مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

اولین امتحان دوره ی ارشد !

اول بگم که دیروز غروب یه شوک وحشتناک بهم وارد شد و زنگ زدن که خواهرت غش کرده!!!!!!!!! بیا آموزشگاه ... خواهرم حرف زد باهام گفت نترس. تاکسی بگیر بیا من ماشین دارم و نمی تونم پشت رول بشینم... نفهمیدم چطور خونسردیمو حفظ کردم و 5دقیقه بعد سوار تاکسی بودم!

45 دقیقه تو راه بودم و مدام بهش زنگ می زدم چک می کردمش و هی می گفت مگی خوبم! حرف نمی تونم بزنم!!! رفتم دیدم کلاسشون بخاطر سرکار خانوم کنسل شده! از بس همه ترسیدن! رنگ خواهرم گچ! سوار ماشین شدیم و نگران بودم بخوابه... فشارش پایین بود باهاش حرف می زدم که بیدار باشه برسونمش دکتر. یه ساعت تو راه بودیم !!! گفت دیگه دارم می میرم و فقط خونه می خوام حاضر نیستم بیام دکتر! حالا من تو ترافیک ، بحث می کنم باهاش اونم لجباااز! روانیم کرد واقعاً و حاضر نشد بریم کلینیک... اومدیم خونه دیدیم داره از دست میره بردیمش دکتر و فشارش ......! بهتره چیزی نگم دستی دستی داشتیم از دست می دادیمش دختر احمق و ! چقدر یه آدم می تونه لجباز باشه؟ دیگه در این حد؟! من لجباز نیستم اصلاً می دونید که:-" !!!!!!!! این ماجرای دیروز غروب بود! الانم اومدم خونه و چای رو گذاشتم گرم شه با خواهر و برادرم صبحونه میل کنیم! برادر جان امتحان دارن و تعطیلن امروز ، خواهرمم مرخصی استعلاجی دارن و هم چنان بی حالن! ولی شکر : ) تو اون وضعیت دیشب من همش میگفتم می خندیدم با داییم مامانم خواهرم !!!!!! واقعاً چقدر موجود احمقی به نظر میام من:-))! بابا هم نبود و نذاشتیم بفهمه اینجا چه خبره گرچه خیلی حس ششمش قویه و 3بار زنگ زد و هربار یه جوری مسئله رو پیچوندیم و نذاشتیم بپرسه کجاییم !

---

صبح زنگ زدم دوستم که برام کارت امتحان پرینت بگیر پرینترم مشکل داره و اون بنده خدا زودتر رفت کافی نت و برام پرینت گرفت:-))!

ساعت 8.15 رسیدم تو کلاس ! دیدم کارت امتحان پاک کن مداد خودکار رو میزم حاضره:))! دوستم خیلی بهم لطف داره !مراقب اومد گفت اوووف ! ما منتظر بودیم ببینیم این صندلی کدوم خانوم مدیریه ؟ :دی چقدر مدیریتی عمل می کنی شما:-)) از همه دیرترم اومدی با لبخندم اومدی خیلی شیک ! این مراقب آقا بود :))

گفتم خیلی !


امتحان معمولی بود! خوب که نبود اصلاً ! اما شکررر ! 2 تا برگه بهمون داده بودن پاسخ نامه / پرسشنامه! اومدم برگه رو تحویل بدم مراقب از اون کلاس اعلام کرد استاد گفتن تو پرسشنامه جواب بدین!!! اون پاسخ نامه رو ما اشتباه دادیم! یعنی دلم می خواست خفه شون کنم! گفتم من پاسخنامه م کثیفه به عنوان چرک نویس استفاده کردم! گفت خانوم بشین وارد کن ! هرجوری هست! گفتم نمیشه یهو یه مراقب گفت بمون استادشو بیارم براش توضیح بده! نشستم سر جام دست به سینه و خیلی طلبکارانه و اخم

مکالمه ی بین مراقب و استاد !

استاد این !!! (خطاب به من) میگه نمی تونم جواب ها رو تو پرسشنامه بنویسم !

استاددد به بههههه !!! خانوم ر... چطورین ؟! میس later عزیز!!!

گفتم سلام:دی !

گفت خانوم ر ! تو گفتی نمی نویسی تو پرسشنامه؟!

من : بله :دی

استاد اشکالی نداره! بده برگه ت رو برو :-)))

مراقب : عصبانی ! استاد این تبعیضه !

استاد : نه آخه خانوم ر عجله دارن ! بعدم خسته می شن بیشتر بشینن چون دانشجوی قوی کلاسمن باید باهاش راه بیام !!! 

من :دی ! ممنون استاد ! اگه شما صلاح می دونید بنویسم تو پاسخنامه ها:-)) تعارف بود البته که گفت نه و اومدم بیرون:)))!

مراقب های دانشگاه آزاد همه ی شهرها اینقدررر مزخرفن ؟! یه موجودات عجیبین من نمی دونم اینا رو از کجا جمع می کنن میارن می کننشون مراقب:-))  ؟

 Miss Later اسمی بود که استادم روم گذاشته بود تو دوره ی کارشناسی ! بعد کارشناسی ارشدم با این استاد بودم که بهم میگفت خانوم مدیر Latest ! : )) همش به طنز میگه تو با بابات زیادی گشتی خانوم یادت رفته هنوز مدیر نشدی ! از اول بچگیت مدیر بار اومدی:-)) !

× دیشب هیچی نخوابیدم ! اون وقت به جان خودم الان اگه یه درصد خوابم بیاد !!!:-" مموت میگفت من اصلاً نمی خوابما ما باور نمی کردیم الان دیدم بنده خدا راس می گفته گویا :-))



نظرات 10 + ارسال نظر

همینقدر مزخرفن و بلکه بدتر!

خودمونیم دیگه ! من از اونام مزخرف ترم ! و لجباز تر چه معنی داشت بگم که نمی نویسم ؟!

لیلی 1393/10/15 ساعت 23:05

میگم استادتون نمی خوان سوال های امتحان رو بفرستن دم در خونه شما دیگه زحمت تا دانشگاه رفتن رو نکشی؟

لیلی :-))) !
استادم منو قبول داره فقط همین ! و شدیدا بد نمره میده:-))) همیشه می گفت تو سورپرایزم می کنی با جوابات :دی :))
اینجوریاس ! حالا نمره 14 که بهم داد نشونتون میدم ایشالا !!!

سلام خدارو شکر که برای خواهرتون اتفاق بدی نیافتاده
و چقدر خوب که امتحان هم به خوبی طی شده

شاد و موفق باشید

شکر واقعاً ...
اونم شکر باید منتظر نتیجه ش بود !

هم چنییین : )

قیافم اینجوری مگی خانوم اصن هر جا میرم همه میگن پسر تو چقد قیافت شبیه نخبه هاست
شمام چای میخورید یا نوشابه باز کنم؟


ایش!
من قیافه مم شر و شوره آخه ! شانس نداشتم قیافه م شکل نخبه ها شه اقلا :-))
بابام میگه بگید شیر باز می کنم واسه خودم جای پپسی:دی سالم تره

زری 1393/10/15 ساعت 18:54 http://zary-tanasob.blogfa.com

خوبی مگی جون؟
خواهر جونت بهتر شدن؟ حتما برن ازمایش بدن
راستی جریان رمز چیه؟
ایشااله امتحانت خوب شده باشه

خوووبم شکررر ...
بهتره دارم می برمش بیرون قدم بزنه روحش تازه شه ! چقدر استرس کار بده :(
ایشالااا ... من ایمیل شما رو داشتم ، ولی پیدا نمی کنم می ذارین واسم ؟ رمز های جدیدمو بهتون بدم ؟

mika 1393/10/15 ساعت 14:40 http://mika-majd.blogfa.com

سلام miss laterچطور مطوری؟؟؟
مراقب مراقب بزار خوب فک کنم خاطره ای یادم بیادخاطره یادم نمیاد مناسفانهفقط یادمه مراقبای ما بی معرفتا همش از رو برگه ی ما جواب میبردن واسه دوستاشون حررررررروووووومشون نه نه حلالشون اشکال نداره لیسانسشون حروم میشه

هاهااا ... ممنووووووونم خوبم !
من به یاد ندارم یه مراقب باهام خوب بوده باشه:)) یه مراقب بود پسره جوون ! قد 2متررر ! خوش تیپ که نمی دونم چطور مراقبون شده بود! اومد گفت اون دوستت که اسمش اینه هیچییی ننوشته گفته ازت بخوام بهش برسونی:))! یه ورق داد نوشتم براش و رفت! بازم به من کمکی نکرد یارو:-)))))

هدی32 1393/10/15 ساعت 14:05

سلام الان خواهرتون بهترن حتما یه ازمایش چیزی بدن شاید قند خون شون افتاده بوده باید دکتر بررسی کنه مگی جان بی خیالشون نشدید
چرا من نمیتونم براتون کامنت بذارم مگ عزیز

: ) بهتره اگه بتونم راضیش کنم و ببرمش آزمایش بده خیلی خوبه !
خانواده ی لج بازی هستیم !!! حالا دکتر براش آزمایش نوشته ببینم چی میشه .
ممنونم که به فکرمونید هدی جون : )
منم واسه دوستان نمی تونم کامنت بذترم نمی دونم چرا

اف 1393/10/15 ساعت 12:37 http://darhamnevesht.blogsky.com

ای بابااااا . امان از این عزیزای آدم
هی آدم نگرانه
هی لج می کنن
خوبه دیگه ایشالا؟!

از هر چی مراقبه بدم میاد!!!!
این شکلین همشون!! :


این قسمت مراقب عاااالی بود:-))))

همون دیگه مموتی نمیخوابید هی میر...ید تو مملکت تو هم نخوابی عین مموتی میشی ها! از ما گفتن بود! منو ببین درس عبرت بگیر
تجربه دانشگاه آزاد رو نداشتم خدا رو شکر ولی کلا وظیفه مراقب جماعت همینه دیگه!

:-)))) همون دیگه ! نخوابیدیم که شدیم دانشگاه آزادی !
یه استاد داشتیم میگفت تو رو باید می بستن یه ماه به تخت ! اون وقت تو بهترین دانشگاه ها می تونستی درس بخونی... کافی بود یه ماه همش درس بخونی:-))) من باهوش نیستم اما تو رشته ی خودم خیلی استادام دوستم داشتن و قبولم می داشتن:دی
در ضمن قیافه ی نخبه ها رو نگیر میای تو وبلاگ من ممد خان !!!

سیمای 1393/10/15 ساعت 11:09

مگی خدا بد نده حالش چطوره الان؟ دکتر نگفت چرا اینجوری شده؟

قیافه مراقب دیدنی بوده هااااااااااا

خیلی بهتره ! دراز کشیده ... افت فشار یهویی ... دلیلش رو نفهمیدیم احتمالاً فشار کار ! از بس که استرس داره
خیلی :))) دیده شد که زیر لب فحشمم می داد دخترک زشت لاغررر !!! (مدیونی فکر کنی هم هیکل خودم بود :)) )

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد