مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

اصول مهمون داری!

وقتی مهمون دعوت می کنید توصیه ی اکید می کنم ازش بپرسید چی دوست داره که براش درست کنید . 

من برای اولین بار خیلی دست تنها بودم برای مهمون داری ! تا شب باشگاه بودیم با دوستم و قرار بود فردا ناهار بیاد خونمون. 

تماس گرفتم و پرسیدم که آیا چیزکیک دوست داره ؟ جواب منفی بود ! و کرم کارامل چطور ؟ بازم جواب منفی بود البته در لفافه طور!

منم از اونجایی که واقعا به سلیقه ی مهمونم احترام می ذارم شروع کردم به درست کردن کارامل و برای دسر همون کرم کارامل انتخاب شد :دی 

برای کیک عصرونه مون هم تصمیم داشتم چیز کیک درست کنم!! دلم سوخت و گفتم هم خیلی زحمت داره و هم این* دوست نداره!

حرف کیک آناناس رو زده بود. فکر کردم جای اون پر زحمت این پر زحمت رو درست کنم . وای که چقدر من کارای سخت کردم و چقدر خسته ام ! ( آیکون مالیدن زانووان و پاها حتی :دی) پیرزن تنبل خودتونید :دی تازه اومد می خواستم بهش بگم چقدر زحمت کشیدم یادم رفت!!! شما یادتون باشه حتما عین عمه م ، برای مهمونتون تعریف کنید چقدر زحمت کشید و بابتش گردن درد و کمر درد و حتی انگشت پا درد گرفتید :دی !!!

ماجرا این بود که وقت واقعا ضیق بود و من هم حتما می خواستم کیک و دسرم رو شب آماده کنم :| هم می خواستم حتما درست کنم هر دو رو :/ دوس ندارم مهمونیم بی کیک و دسر باشه:دی دسری که نیمه آماده بخرم و درست کنم هم اصلا دسر نمی دونم ! (حالا خوبه خودم دسر خور نیستم آنچنان :دی )

دیگه اول دسر رو درست کردم و بعد تر رسیدم به کیک ... این وسط هی اتفاقات عجیبم رخ میداد . از قبیل ترکیدن ظرف کره در ماکروفر ! و دو سه مورد خیلی عجیب دیگه و هی اون وسط وقت کم و کمتر میشد:دی 

فقط می خندیدم به اتفاقات... آخه ظرف توی کابینت بیفته بشکنه:| ¿ اوف...

ولی بالاخره اون شب به خیر گذشت و فردا هم ناهارو آماده کردم.

دوستم با کادوهای خیلی خوشگل اومد خونمون ... بعد ناهار نشستیم درباره ی یه مساله ی جالب انگیزی با هم صحبت کردیم و یه ریزه عصبی و هیجان زده شده بودیم:دی من ظرف اخته رو کشیدم جلوی خودم و یه لحظه به خودم نگریستم که دیدم نشستم تنهایی تند تند می خوردم :))) !!! دوستمم برام حرف می زد. عکسش موجوده :دی 

خلاصه ش کنم و سرتون رو بیشتر تر درد نیارم، من یه عالم خوردنی خوشمزه نصیبم شد و یه کادوی واقعا دوس داشتنی :) 


+ نتیجه گیری : از مهمونتون درباره ی علایق غذاییش سوال کنید اما اهمیت ندید :| :دی 

+ نتیجه گیری : میوه و هرچی خوردنیست رو از جلوش بردارید و تنهایی بخورید :دی 

+ عکس ها رو تو ادامه مطلب میذارم اگه دوست دارید تشریف ببرید ببینید :) 

* این : دوست مجازی حقیقی شده ی عزیزمه... :)  چوپان !

 

 ایشون غذای من در آوردی هستن که تو صدف ها پر شده از قارچ و گوشت ...

