مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

روزانه نویسی !


شمایی که روتین بودن زندگیم عذابت میده و به نظرت چرت میاد همه چیز لطفاً نخون :))))


دیروز که صبح پاشدم و امتحان داشتم ، نمی خوام چیزی ازش بگم :دی به هزار دلیل ... احتمالاً اتفاق خیر بوده !


اومدم خونه و یه سری کار داشتم انجام دادم ... یه مقاله کاملاً تخصصی رو گذاشتم جلوم و اون رمانی که گفتم باید ترجمه کنمم طرف دیگه ... یعنی این ترجمه ی داستان عجیب چسبید که به مقاله ی اصلی خودم نگاهم نکردم حتی:))!!! 

حالا حق الزحمه این کار چیه ؟! چند تا کول دیسک قراره برام بیاره ... من که پول نمی گیرم از بچه طفلی !خودش پیشنهاد اینجوری داد ... 

ماجرای این ترجمه هم جالبه تو گروه وایبری بچه های دوره ی کارشناسی که ساختن و من دویست و پنجاه بار لیو دادم و باز آوردنم تو :)) یه پسر کوچولویی هم هست که ترجمه ش خوب نیست گویا ... ولی هم رشته ایمونه!  هرچی منت بچه ها رو کشید حاضر نشدن کارشو انجام بدن 25 صفحه ترجمه ست که واقعاً هم کاری نداره !!! من گفتم بده ببینم چیه کمکش کنم ... ریز ریز دیدم کل متن و وداده بهم!!!  یه ذره مامان وار! نصیحتش کردم که برو کلاس زبان ثبت نام کن و بعدم من کمک می کنم پروژه ت رو انجام بدی ... نه که همشو بدی من انجام بدم تو ببری تحویل استاد بدی! 

بچه ی بدی نیست ... شاغله و همش به فکر کارشه ... 

دیگه یه کم منتمو کشید که گفتم بده جهنم ضرر انجام میدم! خودمم لذت می برم تازه ... 

گفت هزینه ش ؟بچه ها قیمت داده بودن بهش... که من گفتم هیچی ! جاش می خوام بری ثبت نام کنی کلاس و یه سری ترجمه ساده انجام بدی که دستت راه بیفته...

حالا این بچه می خواد اندازه 250 تومن از مغازه ش بهم جنس بده و هی میگه آخه دختر اینقدر با مرام و مشتی ؟! 


+ دیروز... شیرینی بامیه سنتی نذر کردم و دادم مامانیم ببره مسجد ... 

+ تولد امام جواد هم که بود ، دست مامان رو گرفتم و به زور بردمش مسجد ... خییییلی عجیب چسبید ! :)

+ عضو اضافه شده به اتاقم ... با تشکر از بانو چوپان


نظرات 19 + ارسال نظر
حا می 1394/02/18 ساعت 11:13 http://haniiiism.blogfa.com

از نمایشگاه خیریه بنیاد کودک،قبل عید.فک کنم گالریشون روبروی پارک شهر،کنار فروشگاه ایرانیان باشه

بالن :دی

چه حس عجیبی رشتی تو وبلاگت زیاد باشه ها ؛ )

حا می 1394/02/17 ساعت 22:08 http://haniiiism.blogfa.com

منم همین گوسفندو دارم

به به :دی
چه عالی از کجا خریدین باید واسه بچه های وبلاگستان بخرم انگاری :))

mehr 1394/02/17 ساعت 16:29

جوری گفتی بچه من قک کردم ی بچه ی10 ساله س

نه ولی از دید من بچه ست :دی
ازم کوچیکتره خب !!!!! :))
خوش اومدید !

داشتم وبتو میخوندم با کیان که روپاهامه الان
یهو با دیدن بره انقد ذوق کرد که برا خودمم جالب بود
بزار باز ذوق کنه صداشو تو واتساپ بفرستم برات:)

وااای خدای من ...
الهی قربونش برم پسر عسلی ...
آدرسسس لطفاً مامان خانومش :-*

مرد حافظه 1394/02/16 ساعت 16:13

پسر کوچولوبانو چوپان ای وای کلی خندیدم..
شما دخترا اسیر این می باشید که یه پسری منت شما رو بکشه
وای تازه دقیق شدم به هنرنمایی بانو چوپان ایشون خودشون درست کردن؟ خیلی زیبا بود ازش یاد بگیر و اینقده شکم پرست نباش دختر .. نصف پستات داری میخوری
خوبه زندگی همیناست.. خوردن.. غذا درست کردن باسلیقه.. موزیک گوش کردن و رقصیدن ولو تنهایی.. لاک مشکی..نذری.. تجربه ی یه خواستگار سنی..درد کتف برا تایپ.. درد چشم برا ترجمه.. تحقیق در مورد فلسفه ی وجود امام جواد ووو

پسر کوچولو هست واقعاً من تا یه آقایی 2 الی 3 سال ازم بزرگتر نباشه واقعاً حس می کنم بچه مه:دی دست خودمم نیست اصلاً !!! ایشون که ازم کوچیکترم هستن !!! من اصلاً منتظر منت کشی نبودما می خواستم کمکش کنم کارشو خودش انجام بده !
بانو چوپان زحمت پول دادتش رو کشیده فقط :|
من هوووم واقعاً همینااااست ! زندگی من از اونجاییکه رشتی هستم خوش گذرونی و خورد و خوراکش یه کم بیشتره فقط :)) رقصیدن ولو تنهایی رو جالب گفتی آقا !
لاک مشکی ... من خیییلی دوس دارم ولی چون خیلییی جذبم می کنه حس می کنم پس خییییلی حرومه :)) نمی زنم واسه همین !
بعد آخر از همه اسمتون عااالیه :-)))))))) کلی خندیدم از این انتخاب

سلاااااااام
جاداره اینجا منم از بانو چوپان تشکر کنم واسه اینکه منم عاشق عروسک ببعی هستم. نه خدایی نگاش کن چه بامزست؟ چجوری نگات می کنه تازه بافتنی هم می بافه!
مگییییییی منم یه عالم ترجمه دارم؟؟؟؟ خیلی هم دوست دارم جیگر
(الان معلومه دارم خودمو لوس می کنم یا باید بیشتر روش کار کنم؟)

اوهوووووم اون بافتنیش محشرهههه

ترجمهههه نه نههه حرف از ترجمه پروژه ی این قبلی چیزها نزنید با من تا دو هفته :-))))
بهساااا شدیدا تحت فشارم و نیاز به انرژی دارم گرررررر و گرررررر ...
ولی جدی سوالی چیزی بود بگو اگه چیزی بلد باشم امکان نداره دریغ کنم

سیمای 1394/02/16 ساعت 09:15

وااااااااااای چقد نمکه این!!!!!!

هاهاااا
خیییلی نخودیه :دی

Amer 1394/02/15 ساعت 17:07

همون گوش های توی عکس!!؟؟
نــعــه نــعــه نــعــه...

نوش جونتون
هرچی بگیرید حقه!
همینکه بهش راه راستو نشون میدید
و راهنماییش میکنید یه دنیا می ارزه

همووون گوش بلی :)))))


در نهایت خبر میدم که آیا واقعاً یکی آدامس حتی عایدم شد یا خیر

زیتون 1394/02/15 ساعت 15:35

عزیز من رمان ترجمه میکنه؟ براووووووووووو

یه رمان سااااده ستتتت زیتون جووونم :-* اونقدرررر ساده که احتیاجی به دیکشنری هم ندارم من فقط با واژه ها و ساختار باید بازی کنم که اونی بشه که می خوام

افروز 1394/02/15 ساعت 15:32

چه خوشگل شده اینجا
چوپونت پس گوسفند چرونه
ای ول
عاشقشم

نذرت قبول جوجک

عاخ عاخ که چقدر من الان نیازمندِ یه هارد دیسکِ یه ترابایتی ام!!
داغِ دلم و تازه کردی :)))))

اوهوووم خودمم دوست تررر دارمش دختر خوشگللم ...
اوهوم دیگه پ چییی گوسفندچرووونه :)))
ممنووون دخی
ما دو تا داریم باز هی کم میاد ! کم نه ها ولی فلش لازمم همیشه ! کارای دانشگاهمو تو یکی داشتیده باشم و یکی دیگه م فیلم بدم بریزن دوستان واسه تابستونم :)))

قالب نو مبارک عزیزم
پست حذف میکنی عایا؟!!! میخواستم نظر بزارم براش
چه خوشگله این عروسکه................ نــــــــــــــاز
نذرتون قبول
روز تولد امام جواد تو حرم امام رضا بسیار دعات کردم مگی عزیززززززززززم

روز پدر هم به پدرتون خیلی خیلی مبارک

بعله حذف کردم اما کامنت دونیش بسته بوددد آخه ندا جونممم
واااای باورت نمیشه اون روز منم تو فکرتون بودم !!!
وااااقعا رفتی مشهد ؟ چه خبر خوشی :) آخ روزمو ساختی به مولااا

Amer 1394/02/15 ساعت 15:06

چقد شبیه سرنوشت بنده هست این ماجرااا
[ سرنوشت پسر داستان ]
ایشالا خدا خودش یاری کنه...

مااااادر جاااااان...
۲۵ صفحه ۲۵۰ هزار تومن
تا زمان ما نشه دلار!! بلند صلوات بفرست

پی نوشت: البته ترجمه داریم تا ترجمه ها!
قبول دارم بعضی از ترجمه ها اینقدر خوبن که قابل قیمت گذاری نیستن!
روایت داریم: فقط یه آدامس خرسی میتونی تاحدی از زحمتای مترجم رو جبران کنه

: ))))))))
شبیه سرنوشت شماااا ؟! عجبااا
سوالی چیزی بود بپرس آقا عامر در خدمتم اگه کمکی ازم بر بیاد ... در گوشی موضوع مقاله ت رو هم بگو به ما بدونیم برادر
ترجمه برگی 10 تومن هست دیگه :| تازه من که پول نخواستم این خودش می خواد بهم بده دیگه چه کنیم :دی
روایت جالبی ست :)) باهاش کااااملا موافقم

ali 1394/02/15 ساعت 14:29



یو آر نامبر وان سوییتی
بامرام تر از اونی که فکر می کنن هستی



از کجا مرام ما دید زدید علی آقا ؟

فاطمه 1394/02/15 ساعت 14:10

خدا مامانتو واست حفظ کنه
همچنین دوستایه عزیزتو.
راستییییییی قالب نو مبارک



ممناااان

غزال 1394/02/15 ساعت 14:04 http://15421542.blogfa.com

سلام عزیزم. روزانه نویسی خیلییی هم خ به
چه ببعی نازززی.مبارکت باشه
راستی قالبه وبلاگت عوض شده؟مبارکه

سلام آهوی زیبا :)
مچکرممم عزیزکم ....
بله ! رنگش رو به تابستون نزدیک کردم

فاطمه 1394/02/15 ساعت 13:09

خواهش گلم . خیلی خانمی همین(که این از همه چی مهمتره)



اسم عزیز ترین دوستای من فاطمه ست می دونی ؟
و اسم شناسنامه ای مامانمم فاطمه ست

هدی32 1394/02/15 ساعت 12:36

سلام مگی جون همیشه برامون بنویس بی خیال ادمهای حسود
خانم چوپان خیلی خوش سلیقید هم به خاطر انتخاب دوست خوب و خانم مگی و هم عروسک ببعی


شرمنده م می کنیددد هدی جونممم

سلام دخترای رشتی همشون بامرامن:))
عزیزم بیخیال این آدمها. اینا توی همه ی وب ها هستن اینجا خونه ی خودته هرکاری دلت خواست توش بکن به هیچکی ربطی نداره
خانوم چرا نشد بیایید نمایشگاه؟


نه بابا شخصاً اعلام می کنم لطف داشته این بچه به من ... چه مرامی چه کشکی چه دوغی
همین کارو مدت هاست می کنم ولی دوست ندارم حس کنم همش رو دور تورار هست نوشته هام برای دوستانم
چون امتحان و پروژه دارم دختر خوب

فاطمه 1394/02/15 ساعت 12:10

واااااا خدا چییییی ببعیه نازی
دست چوپانا خانم درد نکنه
همیشه موفق باشی مگهان جان


فاطمه جووون ؟
خیلی ازت ممنونممم همین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد