مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی


سالهاست صورتم رو با سیلی سرخ نگه داشتم… بازم باید همین کارو کنم، نباید پیش خودم و آدمایی که می‌شناسنم بشکنم… من دوست دارم همه ندونن چه رنجی می‌کشم، اما یه جاهایی دیگه نمی‌کشم. با یه عروسی تقریباً پرهزینه(برای طبقه اجتماعی خودم میگم البته) نتونستم خوشحال باشم… یعنی اونقدر درد و رنج دارم که نتونم خوشحال باشم، بمیرم برای دل خودم… فقط خودم می‌دونم چه بار سنگینی رو دوشمه


امروز، بعد چهل دقیقه گشتن برای جای پارک بالاخره ماشین رو یه جا می‌چپونم. من خیلی وقته رانندگی می‌کنم اما نه ادعای رانندگی خوب دارم و نه خیلی مایلم راننده! باشم. خلاصه با چندین و چند بار عقب و جلو کردن جا شدم تو اون جا پارک کوچولو

که برم دکتر و این مکالمه رو با دکترم داشته باشم.


+ خانوم دکتر فکر می‌کنید برای قبل این تاریخ باید درمان کنم؟(به تاریخ جشن اشاره می‌کنم)

- بله عزیزم، همین حالاشم که دیره… 

+ وقتی می‌خوام خدافظی کنم می‌پرسم حدودا چقدر میشه هزینه‌ی این پروسه و چقدر زمان میبره تا خوب شم؟

- یا ۵۰ میلیون یا حدود ۹۰ میلیون بستگی به نتیجه آزمایش و دیدن عکس فردات داره… 

+ عجب، چشم من فردا عکس رو براتون میارم.


+ هر دم از این باغ بری می‌رسد… بله، هنوز خریدای خونه‌م به نصف نرسیده یه هزینه جدید و درد جدید رفته تو پاچه‌م… خدایا شکرت، می‌دونم میشد خیییلی بدتر از اینا برام پیش بیاد، می‌دونم باید صبورتر باشم، می‌دونم… می‌دونم… حتماً حقمه دیگه، ولی زندگی قرار بود اینقدر سخت باشه؟


+ فردا وقت روان‌پزشک دارم، می‌خوام برم و بگم وسط یه عالم ماجرای بد دارم ازدواج می‌کنم. چه قرصی بخورم این روزا رو بتونم با یه ذره لبخند بگذرونم؟


نظرات 26 + ارسال نظر
رها 1403/06/15 ساعت 22:32

متاسفانه یا خوشبختانه حافظه من همین قدر بیخوده ...

میفهمم که هر دو حالش هست، هم بده هم خوب… اما جالب بود برام چیزی که یادت بود

رها 1403/06/15 ساعت 04:11

ولی من مطمئنم حتی تو ی تولدت ک عکسش اینجا رمزی بود قرمز پوشیده بودی!

نه نه

اگه همون عکس قدیمی باشه که یادتونه و چقدرررر عجیب که یادتونه رنگش زرشکی تیره‌ست، من لباس زرشکی دارم ولی قرمز نه

سوری 1403/06/14 ساعت 09:37

با کامنت رها موافقم... انشالله چیزی نباشه ولی درکی که نرخ بده عجیبه. بعد قرصای آرامش بخش لعنتیا فقط میخوابونن چشما حالت مسخ شده پیدا میکنه. لرزش دست... کاش خدا به دلت صبر بده

من اصلا خوابم بیشتر یا کمتر نشده خدا رو شکر
درهرحال به نظرم وقتی خودت نمیتونی خوب شی باید به یه دکتر اعتماد کنی دیگه


ممنونم از دعات عزیزم، خدا از دهنت بشنوه و دلمو آروم کنه

رها 1403/06/13 ساعت 03:52

ی کامنت منم نیست !
اتفاقا فوق العاده شده بودی !
قرمز گوجه ای ... حتما تستش کن

عجیبه چون من کامنتا رو تایید میکنم بعضیا تایید نمیشن ولی احساس می‌کنم خیلیا هم بهم نمیرسن

چشم:))) نمیاد بهما
به نظرم خیلی بیریخت بشم

رها 1403/06/11 ساعت 19:25

خوابت و دیدم مگی ...
تو ی مجلس عروسی‌بودیم! لباس قرمز پوشیده بودی!

عزیزم:)


خیر باشه، یه نکته بامزه اینه که من تقریبا هیییچ‌وقت لباس قرمز نداشتم و فکر می‌کنم بهم نمیاد

سوگند 1403/06/11 ساعت 08:11

دختری عروس شد ؟ خبر بده خوشحال بشیم . الهی خوشبختی رو تمام و کمال در آغوش بگیری … فکر کنم کامنتام گم می شن اینجا

سلام
عزیزم
من نمیدونم چرا تایید میکنم کامنتا رو ولی تایید نمیشن خیلیا انگار
مشکله اینترنته یا بلاگ‌اسکای؟ نمیدونم

نه نه من عروس نشدمهفته آخر شهریور ایشالا یه جشن کوچولوئه و بعدش میرم خونه‌م

هانی 1403/06/08 ساعت 23:10

آره
به جز این کامنت که گفتم اسکای کامنتامو میخوره یه کامنت دیگه گذاشته بودم که نمی‌بینمش. :))))
همینطور روی دیگر پست‌ها هم پیش میاد.
پس اگه جواب دادی به کامنتام و دیدی چیزی نگفتم بدون نمی‌بینمشون:))

مرسی از توضیحت
فعلا انگار بخش زیادی‌شون میاد ولی من تایید میکنم و تایید نمیشن
یعنی حتی جواب میدم میام میبینم جوابمم ثبت نشده

سلام بر عروس جانننننن خوبی عزیزم قربونت برم ان شالله که به سلامتى همه کارهاى پزشکیت انجام میشه
فادى سرت که جهازت کامل نشده ، مسابقه که نیست بعدا سر فرصت میخرید
دعا گوت هستم عزیزم مى دونم که خدا بهترین ها رو سر راهت قرار میده

سلام عزیزم


مرسی مرسی که دعام میکنی

رها 1403/06/05 ساعت 20:02

مگی ما رو نگران کردی
رفتی ک رفتی
بیانات مگی

هانی 1403/06/03 ساعت 11:40

فکر می‌کنم خیلی وقتا بلاگ اسکای کامنتای منو میخوره :)) یا شایدم دیر به دیر تایید میکنی و اینا ولی به هر حال اینجا برات آرزوی سلامتی کرده بودم و بازم آرزوی سلامتی می‌کنم.
ایشالا به زودی خبر خوب پایان پروسه‌ی درمان رو بدی

من تایید کردم و خودمم دارم میبینمش که
نمیدونم کامنت دیگه‌ای گذاشتی یعنی؟

ایشالااا

مری۶۹ 1403/06/03 ساعت 10:28

مگی همه ادما ی برهه خیلی سختو در مورد خود شخصشون پشت سر میذارن و باید ب اون بالایی نشون بدن چند مرده حلاجن...
من شناختی ک ازت دارم اتفاقا ی ادم محکم و مقتدری هستی ...اول خودتو پیدا کن ...
اصلا وا نده ...سعی کن توی این شرایط زیاد دم پر پسر نباشی ک بخواد تنش ایجاد بشه چون هنوز خودت نتونستی با موضوع کنار بیای....
ب نظرم توی ی دفتر یادداشت برا خودت حسابی بنویس ک چی شده و باید چیکار کنی و رابطت با ادما رو چجوری میتونی کنترل کنی....فعلا ب نظر من متمرکز شو روی عروسیت بخدا دیگ تکرار نمیشه این روزا و لحظه های ناب و شیرین
بابا ب سلامتی دادی عروس میشی بجنب خیلی کار داریااااااااا
لی لی لی لی لی

فاطمه _ اِصف 1403/06/02 ساعت 17:01

دختر ناز و قوی
برات بهترینها رو آرزو میکنم
شاد و تندرست باشی و لذت ببری از مراسمت

مررررسی عزیزم
لطف داری

آسمان 1403/05/30 ساعت 23:16 http://Avare.blog.ir

امیدوارم که مشکلت به زودی زود برطرف بشه و همه چی خوب پیش بره

مرسی مرسی عزیز دلم

رها 1403/05/30 ساعت 20:21

مشکل منم زنانی نبود مگی
پا و اینا بود
اگه ارتوپدی بگو شاید بتونم کمکت کنم ... ته ارتوپدای رشت رو در آوردم من ....

نسترن 1403/05/30 ساعت 19:10

عزییییییییزم
امیدوارم بخیر و خوشی بگذره ولی برای جراحی حتما با چندتا دکتر مشورت کنید

مهر 1403/05/30 ساعت 01:38 https://mehrooooo.blogsky.com/

خوبییی؟؟

قربون مهربونیت
خووووووبم دارم کارای درمانی رو انجام میدم

مونا 1403/05/29 ساعت 23:36

سلام
مقدار زیادی انرژی مثبت از ته قلبم برای تو
آرزوی سلامتی..شادی..حال خوش برات دارم
امیدوارم خیلی زود بهترین احوال رو تجربه کنی

سلام
ممنونم از شما عزیزم

عزیزدلمی
آقای دکتر همیشه به من میگه آروم و صبور باش چون زندگی سرسازش نداره
من همیشه از این حرف عصبانی میشم ولی ته دلم یهو اروم میشه ... راست میگه زندگی سرِسازش نداره !

رها 1403/05/29 ساعت 00:30

نمی‌دونم مشکلت چیه
ولی لطفا و لطفا با چندین و چند دکتر مشورت کن
هیچ وقت ب دکترای رشت اعتماد نکن برای موارد مهم
ایم و از کسی میشنوی ک ی بیماری سخت با ی عالمه‌ تشخیص ابلهانه از دکترای رشت داشته ...

چشم همین کارو می‌کنم حتما
فعلا اصلا از مشکلم ننوشتم همینقدر بگم که ارتباطی به دکتر زنانی که رفتم و اینا نداره
مورد دیگه‌ایه، شاید بعدتر ازش نوشتم

امیدوارم الان خوب خوب باشی

نل 1403/05/28 ساعت 20:00

خوبی مگهانم؟
کاری برمیاد؟

عزیززززم مرسی
همین که گفتی کافی بود برام مهربون

هانی 1403/05/28 ساعت 19:04

راستی در مورد دکتر و هزینه و ... نوشتی ؛
اگه فکر میکنی هزینه یا شیوه درمان نامعقوله بهتره با چن تا دکتر مشورت کنی در مورد مشکلت.

هانی 1403/05/28 ساعت 18:51

هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت فکر نکن حتمن حقم بوده! هیچ کس حقش نیست مشکلی براش پیش بیاد.

مهر 1403/05/28 ساعت 14:19 https://mehrooooo.blogsky.com/

مگی جاااانم خدایا شکر که قابل درمانه...
خیلی سخته تحمل دردهایی که مجبوریی تنهایی تحمل کنی
دوستت دارم دختررر

سوگند 1403/05/28 ساعت 09:52 http://Zahcheragh@gmail.com

اوه مگی عزیزم لطفا از درخواست کمک از همسرت دریغ نکن ، شما قراره شریک روزهای بد و خوب هم باشید ، قضیه درمان شوخی بردار نیست. به همسر بگو خودش می دونه تو چه شرایطی هستی . فوقش یکم از هزینه عروسی کم می کنه ، دختر خوب شوهرته
امیدوارم مشکل جدی نباشه عروس خانم

مریم 1403/05/28 ساعت 06:37

عزیزم شاید به چشم نظر اعتقاد نداشته باشی.ولی من تا حدودی تو این جور مناسبتها اثرش را دیدم

یادداشت های روزمرگی 1403/05/28 ساعت 05:59

مگی چی شده...؟ خوبی..؟!
انشالله که صحت و سلامتی باشه برات عزیزم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد