میگه عمو تا روزی که از این دنیا رفت سودای آمریکا داشت. عین جملهی خودشه اینی که نوشتم...
با خودم فکر میکنم درسته داره خونهش رو اونجوری که دوست داشت میسازه ولی دقیقا خیال رفتن از ایران هنوز تو سرشه و این باعث شده حالش خوب نباشه...
+ چم
+ یا همون چمیدونم خودمون
به قول یه دوستی اگه تصمیم گرفتی بری بهتره بری وگرنه انگار از اینجا رونده و از اونجا مونده میشی. انگار داری تو خلا زندگی می کنی
دقیقا آویش
بی ربط نوشتنهای من :)

مگی میشه پستهای عکس دار بذاری ؟ درخواستی
هنوز وقتی وبلاگتو سرچ میکنم اول میرم تصاویر رو از اون بالا تا پایین میکشم و میبینم و توی هر کدومشون یه حس خیلی خیلی خیلی قشنگه !بعدم میام میبینم به در بسته برم میخورم که پستی نوشته نشده ...
چشم سعیمو میکنم
تصیمم به رفتن داشتن باعث یک جور معلق بودن میشه تا روزی که انجام بشه. و این قطعی نبودن کلافه کننده است. یه پات اینوره یه پات اونور و نمیتونی هیچ برنامهی درازمدتی برای اینور داشته باشی...
خیلی بده، عموش سالها آمریکا بود و برگشت یه زمانی ایران
و بعد پشیمون بود و تا روز مرگش در تلاش بود برای دوباره رفتن
زودم از دنیا رفت طفلی
حالا من حس میکنم پسرم همینجوریه البته نمیتونه تصمیم قطعی برای رفتن هم بگیره