مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

مهمون سر زده حتی !

شانس آوردم که خونه م عین دسته ی گل مرتبه ، واقعا مرتب ...بدون وجود یه ظرف کثیف تو خونه ... 

لباس تنم بود کلید دستم در حالیکه کفشمو می پوشیدم دیدم زنگ می زنن ...  مهمون ناخونده ! کاملا سر زده به خونه ی ما سر زد . 

افرادی که سالی یک الی دوبار همدیگرو می بینیم ! کاملا سرزده تصمیم گرفتن بیان خونه م ... به آشپزخونه م سرک کشیدن. گفتن خیلی خانوم و همه چی تموم شدم !!! 

جای جای خونه رو ویزیت کردن. گویا خریدارن خونه و تمامیه اسباب و اثاثیه ش رو ... 


+خدایا  پناه بر تو ...

+ کارای بانکیم مونده !!! ساعت 12.30 دقیقه شده!

نظرات 28 + ارسال نظر

سلام
باور نکن مهمون سر زده بودن !
احتمالا فقط میخواستن ببینن بلدی خونه زندگی رو اداره کنی یا نه ؟
مامان خانمت که از حج برگشتن معلوم میشه چه کار داشتن احتمالا !

آخ آخ. مامان بابای منم یه سال رفتن حج. من اون موقع 20 سالم بود. کل کارا افتاد رو دوش من. می فهممت. مادربزرگم آخراش اومد.

الهییی...من مامانیمم همراهشونه :دی
خاله هم ندارم. یه دایی دارم که اونم هی میاد مهمونمون :))))

هانی 1394/06/17 ساعت 15:02 http://my--days.persianblog.ir

"شانس آوردم که خونه م عین دسته ی گل مرتبه ، واقعا مرتب ...بدون وجود یه ظرف کثیف تو خونه ... "
چه میم خوبی ته خونه، تعلقی آرامش بخش و دوست داشتنی.

.....
البته اینجا خونه ی خود خودم نیست . گرچه فرق آنچنانی هم نداره ...اما مال خود خودم نیست .
اما دقیقا اون میم تهش رو با حس نوشتم ؛)

دل آرام 1394/06/17 ساعت 13:23

چه مهمون فضولی ایش
چه خانمی.
مگه با مامان خانم زندگی نمی نمائید خوشگل خانم؟

مامان بابام یک ماه رفتن خونه ی خدا :) 12 مهر بر میگردن انشااله دل آرام جانم :*

چه مگی کدبانو ای... چه مهمونهای کم رویی (:

خیلی خیلییی کم رو ! و منم خیلی خیییلی کدبانو ؛)

Nila 1394/06/17 ساعت 10:44

سلام مگی عزیز:-* ممنون از دعات ... مطمئنم بخاطر قلب مهربونت خدا صداتو میشنوه ..
+ میدونی مگی جان من جواب اون کامنتت رو ندادم و هی حس میکردم هرچی بگم اشتباهه! مگی دور بودن از خانواده درده درد... اما من کلا با مامان آبم تو ی جو نمیرفت ... همیشه باید سنگ صبورش بودم حرفاشو گوش میکردم و ... خلاصه فقط و فقط گاهی پیش میاد که میگم کاش پیششون بودم ... چون مادر من خیلللللی دیکتاتور و زورگوهه کلا :))))
اما خب وقتی نزدیک همین دیکتاتور هستم احساس قدرت بیشتری میکنم ... خلاصه که باید همه جوانبو بسنجی عزیزدلم ... امیدوارم برات بهترینا اتفاق بیفته :-*****

کاش اون وبم توی بلاگفا کن فیکون نمیشد....
فک کن از تقریبا بهمن نود و دو شروع کنی به نوشتن و کل احساستو بذاری پاش و همینطور کل زندگیتو بعد یهو همش با هم بره....حس میکنم با من بیشتر دشمنی داشته....
نه از نود و چهارم خبریه نه نود و سه م....اشتباهم این بود سر یه دعوا کل پست های نود و سه م رو ثبت موقت کردم و یهو......بوووووممممم......رفت....
واسه این میگم که اون موقع خیلی بهتر بود حداقل گذشته م پاک نمیشد یهو....
که الان مثلا اهالی بلاگ اسکای هیچی ازم ندونن.....خخخ....
غریبه م اینجا....نمیدونم چرا ولی حس نمیکنم خونه ی خودمه با اینکه هی دارم خودمو میکشم باهاش انس بشم....
دوستای بلاگ فاییم خدا رو شکر هستند همچنان یه چن تاییشون....دیگه کل زندگیمو میدونن گاهی وقتا مثلا حتی اسم دوستامم میارن و میگن اونا چطورن؟ خخخ....
هووووم....دارم فک میکنم چی بت بگم،...
( خصوصی)

اوووومممم....بیشتر از خودم؟
اهان!
یه مامان دارم توی دنیا فقط....اسمش مگهانه....
خیلی دوستش دارم....
خیلی.....
هی ظرف میشوره...هی کار میکنه...خخخ....
اصن هم به من توجه نمیکنه....پوشکمم عوض نمیکنه اصن...:))))
یه جورایی عین شنبلیله ی بی شیله پیله س...
خخ....
( خصوصی)
برای خودت...خودت بخون....

والا ما رسم داریم اونایی که تنها شدن (پدر و مادر رفتن حج) رو دعوت کنیم خونه هامون نه اینکه ما بریم مهمونشون بشیم

!!!!!! ما هم همین کارو می کنیم.
ولی همه ی مهمونامون معتقدن خونه ی ما خیلی خوش میگذره و دم رفتن جای اینکه بگن شمام بیاین میگن ایشالا بازم میایم:| !!!

باران 1394/06/16 ساعت 21:04

بچه های تیم فوتسال خانه ایرانی مولوی به عنوان سفیران لیگ فوتبال پرشین جمعیت امام علی به اصرار وحید طالب لو مهمان برنامه امشب خندوانه هستند.
امیرحسین هم شاهنامه اجرا کرده.
خنداونه رو امشب از دست ندین :))

ممنونم از اطلاع رسانیت باران جان... دیدم برنامه رو نصفه نیمه ...مهمون داشتیم.

دوستت دارم مامان :)))))
ممنونم که هی برام زحمت میکشی و هی کار میکنی....
خسته نباشید مامان گلم
مواظب خودت و سلامتیت باش....

بخلم میکنی؟
دلم برات خیلی خیلی خیلی خیلی تنگ شده...........

عزیزکم :))
بله حتما... برام بگو چی کارا می کنی ؟
بیشتر از خودت بگو برام اگر دوست داری :)

omid 1394/06/16 ساعت 19:45

خونه نیس ک هتل 5 ستارس

به قرعان

:دی
همیشه و از ته دل بخندیییی مامان کوچک

مترسک 1394/06/16 ساعت 18:40 http://1matarsak.com/

اه اه! هیچی بدتر از این مدل مهمون نیست

:دی
خودمونیم شماها بیشتر از من حرص خوردینا ...

marjan 1394/06/16 ساعت 18:36

ینی خونه رو تازه عین دسته گل کرده باشی ،بعد سرزده و یهویی مهمون بیاد برات.......

:دی
خب آره اینش خوبه خیلی منم دوس دارم همیشه :دی
ولی تو خونه ی خودم و دوستا و فامیلای دوس داشتنیم نه هرکسی :دی
بعضی ها کلا دوس ندارم بیان

آویشن 1394/06/16 ساعت 17:53 http://dittany.blogsky.com

به سلامتی،چه بی سر و صدا رفتی خونه بخت که من خبر دار نشدم
نه بابا.خونه مجردی مهمونا بیشتر جوونن و اکثرا رفقا، فامیل کمتر میاد،خونه شما چون مامان و بابات نیستن همه خونوادگی میان
میگم جای چوپان بدجوری خالیه تو وبلاگت.سلام من و بهش برسون

سه روز از 5 روز مهمونم دوست بوده :دی
فامیل نبوده:)))
چشممم سلامت باشی... ♡

mehdi 1394/06/16 ساعت 16:53 http://spantman.blogsky.com

ازت نا امید شدم با خودم گفتم الان میان تو می بینن خونه و ریختی به هم ولی ناامیدم کردی فهمیدم که از این انتظارا نمی شه ازت داشت.
خیلی خوشحال شدی بهت گفتم خانومی آره؟ جون من

متوجه منظورتون نشدم ...
از چه بابت باید خوشحال می شدم ؟

mehdi 1394/06/16 ساعت 16:53

ازت نا امید شدم با خودم گفتم الان میان تو می بینن خونه و ریختی به هم ولی ناامیدم کردی فهمیدم که از این انتظارا نمی شه ازت داشت.
خیلی خوشحال شدی بهت گفتم خانومی آره؟ جون من

باران 1394/06/16 ساعت 16:00

غذاهای محلی مثلا :دی
یا خدا ساعت ده مهمون اومد o_O
مامانم همیشه مخالف مهمونی رفتن تو روز روشن بود میگفت صبح ها
تایم خانوم خونه است که باید به زندگیش و آشپزیش و خونه داری و بچه داریش برسه چه معنی داره آدم دم صبح و ظهر بره خونه کسی:))
ولی همیشه ی خدا عمه هام هلک هلک دم صبح و تایم نهار می اومدن.
ولی چون مادرم سحرخیز بود با اون وجود به کل کاراش میرسید نهار هم آماده میکرد.
سرتو فکر کنم بردم :))
ولی من بهش نبردم یعنی گاهی وقتا چون شبکارم نمیتونم صبح کله سحر
بیدار شم :))
ولی چون غذا رو شب میپزم دیگه خیالم از بابت نهار ظهر راحته من تنبل :دی

+الان تو این دوران متوجه زحمات مادر گلت بیشتر میشی و اینکه
واقعا یه تجربه ی خوبیه که دخترای خونه گاهی وقتا به این تجربه ها
برای یکبارم شده بهش نیازمندند :))این تجربه ها آدم ها رو پخته تر و بزرگ میکنه.
بهره حال موفق باشی مگی خواهر کوچلوی خودم :***

باران 1394/06/16 ساعت 15:44

سلام
خدا قوت دلاور :))
مگی راستشو بگو شبا ساعت چند میخوابی ؟!
روزا چند بیداری ؟!

+ میخواهی چند غذای خوب رو یادت بدم؟؛ ))
هر چند ماشاءالله خودت الان استاد کار هم شدی بزنم به تخته

سلام عزیزم ...
شبا دیر می خوابم تقریبا ... سعی میکنم تا 2 خوابم ببره
گاهی دیرتر صبحم ماکسیموم 10 بیدار میشم.
دیروز هفت پریروز 8.5 ... ساعت دقیقی ندارم. اما امروز 9 پاشدم و 10 مهمون داشتم .
ممنونم عزیزم ...مثلا چه غذاهایی ؟

marjan 1394/06/16 ساعت 15:14

مگی جان خانوم خونه ... خسته نباشی عزیزم....
اگه مهمون ناخونده اینجوری بیاد خیلی حال میده....!

چجوری بیاد یعنی ؟
راستی ممنون :دی

یا ا...
مام داریم میاییم....مهمون نمیخواهید؟

باز آفرین به مرام شما در زدی و یالاه گفتی :))
قدمتون رو چشم استاد ...بفرمایید

الهام ب 1394/06/16 ساعت 14:23

من می گم بعضی زنگا رو جواب نده!
خونه ی من اگه کسی سرزده بیاد حیثیت برام نمی مونه!!!

والا خواهرمم میگه جواب نده... دل ندارم مهمون میاد بره خونه ش... محبت کرده و تا اینجا اومده تو ترافیک و مشغله ی کارای روزانه ش :(
طبیعیه ... من شانس آوردم این روزا به خودم سخت گرفتم و خونه رو مرتب نگه داشتم

مگی رفتی زندگی مجردی یا خونه ی بخت
خدا صبرت بده

خونه ی بخت :دی
صبرر داده دخترم نگران نباش... اگه بدونی چقدر خوب باهاشون میگم و می خندم . با پیرزنای فامیل دور !!! حتی ؛)

آویشن 1394/06/16 ساعت 14:12

مگی ولی خودمونیما مثلا قرار بود این یه ماه زندگی مجردی و تجربه کنی ولی این مهمونای دور و نزریک فرصت ندادن

احساس می کنم رفتم خونه ی بختتت:)))
من اگه خونه مجردی داشته باشم بساط همینه که میبینی ... ترافیک مهمون ! ؛)

سیمای 1394/06/16 ساعت 13:51

اونقدر بدم میاد از مهمون سر زده
خدا صبرت بده

منم هیچ دوس ندارم. دوس دارم یعنی ولی بستگی داره کی باشه خب...

آویشن 1394/06/16 ساعت 13:37

خدا بهت صبر بده مگی، آخه یعنی چی بی خبر پا میشن میان خونه آدم.دیگه الان یه تلفن و که میشه زد،نمیشه؟

خدا صبر میده :)) نداده بود الان باززز! مهمون نداشتم که !:|
میشه ولی ترجیح میدن ناخبر بیان ...هاها

بنفش 1394/06/16 ساعت 13:29 http://dancelife.blogsky.com

ئه من نمیدونستم خانوم خونه ای
چه با مزه

به مدت یک ماه خودمم و خودم !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد