یک روزی ، وقتی از کنار خانه ی رفیق قدیمی رد می شوی فقط نگاه می کنی ...
چشم هایت را نمی بندی ! خیلی آرام نگاه می کنی و رد می شوی ... چیزی در دلت نمی لرزد و تو متعجب از این همه سرد بودنت می شوی ...
یک روزی به جایی می زنی که مردم می گویند سیم آخر است . یک انتهایی از خودت که دیگر خودت نیستی ... یک خود دیگر را می بینی ...
از حالا همه چیز رنگ تازه تری گرفته و تو می دانی قدم در راهی گذاشته ای که شاید تهش ویرانی ست ... شاید عاقبتش خیر نباشد ... شاید شر این دنیا باشد و آن دنیا ... و شاید هم ...
هیچ چیز نمی دانی و تنها می دانی که اینجا ، ته خط است... سیم های لخت را می بینی ... و تو درست انتهای این سیم های لخت ، ایستاده ای و به رو به رو نگاه می کنی ... اینجا جایی ست که به سیم آخر معروف شده ...
× سیم آخر ، یعنی تغییر ... امید که شر آن دنیا نباشد .
× سیم آخر ، یعنی شروع یک زندگی تازه ... یعنی نا امیدی ، یعنی امید ...
× سیم آخر ، یعنی دوباره مگهان ، دوباره فروردین ...
سلام
عید شما هم مبارک
سلام خیلی ممنونم : )
سلام مگی عزیز و دوست داشتنی
سال نو مبارک . پر از خیر و برکت باشه براتون ان شالله
خیلی ممنونم شادی جان : ) برای شما تیز بانو