جمعه باز یادم اومد چقدر عمههام رو دوست دارم، یعنی همیشه میدونستم ولی گاهی تو ذهنم کمرنگ میشه…
——
قرار بود یه سفر کوچولو و مجردی با رفیقم بریم که فعلاً یه دور تا مرحله کنسلی رفته و بعد مقصد تغییر کرده، نمیدونم بشه یا نه… اما اگه بشه مقصد احتمالی فعلی اصفهانه:)
——
هفته پیش که تهران بودم یه کت و شلوار خریدم که کتش سایزم بود و شلوارش نه، گفتم سایزش کنن برام ولی زمان میبرد و من باید بر میگشتم رشت. امروز که پسر تهران بود خبر دادن شلوار آمادهست و منم گفتم دوستم میاد و ازتون تحویل میگیره، هنوز همه جا دوست معرفیش میکنم. نمیدونم وقتی فامیل شیم چطور معرفی میکنمش
——
ذهنم درگیره، دلم برای کسی تنگه که برای بار چندم دلم ازش شکسته، احساس میکنم هر بار بازیم داده ولی من دست از دوستداشتنش بر نداشتم. کاش میتونستم بگم بهتون منظورم چیه و از چی حرف میزنم. اما سخته برام…
——
میدونم باید بیشتر و خصوصیتر بنویسم براتون… قول میدم این کارو بکنم و قول میدم زیر قولم نزنم.
* عنوان پیت از کتاب جاناتان بوده
سلام عزیزم ، خدا کنه در درجه اول همیشه دوست باقی بمونید و رفیق ...می دونی که آدما اشتباهات رفقا رو زودتر می بخشن و بهتر درک می کنن.... از این روزها و روزهای آینده خیلی لذت ببر . حالا که تو مسیری اصلا به پشت سر نگاه نکن و همینجوری ثابت قدم باش بدون تردید....
برای دلتنگی ها هم گاهی باید سطح توقع رو پایین آورد و پیش قدم شد، از هر کس به اندازه خودش متوقع باشیم و همون اندازه هم براش حضور داشته باشیم ، شاید اینطوری کمتر آسیب ببینیم
سلام عزیزم، درسته از این زاویه که نگاه کنیم دوست و رفیق بودن خیلی خوبه… فقط اینکه هنوز برام وارد فاز جدیدی نشده یجوریه، انگار هنوز نمیخوام قبول کنم یه قدم به زندگی مشترک نزدیک شدم
…..
سوگند عزیزم، متاسفانه دلتنگی من چاره نداره از نظر خودم، باید تحملش کنم و دیگه به دلایل مختلف درست نیست برگشتن به اون رابطه… ولی درکل اینکه توقعم باید کمتر باشه رو بسیار زیاد موافقم
من اصفهان هستم... دوست داشتی بهم بگو
دوست بودن خوبه .. حتی اگه فامیل بشین بازم رفیق بمونید برای هم
اتفاقاً از لحظهای که تصمیمم برای سفر شد اصفهان یاد دوست ندیدهی قشنگم بودم