خبببببببببببب
1
2
33333
امتحان میشه...
بعله...سالمه!
.
خیلی چیزها عوض میشوند.
خیلی انسانها تغییر میکنند.
خیلی از دوستانمان ما را ترک میکنند.
انگار زندگی، هرگز، حتی یک لحظه متوقف نمیشود تا ما به او برسیم.
نمیشود برای فرد دیگری زندگی کرد.
فکر میکنم هر کس، باید اول، سبک زندگیاش را انتخاب کند.
آنگاه فکر کند که دوست دارد تجربه حاصل از این سبک زندگی را با چه کسی به اشتراک بگذارد...
نمیتوانی بنشینی و دیگران را با خواستهها و آرزوها و اولویتها و ارزشهایشان، مقابل چشمانت قرار دهی و بخواهی انتخابهای زندگیت را طوری انجام دهی که آنها همه خوشحال و راضی باشند و بگویی این یعنی عشق!
باید خودت زندگی کنی
دوست دارم کارهایی را که دوست دارم انجام دهم و کسی باشم که واقعاً دوست دارم باشم
اصلاً دوست دارم تجربه کنم و ببینم آن انسانی که میخواهم باشم چگونه انسانی است!
اگر این کار را نکنیم دور هم مینشینیم و هر کدام دیگری را متهم میکنیم که مانع «زندگی کردن ما» شد.
با همه کارهایی که کرد. یا نکرد. یا نمیدانست که باید بکند.
بعضی ها میگویند کمی از دورتر مسئله امروزت را نگاه کن.
سالها بعد در مورد رفتار و تصمیم امروزت چه قضاوت خواهی کرد؟
شاید این کار، گاهی خوب باشد.
اما من دوست دارم نزدیک تر باشم: همین امروز. دوست دارم در میانه میدان زندگی باشم.
میخواهم همه حسهای خوب را تجربه کنم حتی اگر قیمتش تجربه حسهای بد هم باشد.
این به من حس زندگی بدون مرز و محدودیت را میدهد...
استفان چبوسکی
دقایقی به اذان مونده و در حال زالاش میباشم!فرداهم یه امتحان خیلی سخت دارم :|
مدیونید اگر فکرکنید جز یدور روخانی اونم از نوع سریعش!کار اضافه ی دیگه انجام داده باشم:((
بعله از اتاق فرمان هم دارن اشاره میکنن که مسابقه والیبال عزیز هم داره شروع میشه
درنتیجه عمرا بشه درس خوند :|
فرنی هم درست کردم تازه! زعفرون نداشتیم :D منم که کلا کارام یلخیه!بدون اینکه بپرسم چی داریم یا نداریم میپرم تو اشپزخونه
پریروزا جاتون خالی باز به سرم زد بامیه بپزم
غافل از اینکه آرد و ماسوره و قیف نداریم.آرد بالاخره از بقال سرکوچه تامین شد ولی ماسوره و قیف..
با کیسه فریزر سرهمش آوردم شد عین پفک :|
من دارم چکار میکنم الان؟!یادم رفت برای چی باید تو وب مگهان پست مینوشتم:D
ببخشید!
با افتخار و احترام فراوون!
چوپان هستم :)
طی مذاکرات پیامکی ای که با صاحب ارجمند وبلاگ داشتیم
بنا براین شد که بیام اون پستو بردارم و چند جمله ای از طرف مگی و حالش بنویسم
اول اینکه
مگهان یمقدار بی جون هستو واقعا شرمنده همگیتون که نمیتونه بیاد و جواب بده
وقتی ری استارت شد خودش میادو توضیحات تکمیلی رو ارائه میده
دوم اینکه
خواهش کرد به هیچ وجه مستقیم و غیرمستقیم به دوستش که دبخوری ای بنشون پیش اومده حرفی زده نشه که دلشون بشکنه
سومی هم یه مساله پیش پا افتاده ایه که زیاد گفتنش موضوعیت نداره!
ولی خب شماها محرم اسراریدو...
فکرکنم دارم خاله میشم:| مگهان ضمن بیحالی فراوون به بوی پیازم حساس شده...
یه عکس هم براتون میذارم از دسر معروف رشتمون که دلتنگی نکنید برای مگهان
اونم از یکجای معروف رشت (محله ساغریسازان عزیزم)
این شما و این رشته و خشکار!
البته از خودش نه.از موقعِ آماده شدنش!
اون جنگل و اون طبیعت و اون حال و هوا، مگه میشه آدم هوس خوندن نکنه !!؟؟ همینه همشون خوش صدا شدن دیگه !!
چوپان ؟!
چوپاااان بی خانمان
چوپان جان کبابمون کردی رفت خواهرم
مگهههههه میشههههههه مگه دارریییییییییییییییییییم چوپان جان
عزیزم
منم همین طور!
الان سرم شلوغه نمی تونم خونسردیتو حفظ کن
حدود یک ساعت دیگه بهت می زنگم
منم احتمالا که کم کم راهی بانک میشم برای کاری :) :*
عجله ای نیست هر زمانی خواستی تماس بگیر بانو
کامنتتو دیدم گل دختر رشتی مهربون
احتمال زیاد فردا میاد
wait for my call
باوشه :دی
استرچ دارم :)) خوبه خواستگاری چیزی نیستی حالا
بعععععله
دارم یه پست تولدی با تاخیر می نویسم
کماکان نمیتونی بیای وب من؟
هر جور که تو راحت باشی
اگر می تونی بیا اونطرف و بگو
راست می گی عزیزم

مرسی از چوپان عزیز
نبینم حال نداشته باشی
دیروز روز خوبی بود، برد والیبال بدجور چسبید و برام شد یک هدیه ملی!
پیشنهادت بدجور وسوسه کنندست! اما معذبم برای زحمتش!
بهشرطی که خودت رو هم پیوستش کنی قبوله!
:)
دیروز والیبال کلااا حالم رو خوب کرددد... جاان؟!
دیروز بود تولدت گل ؟بهم بگو چطوری ؟!چه جوری و کی برسونم . اگه لازمه شماره م رو میذارم برات ؛*
خودم رو که نمیشه بهار نارنجم
مگییییییییییییییییی!
نکن این کارو با من! آخه این چه عکسیه؟
چوپان اتفاقا منم خیلی مشتاق دیدنتم ولی فعلا اول امتحانارو به خوبی بگذرون بعدش با مگی صحبت کنیم یه برنامه ریزی خوب داشته باشیم اگه خواستین جفتتون
قربون مگی بشم که جای عکسش اون گوشه ی وبلاگ خالیه.امیدوارم زودتر برگرده
دیدی گرگینه شدی انقد شبا بیدار موندی. الان برای اینکه خوب بشی باید چشم گراز رو با ناخون دایناسور بکوبی بریزی توی آب پرتقال سه بار بهش فوت کنی تا خوب بشی. بعدم شبا هم اگه بیدار می مونی، ساعت 10- 12 اش رو بخواب تا روح و روانت متعادل شه. این آخریو جدی گفتم جان خودم
منم با اجازه ت اپرا رو امشب شروع کردم. توی کامنتایی که پاک کردی از پست قبل خبر دادم خدمتت. ایشالا کتابا تموم شد دیگه؟
پسرک!
این پست رو رفیقم نوشته...
یکی مونده نیمه کاره خزنده!
بله! امتجان میکنیم
یک.. یک
دو.. دو
سه.. سه
من نمیدونم "کانفیوزد المنت" یعنی چی، اما میخوام از این تریبون استفاده کنم و بگم:
آدمی تا تجربه نکنه، چیزی رو یاد نمیگیره. فقط باید راه رفت و رفت. مهم نیست بخوریم زمین.
و اینکه، کسی که تو لحظه ی حال بتونه زندگی کنه، فقط زندگی رو تجربه میکنه. واینکه چیزی به نام آینده، قابل فهمیدن نیست. اصلا گذشته و آینده حتی وجود هم ندارن. هر چی هست، الانه.
+بیشتر از این نمیتونم فعلا توضیح بدم. چون خودمم دقیق نمیدونم جریان چیه. اما میشه بدون اینکه بفهمی چیه، زندگی کنی. اینو مطمئنم.
+ واینکه... اینکه... هیچی همین.
از چوپان تشکر میکنم، بابت قلمِ خوبش(به خاطرِ طنزِ خوبی که توی قلمش هست)
+ امیدوارم مگهان، دوست ما هم به زودی خوب خوب بشه
والا من که سر در نمیارم فرق بین رشته و خشکار با رشته ی خشکار چیه!
اینجا میگیم خشکار یا رشته ی خشکار میدن بهمون این خوشمزه هارو
حالا ما اشتهامون با همینا هم برانگیخته میشه:)
فرستادم برات
به Bluish :
صلام.لطف دارید:) آره واقعا :( براش کلی دعاکنید
چیز خاصی نیستا... ولی کلا برای همدیگه زیاد دعاکنیم :)
.
ساعت 12 شده من هنوز شروع نکردم دررررررررس بخونم:(((((شِت!
به آویشن:
یدونه باشی

اینجور تو بیاد مایی؟
قابل نداشت.دست چبوسکی درد نکنه
مشتاق دیدارتونیما خانوم خانوما:)
به یوسف:
گیلکا خوش صدان برارجان:)
به محمد:
بهش میگم
به تارا:
تو متن گفتما که مگهان کجاست:D
خاهرم رشته و خشکار.نه رشته ی خشکار!
عکس خودشم که نذاشتم.عکس موقعِ آماده شدنشو گذاشتم که شبیه تور ماهی گیریه و اصنم اشتها برانگیز نیست :|
میلی ازت نبود
سلام :)
چوپان خیلی خوب مینویسی :)
امیدوارم حالِ مگهان جان خوب بشه. و بیاد بگه "من خوبم، خب!؟"
چوپان این مگهان مگی گوگولیان کجاس آخه؟؟؟؟؟؟
عجبا دخترک بد !!! این چه وضعشه عکس رشته ی خشکار میزاری نمیگی من اعصاب معدم ضعیفه ؟!! کم توی وب مهران کوهی معده مون شکنجه میشه توام اینکارو میکنی توی وب مگ:)))))
با خودت هم یک کار خیلی مهم دارم سریع اعلام حضور کن لطفا توی ایمیلت:))
وای چوپان جات خالی همین نیم ساعت پیش داشتم رشته خوشکار میخوردم با چایی در همون حین یاد تو و مگی و جناب مهندس رشتی بودم.اتفاقا میخواستم یه عکسم بزارم تو وبلاگم بعد با خودم گفتم ممکنه دوستان غیر رشتیمون هوس کنن بیخیال شدم.در هر حال پست خوبی بود
اون تیکه ی اول نوشته ی استفان چبوسکی هم خیلی چسبید مرسی
من ازت ناراحت نیستم مگی خانوم
راستی استاد آوازم و کل همکلاسیام شمالی هستن، یعنی فک کنم آوازم یاد نگیرم، گیلکی رو یاد می گیرم
سلاااام خوبی گلم؟من چند وقتیه سرم شلوغ بوده نشده بیام.الانم باید زودی برم. دلم واست تنگ شدههه
البته جا داره بگم این عکسو با اجازه عمو کوهی میذارم!
چون برای ایشون گرفته شده بود!!
ولی دیدم حالا که میشه عمومیش کرد ...
بقیه هم فیض ببرن