پیش از رفتن به فر

و کیکمون ... وقتی تازه از فر در اومده بود و تو ظرف چرکنویس بود:دی 

و اینم عکس از همه شیرینجات که عکس گرفتم برای خواهرم فرستادم و سوال این بود که ظرفشون بده آیا :))) ؟! که عکس آخر نرسید که نرسید !! :| 

و این هم عکس میزمون ... اون دستمالو نبینید :دی

و باقی بقا به قول یکی از دوستان :دی :)) ! (بنده اهل رعایت کپی رایت هستم . مجبورم اسم هیولای درون رو بیارم اینجام:دی)

نظرات 29 + ارسال نظر
چوپان 1394/06/29 ساعت 01:42

شخصیتی که ازت دیدم برام اینجور تعریف کرد که تو مهمونداری خیلی پایببندی به اصول خانوادگی.حالا اگر اینطور نیست که شرمنده:))
در مورد بد بودنت بعنوان مهمون... باید دید
جناب مویدی هم که همیشه لطف دارن
چشششششم.حتتتتما جبران خواهم کرد..از اون لحاظ

:دی شاید پایبندم نمی دونم واقعن ... در کل این روزا همش به شناخت خودم فکر می کنم می بینم اوه چقدر ابعاد ناشناخته دارم من :|
از اون لحاظ :))

مجید مویدی 1394/06/28 ساعت 14:51

ما کلا ارادت خدمت شما و خانم چوپان داریم. این رو گفتم که تاکید کرده باشم
+ مدیون هم هستید اگه فک کنید این رو گفتم واسه اون قضیه ای که گفته بودم لطفا مسئولا پیگری کنن.. بعلهه

:)))
چوپان جان رو قولت هستی دختر خوب ؟

مجید مویدی 1394/06/28 ساعت 14:45

مگهانِ عزیز!!
شوخیِ کامنت رو متوجه نشدی رفیق جان! البته منم زیادی تو لفافه گفتم ش انگار... منظورم این بود که چوپان هم باید این رو جبران کنه: این پرسیدن علاقه ها و درست کردنِ همون چیزی که مهمون(که شما باشی) دوست نداره
+ و البته، چیزی که صرفا از روی جبران و مثلا بدهکار نبودن انجام بشه، اصلا حس خوبی نداره. آدم احساس می کنه داره یه معامله ی خونه یا زمین یا ... میکنه.
+ باس رفاقت و دوستی پشتِ قضیه باشه. اینکه دوست داشته باشی به رفیقت خوش بگذره و لذت ببره. حالا مهمونی، غذا، تفریح یا هرچی. نه؟؟ :)

سلام آقا
خیلی خندیدم وقتی فهمیدم منظورتونو
احتمالا باید برام کلپچ بار بذاره ... کاملا جبران میشه و من با بوش میتونم به اغما برم!!! :))
بله واقعا ... باید دوست داشته باشی و سعی کنی که به رفیقت خوش بگذره حالا به هر طریقی :)

چوپان 1394/06/28 ساعت 09:00

نه آقای مویدی!جبرانی در کار نیست :D
مگهان راست میگه.امیداورم دوستیمون اصن به اون سمتها نره!
ولی بیصبرانه منتظرم اگر شرایطش جور شد، افتخار میزبانیشو داشته باشم.
.
بله منم با آقای کالفیلد موافقم! اگر دفعه ی دیگه ای وجود داشته باشه و قرار باشه به همین نحو انقدر خودشو به زحمت بندازه قطعا منم مهمونش نمیشم!
ولی اینبارو میذارم پای احترام و ادب به کسی که داره برای اولین بار پاگشاش میکنه...خیلی هم خجالتم داد:)
گرچه میتونست اصلا اینجور نباشه...ما تقریبا چندروز زیر یک سقف زندگی کردیمو اونقدری صمیمیو بی تارف هستیم که اگر برام نیمرو هم درست میکردو عصرونه پفک میداد کلییییی ارزشمند بود.
ولی هردومون از لحاظ خونوادگی یه اصولی داریم که بهشون عمل میکنیم.نه اینکه تجمل یا بریزوبپاش باشه!

واقعا جبران معنی نداره :) و میهمان جور دیگه ای جبران میکنه.
چوپان تو مهمون خوبی بودی اما احتمالا من مهمون خوبی نیستم .حالا دلیلشم بعدتر بهت میگم.
من خودم رو به زحمت ننداختم و غذاها خیلی راحت آماده شدن:)
من به خواهرمم نیمرو نمیدم:| ربط به صمیمیت نداره خدا شاهده :/
تازه من واقعا رو اصول خانوادگیم پیش نمیرم چوپان...چون واقعا خیلی هاش رو قبول ندارم به هیچ وجه ؛) آدم نباید جانبدارانه به داستان نگاه کنه
من واقعا قبول ندارم اصول خانوادگیم رو

ببخشید سوالی که برای من پیش اومد اینه که اصولا ما وقتی "دوستمون" رو دعوت میکنیم خونه، هر چقدر هم مهمون باشه به طور کل لازمه براش کیک و دسر و دو جور غذا و N جور نوشیدنی و سالاد درست کنیم؟ آیا نمیتونیم نهار دوستانه ای درست کنیم، بعدش چای دوستانه ای بخوریم، به عنوان عصرونه هم قهوه یا چای به همراه بیسکوییتی، کیکی چیزی بخوریم، بعدش هم دو تا دونه میوه از توی یخچال -اگر بود- برداریم بخوریم، هر وقت هم دلمون خواست بریم سرکوچه چیپس و پفک و ماست و دلستر و اینها بخریم؟
میدونم آدمها با هم فرق دارن، فرهنگها هم متفاوتن! اما من مهمون مهمونی اولی نمیشم! چه برسه میزبانش!

میشه... ولی دوست داشتم مهمونیم اینجوری باشه.
وگرنه نورا پرینا و فاطمه همیشه همینجوری مهمونم شدن:دی
خب شما میزبانم نباش :| بدخلق..
ولی سوال به جایی بود :دی (آیکون معلم های عتیقه:دی )

ببخشید سوالی که برای من پیش اومد اینه که اصولا ما وقتی "دوستمون" رو دعوت میکنیم خونه، هر چقدر هم مهمون باشه به طور کل لازمه براش کیک و دسر و دو جور غذا و N جور نوشیدنی و سالاد درست کنیم؟ آیا نمیتونیم نهار دوستانه ای درست کنیم، بعدش چای دوستانه ای بخوریم، به عنوان عصرونه هم قهوه یا چای به همراه بیسکوییتی، کیکی چیزی بخوریم، بعدش هم دو تا دونه میوه از توی یخچال -اگر بود- برداریم بخوریم، هر وقت هم دلمون خواست بریم سرکوچه چیپس و پفک و ماست و دلستر و اینها بخریم؟
میدونم آدمها با هم فرق دارن، فرهنگها هم متفاوتن! اما من مهمون مهمونی اولی نمیشم! چه برسه میزبانش!

مجید مویدی 1394/06/27 ساعت 20:49

ای بابا!!! به قولِ شازده کوچولو، همیشه یه جای کار می لنگه.
خدا، خانم چوپانِ کارامل دوست ندار رو گذاشته پیش این کارامل ها، ما رو اینجا گذاشته بی کارامل، بی بارون، بی رفیقی که مهمونی دعوتمون کنه
+ البته، من یه کافه مهمونی طلب دارم انگار؛ نه ؟؟؟ سوخت که نشده خدایی نکرده؟؟ لطفا به مسئولا بگید پیگیری کنن
+ حقا و انصافا، چوپان باید این مهمونی رو جبران کنه... آدم باس جای حق بشینه

یه چیزی... من از هر چیزی که بخواد رنگ و بوی جبران بگیره بدم میاد...
واقعا حس خوبی بهم نمیده و اینکه مهمون با مهمون بودنش جبران محبت می کنه .
و مهمون من نهایت لطف رو کرد و یه مهمون خیلی خوب و واقعی بود .

همشهری 1394/06/27 ساعت 02:28

خیلی خوش سلیقه ای مگی جان
حقا که همشهری خودم هستی

:) لطف دارید شما
من که مایه ی آبرو ریزی رشتی هام! باید تمرین آشپزی کنم ؛)

مسعود 1394/06/27 ساعت 00:44 http://admm.blogsky.com

به روح اعتقاد داری مگی؟!
خوب دلمون میخواد!
ننه مون که کلاً معتقده شکم تهی دار تا از نور معرفت فزون گردد، آبجیامونم که دادیم به مردم! خوشحالی دارم امپرازول میخورم در نتیجه ی دیدن عکسات؟!

به روح اعتقاد دارم بله کاملا:دی
خوشمزه نبودن دلتون نخواد !!
:))) عاشق ننه جان شدم که من ... همین کارا رو کردن که شما به اینجا رسیدین دیگه؛)
اوهوم خوشالم!

Bluish 1394/06/26 ساعت 18:46 http://bluish.blogsky.com

خوش به حال چوپان که یه همچین دوستی داره :)

نه همچینم خوش بحالش نیست بابا:))

Mr chapool 1394/06/26 ساعت 15:32 http://chapdas.blogsky.com/

:|
آخر ما نفهمیدیم شما مهمون دوس داری یا ؟!
فامیل میاد گیر میدید بعد مهمونا خودتون نه ؟

من خیلی دوس دارم:دی
اگه نداشتم که کسی نمی اومد. به نظرم مهمون کاملا می تونه حس کنع میزبان خوشحاله از حضورش یا نه...
این مدت فقط دو نفر فامیل دور بودن که دوس نداشتم بیان و سر زده اومدن ...؛)
باقیش رو واقعا دوس داشتم! خیییلی خوش می گذره :دی

نگار 1394/06/26 ساعت 12:31

سلااام خسته نباشی عزیزم چقد زحمت کشیدی.ظرف کرم کارامل از بالا شبیه چشم شدن . واییی گشنم شد

عییی خودمم فهمیدم شبیه چشم شدن:| چه زشت:)) ما چشممم خوردیم !!!
کاری نکردم البته ؛) خسته نشدم یه ذره هم واقعا

چه میز مینیمال و خوشمزه و هوس برانگیزی!
اون میگو سوخاری ها دارن بدجوری صحبت می کنن!اصلا همشون!!
نوش جان عزیزم
مهمونی،رفاقت و شادیت پایدار

ایشالا شما تشریف بیاری این ورا خانوم گل...
:* ممنونم بهسااا

بابا شاه 1394/06/26 ساعت 11:40

چه بشقاب های قشنگی

گابلی یوخدی :دی
آقایی که بیاد بگه چه بشقاب قشنگی خیلی حرفه هااا

کرم کارامل هوس کردم. کیک می خوام. به به
آدرس بده بیام خونه تون. ما رو به دوستی قبول میکنی؟ مدیونی فکر کنی به خاطر دست پختت گفتم

عزیزم... :)) شانس آوردم هنوز مامان نشدی ؛) دلم می موند خیلی...
تشریف بیار خواهر دوماد! ما که از مهمون نمی ترسیم؛)

رگها ( فاطمه ) 1394/06/26 ساعت 10:49

منم میخوام بیام مهمونی مگی :)))

فاطمه ... چه بر سر رگها آوردی ؟!؟!؟ می خواستم تو وب هولدن خفتت کنم:دی
بیا ...هرررکی نیااااد :*

مروئه 1394/06/26 ساعت 08:43

سلام مگی جون من هم به این موضوع اهمیت میدم و حتما از مهمونم میپرسم چی دوست داره و همون رو درست میکنم
مثلا اوندفعه قیمه نثا درست کردم خیلی هم خوب شده بود اما مهمونا دوس نداشتن البته مهمونا ساعت 12 ظهر زنگ زدن که میان
ولی اوندفعه مامان با اطلاع قبلی ته چین درست کرد که مهونا تا ته ظرف رو لیس زدن
پینوشت:ولی واقعا خوبه ادم وقتی اون همه زحمت میکشه بی ثمر نباشه

:))) منم می پرسم ولی اهمیت نمیدم:دی
در واقع شوخی بود این پست...
خب سلایق متفاوته قطعا شما آشپز خوبی هستی و کلی زحمت کشیدی ... :* دلم ته چین خواست عروس آینده ؛)

هیچ 1394/06/26 ساعت 03:20 http://juliehs.blogsky.com

چه خوش سلیقه...
نصایح عالی بودن.

:دی
یعنی مطمین باشم می پرسید از مهمونا و بعد بهش اهمیت نمیدید و کار خودتونو می کنید ؛))؟!

با اجازه لینک شدید

اجازه لازم نیست دوست عزیزم ؛)

علی شماره فلان 1394/06/26 ساعت 01:20

سلام مگی جان
برای خودت خانمی شدی
من شما رو می خونم دختر جان ولی سکوت می کنم از بس که نمیدونم چه چیزی بگم بهتره
خدا حفظت کنه برای همسر آینده از همین حالا

سلام یکی از علی آقاهای وبلاگ :)
الهی سلامت باشین. من کامنتای خصوصی رو نمی رسم جواب بدم :( خیلی از دوستان خصوصی می نویسن می خونم ولی زود فراموش میکنم و بی جواب میمونه...:(
ممنونم آقا ؛)

یه سوال وقتی می پرسی ومگن دوست نداریم باز کار خودتو میکنی که چی بشه خب نپرس سورپرایزشون کن
من غذای سنتی تکرای رو به جینگیل بینگیلیا ترجیح میدم بعدم غذای سنتی شمالی بلد نیستم
اینهمه دارم باهات چونه میزنم یکی ندونه فکر میکنه فردا من مهمونتم :)))

:دی
می پرسم بدونن برام جالبه که چیا دوس ندارن :)) ولی صرفا جالبه برام و هیچ اهمیتی نداره :دی من کار خودمو می کنم
والاااا

Lena 1394/06/26 ساعت 00:22

ولى واقعا خسته نباشى دختر
مهمون دارى همینجوریشم سخته دیگه دست تنها هم باشى
+مگهان کدبانو مى شود ؛))

ممنونممم لنا... خستگی نداشت اصلا این مهمونی...
چون مهمونم یه دوست بود و باهاشم راحت بودم ضمن اینکه خیلی بهمون خوش گذشت.کلا احساس خستگی نکردم هیچ!
+ کوووو تا کدبانو شم من ؟!

پس نمیام خونتون واسه شام یا ناهار فقط یه چای شیرینی عصرونه
:)))

پس جنابعالیم مثل پارسا هستی وقتی میگم نکن اون کا رو انجام میده منم بهش میگم بکن مامان مثلا اون وسیله رو حتما خراب کن اونوقت انجام نمیده:)))

همون چای و عصرونه تشریف بیارین ؛) :دی

اوم... نظر خودم مهمه کلا:دی
ولی چون خیییلی خوب تربیت شدم حتما می پرسم از طرفم :))

Lena 1394/06/26 ساعت 00:19 http://lena.blogsky.com

خب اینطورى که نپرسیم ازش بهتره :)))

نه حتما بپرسید بدونه به نظرش احترام می ذارید :دی
خب ؟! :))

مگی من خواستم بیام خونتون میشه غذای سنتی بپزی راستش از این جینگیل بینگیلیا دوست ندارم دسر وکیکم نمیخوادجاش لواشک رب انار واین جور تنقلات
حیف که قلیه ماهی بلد نیستی اشکال نداره خودم درست میکنم وبا خودم میارم :)))
پر رو پسر همسایس من نیستما خودت گفتی سلیقه مهمونتون رو بپرسید منم سلیقمو گفتم وگرنه هر چی پختی میخورم

غذای سنتی همتون استادین :)
البته منم بلدم ! ولی خب دیگه...
بعدم من چیزی رو که بگین دوست ندارین درست می کنم:دی

خورشید 1394/06/25 ساعت 23:50

سلام. همشون به نظر خوشمزه و عالی میان. آفرین

خیلی عجیبه که من سه تا خورشید دارم اینجا
میشه ته اسمتون یه پسوندی بذارین خورشیدم جونم ؟ شما همون هم شهری خوبمونی ؟!

بلوط سرخ 1394/06/25 ساعت 22:51

ای وااااااای چه کردی ینی. دلم رفتتتتتتتت مگهان، داغونم کردی ...

ای وااااای بلووووططط بیا خب:)))

بابا خانوم کدبانوووووووووووووووووو چقدم خووشمزه به نظر میرسه صورت منو شطرنجی کنین که هیچی بلد نیسم

بابووووو... من فک کردی آشپزی می کردم تا دو هفته پیش :| ¿ هرگز هم بی کمک مهمون نداشتم بانو...
واقعا یکی دو هفته تنهایی مجبورت می کنه یاد بگیری(اگه علاقه داشته باشی!)

شروره 1394/06/25 ساعت 21:57

Terrriiiiiiiiiffffiiiiiic
اصن یعک وعضییییی

واااااای اصلا نمیدونم چرا کامنتای شروره انقدر انرژی داره می ترکونه وبلاگو اصن... اصن یه وضییی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد