از صبح که بیدار شدم شب بود ، هوا گرفته و دل من هم ...
سیم کارت اعتباری بابا رو صد تومن شارژ کردم . بدون اینکه چک کنم خط وصل شده یا نه ... هزار تا ماجرا پیش اومد بالاخره یه سیم کارت دیگه بهش دادم و الان اون سیم کارت با صد تومن شارژ دست منه :) ...
تلفن ها مدام زنگ میزد و التماس دعاها بود که هی به گوش می رسید و من غمگین تر می شدم . واقعا سخته ببینی این همه گرفتاری تو دنیا وجود داره . من از همه ی شماها معذرت می خوام ، اما این امکان نیست که از خونواده بخوام به ذکر نام دعا کنن. ازشون خواستم برای دوست های مگهان ویژه دعا کنن . دیگه التماس دعا نگید و مطمین باشید خدای من اونقدر وسعت دید داره که تک تک دوستانم رو تو دعاهای خیر مادرم شریک کنه .
قبل از رفتن به فرودگاه یک سری از گروه فامیل جلوی در خونه بودن برای خداحافظی... با اینکه اصلا ساعت رفتن رو نگفته بودیم ، و تلفن پشت تلفن از همه ها که از 9 صبح!!! رفته بودن فرودگاه و دو تا ماشین از انزلی اومده بودن و خیلییی ماشین از رشت ... و ما واقعا تو اون بارون که عین دوش حموم می بارید ، اصلا انتظار دیدن هیچ کس رو نداشتیم . اقوام دور ... همکارا ... اینکه کی خبر داده بود بهشون هنوز مجهوله ؛)
با فامیلا گفتیم خندیدیم ، بابا اینا آخرین مسافرایی بودن که رفتن سمت ترانزیت ... سخت بود . اون لحظه ها اصلا نمی گذشت انگار...
ظهر خیلی غریبانه برگشتیم خونه و من با دیدن کفشای جلوی در مامان و بابا به هق هق افتادم . خیلی ابلهانه !گریه کردم ...
بمیرم برای اونایی که عزیزاشون رو از دست دادن .
---
شب حالم خوب شده بود ، خواهرم برای دایی جان شام درست کرد. عمه کوچیکه اومدن دنبالمون و شام رو بیرون خوردیم. دلم کشف جاهای جدید می خواست. استیک چوبی رو انتخاب کردیم. بهترین استیک عمرم رو خوردم. من !! من گوشت گریز ...
---
من و برادرک تنهاییم ، ناهار می خوام زرشک پلو درست کنم . کسی نمیاد این طرفا ؛) ؟!
مگهان یه اشکی حلقه زده تو چشمام..خدا را شکر که عزیزات هستن
ولی من چی
...
عزیزای شما کجان زهرا جان ؟
کاش باعث حلقه زدن اشک تو چشم دوستم نمی شدم ... برام بنویس اگر دوست داری
من بهشون گفته بودم
گفتم اگه لوم بدین...میگم واستون سوغاتی نیارن
مگی در واکن مویم پشت در واکن مویوم
این چه در واکردنه این زاقبال منه
وااای من عاشق این آهنگه م:)))))) در وا کردم بفرمایین سپیده جان ...هرچی باشه شمام فامیلی دیگه. سرزده میای :دی
نوش جوونت
ممنونم! :*
عه! زرشک پلو؟
فندق ما عاشقشه ک.حیف که مسابقه داره امروز.وگرنه میاوردمش
اوهوم زرشک پلو ... اما زرشک پلوی بد مزه!!
بمیرم.دوس داشتم بیام مسابقه ش رو ببینم چوپان جان... حیف که مامان خونه ام و مسولیت دارم:( ببوسش از طرف من
جاشون سبز!
ممنونم آفرین عزیزم :)