امروز یکشنبه شش خرداد، تصمیمم برای نگرفتن جشن جدیتر شد. حالا میگم چراش رو…
فعلا نظر و برنامهم اینه، همونطور که اکثرتون تو کامنتها گفتید جشنی که توش رقص هم نباشه عملا برنامه دیگهای برای سرگرمی مهمونا هم نیست و چه کاریه اون همه هزینه صرف جشنی بشه که مردم بیان بگن آخه اینم شد عروسی؟:)
+ خیلی خیلی زیاد خستهم، همین
مگی جان ، به نظرم زیادی سخت میگیری و فکر می کنی ، ببین خیلی خانواده ها ترکیب مذهبی و غیر مذهبی هستن و اینطوری قضیه رو حل کردن که جایی رو بگیرن مثل باغ تالار ، مذهبی ها خودشون میرن تو تالار و غیر مذهبی ها تو باغ ... شما هم لباست رو بر اساس سلیقه خودت پوشیده یا باز انتخاب کن ، بر اساس اعتقادات تو قسمت خانوما برقص و تو باغ خرامان خرامان بدرخش ... اینجوری دو منظوره اس ، دیگران هم توجیه کنید که به هر دو طرف احترام گذاشتید و نباید دلخور باشن ...
عزیززززززم ممنونم واقعا از نظرت
درست میگی من یه کمی سختگیرم، اما به طور کل من جشنم خصوصیه و مهمونام اونقدر نیستن که پراکنده بشینن ولی در کل مشکلم خودمم که نمیخوام کسی مجبورم کنه برقصم!
نمیدونم اینو چجوری باید توضیح بدم اینجا نوشتنش سخته