مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

کارهایی کردم تا حالم خوب شه



امروز ... به اندازه ی دو هفته نماز قضای صبح خوندم ... سوره ی واقعه خوندم ... دعا خوندم ... تسبیح زدم ... ذکری که ربط به نذرم داره رو گفتم ...

نمازم رو طولانی و آروم خوندم ... سر سجاده نشستم ... با خدا حرف زدم ... گریه کردم ... لرزیدم ... ناخون خوردم !!! فکر کردم به گناهام ... و دوباره با صدای بلند شروع کردم به گریه کردن ..........

دوباره دعا خوندم ... سر سجاده نشستم ... امروزم همش دعا بود و دعا ...

چه فایده ؟ تا وقتی دعا کردن ها ... اشک ریختن ها ... با خدا حرف زدن ها دلیلش آروم شدن خودم باشه که عبادت محسوب نمیشه ... اینا فقط و فقط از روی خودخواهی انجام شد ... نماز خوندم چون آرامشم بیشتر میشه تو نماز ... خواهش کردم منو ببخشه چون اگه ببخشه راحت تر می تونم زندگی کنم ... دعا خوندم که حواسم به اتفاق های کثیف دور و برم نباشه ... چه فایده که من عبادتم حتی ، از روی خودخواهی ست .







نظرات 1 + ارسال نظر
shima 1393/08/17 ساعت 12:02 http://man-bi-to.blogsky.com

سخت نگیر دوست من ، همین که با عبادت آروم میشی خدا رو راضی میکنه ، خدا آرامش بنده هاش رو می خواد ، خدا می خواد ما آدمها آدم باشیم ، خدا می خواد که ظلم نکنیم به دیگران و خودمون ، از نظر من گناه یعنی ضایع کردن حق کسی ، ضایع کردن حق خودت ! گناه یعنی فراموش کردن خدا !

انشاالله که اینا عبادت محسوب شه و خدا منو خودخواهیم رو می بخشه
ممنونم واسه همه ی حرف های قشنگت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد