مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

من تو تختم : )



هنوز حالم خوب نشده و معده م هر چیزی رو حوصله ش نکشه هضم کنه از بالا پسش میده :-" دیگه کم کم عادت کردم به این اوضاع پریدن از تخت و دویدن تا دستشویی که شکر خدا درست بغل اتاقمه !

این روزا تنها کاری که کردم خوندن یکی دو تا وبلاگ بوده و واقعاً حتی انرژی لازم برای نوشتنم ندارم ...

امروز هم که کلاس آلمانی دارم و مطمئنا با این اوضاع رفتنم خیر نیست !

شاید اگه واسه شب برنامه ای نداشتم می رفتم ... لعنتی یه جوری هم هست که همش قواعد داره و نبودنت تو کلاس یعنی نفهمیدن درسای بعدی و در نتیجه غلط حرف زدن : (

امشب میرم کنسرت ، واقعاً اگه میشد الان کنسل کنم رفتنم رو حتماً این کارو می کردم ... ولی دیره و برام بلیط خریدن . بماند که اصلاً نمی شد بگم نمیام ... امیدوارم کنسرت خوش بگذره و حال منم بهتر شه .

یه چیزی بگم که عمق بدحالیم رو حس کنید ، من هر شب حموم میرم و واقعاً زمستون تابستون هم نداره واسم ! اصلاً احساس می کنم آب زنده م می کنه سعی می کنم کم آب استفاده کنم البته ولی نمی تونم نرم . حالا این 3روز که مریض بودم حتی نتونستم به حموم فکر کنم. خیلی زشت شدم و بهتره از موهامم چیزی نگم ! با 3 روز حموم نرفتن من چرا انقدررر زشت شدم ؟! :((

آدم می شناسم هفته به هفته حموم میره هیچ مشکلی هم نداره! من فکر کنم به پوست و موهام عادت دادم که هر هفته شسته بشن : (

امیدوارم بتونم انرژی بگیرم و تو کنسرت خوب باشم ، خیلی برام مهمه که خوب باشم امشب ... واقعاً چرا دم تولدم این همه مریضم باز : ((( ؟ چرا هر بار یه برنامه مهمی دارم اینجوری میشه واقعاً :-/ ؟