مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

فانتزی دو نفره !



یکی از فانتزی هام این بود که همراه مرد عزیز نیمچه کچلم برم مکه ...

امروز همش داشتم با خودم فکر می کردم چقدر باید خوشبخت باشم که یه سالی یه روزی همراه اون مرد عزیز ، تو چنین روزی مسجدالنبی باشم !

من ماه رمضون مکه و مسجد النبی رو دیدم و به جرئت می تونم بگم یکی از بهترین و ناب ترین حس هایی بود که تجربه کردم . صرف نظر از اینکه هیچ گونه دید مذهبی قوی و ... نداشتم و واقعاً احساس می کردم یه سفر هست مثل همه ی سفرهای دیگه !

سفره های رمضان مسجدالنبی محشر بود ... آرزومه یه بار دیگه ماه رمضون اونجا باشم . ا

حالا همه ی اینا یه طرف ...

یکی از فانتزی های خیلی بزرگم قرار هست تو مکه اتفاق بیفته که برنامه ریزی هم کردم براش تو ذهنم ... از اونجایی که واقعاً باور دارم برای هرچیزی برنامه بریزم بالاخره بهش می رسم برای اینم برنامه ریزی کردم.

و اگه اونطور بشه که می خوام به یکی از بزرگترین آرزوهام رسیدم .

ای کاش برام دعا کنید یه سالی ، تو چنین روزی با دل آروم و لبی خندون مسجدالنبی باشم : )

× دلم می خواست امروز خیلی خوشحال تر باشم . همین : )




نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.