مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

عجبااا !!!



3 تا پست نوشتم و چون عادت به خودسانسوری ندارم هیچ رقمه !!! هی انتشار می دادم و هی چرکنویس می کردم و در نهایت هر 3 تا رو قبل از اینکه کسی بخونه چرکنویس کردم و واسه خودم نگه داشتمشون ؛ )

پست ها هیچ ربطی به مگهان دو نقطه دی نداشت و یه یادآوری بود از شبی که ممکن بود از این دنیا برم و تا پای مرگ هم پیش رفتم و برگشتم:)

حالا اومدم بگم چقدررر از نوشتنشون آروم و سبک شدم !

پنج شنبه عازم سفرم ، خواهر به قولش عمل کرده و امروز بلیط ها رو گرفته و قراره با دوست مشترکمون بریم برای خرید .

یه چیزی که این روزا واقعاً برام آزاردهنده شده خوندن این جمله و امثالهم هستش ! "دلم می خواد تا حد مرگ خرید کنم" ؛ "دلم می خواد خودمو با خرید خفه کنم" و واقعاً دلم می گیره از هر چیزی که حس حرص و افراط گری توش باشه . من همه ی زندگیم عاشق خرید بودم و واقعاً کم خرید نمی کنم اما از بیان این جمله اکراه دارم !

بگذریم ... یکی از همسفرام متاسفانه این مشکل و داره هیچ گونه کنترلی رو خرید کردنش نداره و این داستان یه کم نگرانم می کنه که سفر بهم کمتر خوش بگذره. این از این ...

بعد یه چیز جالبی که درباره ی خودم فهمیدم امروز !!! این بود که من واقعاً می تونم کسی رو دوست داشته باشم هنوز ! واقعاً می تونم ها...

با تمام بی حسیم ...

خدایا شکرت ...

دارم یه مسیری رو می رم که می تونه برام شروع جالبی باشه ! الان این جمله ی دارم خطر می کنم بهترین چیزیه که میشه گفت . خودمو سپردم دست روزگار و قصد دارم ببینم چی پیش میاد ... تمرین دوست داشتن می کنم این روزا ...

× واسه خودم ! : خر کسی بودن اصلاً اونقدرا هم بد نیست !




نظرات 5 + ارسال نظر

ینی عااااااااااشق قیافته م در پاسخ به غریب آشنا!!

نمی دونم چرا انقدر واسه آدما رابطه یخصوصیِ بقیه مهمه !
حالا غریبه جان! یکی عاشق باشه یا نباشه چه فرقی به حال ِ تو داره مثلا!؟!
شما؟!!!


مهمه دیگه خانوم !!!
جالبه آقای غریب آشنا اسمی که انتخاب کرده منو به اشتباه انداخته بود که شاید کسی هستن که می شناسمشون
ولی با حرفاشون و عکسایی که از خودشون و دانشگاه و اینا گذاشتن مطمئن شدم همشهری شمان و اینجا دانشجو هستن و از سرچ یه کلمه ی جالب به وبلاگم رسیدن
اون جبهه گرفتن اولم دلیلش این بود
ولی اینکه چه فرقی براشون داره خودش جالبه ! آقا بیا جواب بده

غزال 1393/11/15 ساعت 09:17

منم وقتاییکه ناراحتم اینقدر مینویسم تا سبک شم و رها شم. من توی ثسمته نوت گوشیم مینویسم. اگه یه روزی شوهرم بخونتشون قطعا طلاقم میده :)))


یک تفاهم باحال ! گوشی من نوت هست و منم اونجا می نویسم خیلی از خصوصی هامو بعد از یک ماه پاکش می کنم
دیوونههه
خواهش می کنم با زندگیت بازی نکن غزال واقعاً همیشه احتمال بده کسی نوشته هات رو بخونه و تعبیری بدتر از چیزی که تو دلته داشته باشه حتی !

منم خرید کردن و دوست دارم ولی وقتی زیاد میشه عذاب وجدان میگیرم
منم همین جوریم با نوشتن سبک میشم، قبلنا رو کاغذ مینوشتم بعدترهاش منهدمش میکردم ولی الان تو وبلاگم مینویسم و رمزیش میکنم
امیدوارم روزگار خوابه خوبی برات دیده باشه عزیزم و اون شخص لیاقتتو داشته باشه.


هوم منم !!! حالا گفتم اینو ! صبر کن من اینجا هرررچی میگم بدم میاد پس فرداش خوشم میاد ! یا میگم این کارو اصلاااا نمی کنم فرداش همون کارو می کنم !اینجا هرچی می نویسم بعدش خلافش رو ثابت می کنم
یهو دیدی مگی از تبریز برگشت به صورت خفه شده !!!

غریب آشنا 1393/11/15 ساعت 02:09

یعنی عاشق شدین دیگه البته قبلن هم فکر میکردما

غریب آشنا 1393/11/15 ساعت 02:07

وای چه خاطره بدی
شما اولین خانومایی هستی که از خفه شدن با خرید متنفری ها
ندیدم واقعن مثل شما همه دوس دارن با خرید کردن خفه شن

من از خرید متنفر نیستم از هر چیزی که از تعادل خارج شه بدم میاد . عشق ! وابستگی ! مهربونی هرچیزی که افراطی بشه ...
منم خرید کردن و دوس دارم خیلی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد