج پایدار تری میتونه باشه
کلا درگیر و دار سن نباش مهم ازدواج درست و با فرد مناسب و البته با معیارهای منطقی و نه افسانه ای هست. این ازدواج درست میتونه در 20 سالگی باشه یا 30 یا 25 و..
اتفاقا خوشحال باش بابت هرچه که گذشته و این که خدای نکرده تجربه ازدواج و جدایی نداشتی مگی جونم
به نظرم بدترین نوع شکست برای زن شکست در احساساتشه و نمیشه انقدر راحت گفت که چی آخرش جدایی میشد دیگه.
ولی تو عروس زیبایی میشی

هدی 1394/06/29 ساعت 09:45

مگهان عزیزم سلام
دختر باس 18 سالگی شووورررر کنه
دوستم ازدواج خوبه ازش فرار نکن من 31 سالگی ازدواج کردم
به نظر من سن بالا خیلی انتخاب بهتر و به ایده ال نزدیک تر میشه البته گزینه شانس و اقبال هم نادیده نگیر

من از اولش تو مود ازدواج نبودم!
از اولش هم معیارهام همین بود که الان هست.

:) تو مود ازدواج نبودن رو هرگز نفهمیدم...
من هرگز اط تاهل و بچه داز شدنش بدم نمی اومده!
ولی از شروعش از جمله خواستگاری و ... متنفرم به معنای واقعی و بعیده بتونم به این روش زندگی شروع کنم . آدم زیر رسم و رسوم بزنی هم نیستم پس ترجیح میدم در کل تو مود ازدواج نباشم:)

+ اگه بودم که اوووه خیلی وقت پیش متاهل شده بودم!! 2 سال پیش مثلا
+ من معیار و ملاکم تغییر آن چنانی نکرده ، چون شخصیتم همین بوده از یه سنی... بحث انعطاف پذیریه من اصلا تو این سن انعطاف برای حفظ یه رابطه رو ندارم :)

غزال 1394/06/29 ساعت 08:36 http://yaldayeshab.blogsky.com

خخخخ منم خیلی وقته به این نتیجه رسیدم. دخترمو 20 سالگیی شوووور میدم:مسخره

کار درستی می کنی ؛) همش میگم به مامانم که نهایتش چی بود ؟ تصمیم اشتباه ؟ جدایی ؟!
خب چی میشد مگه ... من حس می کنم خیلییی انعطاف پذیریم کم شده...

Mr chapool 1394/06/29 ساعت 08:17 http://chapdas.blogsky.com/

مرد و زن نداره!
هرچی سن ازدواج بره بالا تر فیلتر ها بیشتر میشن!
من دوستای زیادی دارم که سنشون رفته بالا و خودشون میگن سخت میتونن کسی رو انتخاب کنن

خب بله ...
همینطوره جدای از بحث انتخاب ...
بعدشم به نظرم به مشکل بیشتری بر می خورن

بهسا 1394/06/29 ساعت 08:16

موافقم و دیگر هیچ....

.......
چقدر بد که ما دیر متوجه شدیم !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد