دیروز تو اون بارون سیل ، اصرار داشتن بریم بیرون چون خیلی لذت بخشه تو این هوا حرف زدن که البته اصلاً شک ندارم نمی شد حرفی بزنیم ... بارون نبود کاملاً احساس زیر دوش بودن بهت می داد ! گرچه خیلی هیجان انگیز بود برام رفتن با یک آقا!!! زیر بارون ولی جلوی مگهان رو گرفتم و خیلی خانومانه دعوت رو رد کردم .
دیشب قرار شد اگه این بارون روانی ادامه دار شد فردا که امروز باشه ، بریم بیرون و برای اولین بار یه سری صحبت کنه و من بشنوم فقط !
منم به دلم بود که این بارون به این شدت امکان نداره تا فردا طول بکشه و گفتم قبوله ! اگه بارون بود من میام سمت شرکت شما و ناهار رو با هم صرف می کنیم و منم صحبت هاتونو می شنوم !
هیچی از صبح که پاشدم گفتم خب فرق داره اگه بخوام باهاشون برم بیرون یا نه ؟ نحوه آراییدنم حتی فرق داره !!! دیگه بی روح و بی آرایش اومدم که اگه قرار شد ببینمشون و اگه بارون بود مشکلی ایجاد نکنه همون یه ذره میکاپ بنده ...
نشون به این نشون که الان آفتابی در اومده که حس می کنم باید برم کنار دریا و آب تنی کنم ! هیچ اثری از بارون نیست و خدا رو شکر خبری هم از اوشون :)) با آرامش می تونم تو کلاسم بشینم فقط موندم اگه تا ساعت 1.5 بارون بگیره چی کنم !!!:))
× اونقدر جالبه که کسی بدون اینکه بهش گفته باشی بدونه تو عاشق بارونی و روزای بارونی هیجان داری ! انقدر جالبه که وقتی منتظر قطار موندین انقدر چیزای جالب از تو کشف کرده ...
× هم چنان حس خاصی به آقا ندارم! فقط کمی بد بینیم کمتر شده !
درودددددددددددددد بر مگی
اینجا که هوا گرمه
دروووووود اینجا بارون می باره سیللللل
مگی واقعا تو ایستگاه قطار عاشقت شده؟؟
همشهربته؟؟؟
: ) ایستگاه قطار ؟ فکر کنم خیلی واضح نوشتم . نه
بلی
مگ انگار آلمان رفتن تو هم جور شده هااااا

نععع !من همینجام ...
مقصد اوشونم آلمان نیست اصلاً ؛ )