مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

ادامه‌ی ماجرای خونه...


دوس داشت همون خونه‌ای که دیدیمو بخره اما پولش کم بود، از طرفی به نظرم قیمتی که روی خونه گذاشته بودن زیاد بود واقعا... وگرنه خودش راضی بود اون خونه کوچولو رو بفروشه و اینو بخره

تصمیم گرفت بیشتر بگرده، یه شب اومد دنبالم و تا میتونست غر زد و غصه خورد که پولم بی‌ارزشه و من اصلا  خونه‌ی غیر ۴ ۵ واحدی نمی‌خرم، از داشتن همسایه‌های زیاد خیلی بدم میاد. اون شب از ته دل‌دعا کردم این همه اذیت نشه برای پیدا کردن خونه... چون مدام ناراحتیشو ناخواسته بهم انتقال میداد.

چند روز بعدش بهم خبر داد‌ یه خونه‌ی بزرگ دیده و دوس داره پیش‌خرید کنه خونه نیمه کاره‌رو، قرار شد بریم موقعیت مکانیشو نشنونم بده اما نشد، کلی خوشحال بود که یهو صاحب خونه زنگ زد و گفت منصرف شده از فروش خونه‌ش

دوباره ناراحتی و بالا‌ پایین رفتن، حتی اونقد جدی شد‌ که منم زنگ زدم به آشنای بنگاهیمون بلکه فرجی شه

بعد ۱۰ روز صاحب خونه راضی میشه و تصمیم میگیرن همون خونه رو‌ پیش‌خرید کنن، نظرامون طبق معمول خیلی متفاوت بود، من دوس داشتم یه خونه کوچیک بخره تو خیابونی که ارزش زمینش بیشتره

اون فقط دوس داشت خونه تک‌واحدی‌ باشه و بزرگ، که نظر خودشم اعمال شد. 

من دوس داشتم یه ماشین بهتر بخره و یه‌ خونه‌ی کوچیک، به نظرم الان دیگه خونه هرچقد کوچیکتر باشه زندگی توش راحت‌تره و جمع و‌جور کردنشم

مهمونی هم که نمیاد بمونه پس چه دلیلی داره خونه بزرگ باشه؟ ولی با ماشین خوب راحت‌تر میشه رفت سفر و این خیلی خوبه

القصه بعد چند وقت‌ که حرف از خونه قدیمی شد و‌ من نارضایتیمو نشون دادم گفت اشتباه کردم و‌ تو درست میگفتی خونه بزرگ خوب نیست و‌ ما‌ که می‌خوایم ماشین خیلی معمولی بخریم بهتره انصراف بدیم و زودتر این خونه‌رو بفروشیم و‌ با پولش یه خونه کوچیک و یه ماشین خوب بخریم، اینجوری نظر تو هم هست.

خلاصه نشد من تو این زندگی اندکی نفس بکشم، منتظره خونه به یه جایی برسه و بذاره برای فروش و این یعنی تکرار یه پروسه‌ی  بسیار انرژی بر:(

بدتر از همه هنوز سر انتخاب خودش شک دارم ولی کلی با اون خونه‌ی نصفه نیمه ارتباط برقرار کرده بودم. 


+ از اون طرفم من دوس دارم هر دو زمان داشته باشیم فکر کنیم و نداریم، خیلی سخته وقتی سخت درگیر کاری به یه انتخاب این‌ چنینی فکر کنی... 

+ اینا رو گفتم که بگم شدیدا درگیرانتخاب اتفاقای زندگیشم، امیدوارم نوشتن باعث شه بهتر و عمیق‌تر فکر کنم.

نظرات 8 + ارسال نظر

پس اگر طرفدار ماشین خوب هستی به منم سر بزن

موفق باشید شما و همسرجان

من همسر جان ندارم ولی سر میزنم

رها 1398/05/04 ساعت 05:34

مگی‌ یعنی چی برای دوستی هیجان انگیز نیست بعد برای ازدواج میخوای بهش فکر کنی؟!
من بد متوجه شدم نه؟!

خب یه تفاوتی داره زندگی و‌ دوستی
جدای از اون تو از گذروندن وقت با دوستت انتظار هیجان داری اما از همسرت نه، در واقع من درباره خودم حرف میزنم نه دیگران
من فکر می‌کنم اگر فقط می‌خواستم با کسی دوست باشم انتخابم یه آدم آروم و‌ کم‌حاشیه نبود.

نل 1398/04/31 ساعت 00:53

نمینویسم فعلا

من هم عروسی ندوست
اما رقصشو دوست


ایشالا به زودی به یک مجلس رقص خوووب دعوت شی

نل 1398/04/30 ساعت 13:33

پس اگر صراحتا گفته.بلاشک تو هم نظراتتو صراحتا و درجا بده.چون سکوتت ممکنه برخلاف چیزی که تو میخوای برداشت بشه.
عروسی
از الان قرم اومده

چشم سعی می‌کنم
خب من نمیتونم خیلی صریح بگم چون دارم فکر می‌کنم به همه‌چی بدیشم اینه انقد زمانم کمه تو طول روز هی میگم فردا فک می‌کنم و باز فرداشم خسته از کار میام خونه و می‌خوابم


من عروسی دوس ندارم نل اصلا دوس ندارم

اینا همش جای فکر و نتیجه گیری داره
اتفاقا توی این پروسه که خیلی براش جدیه تو خیلی بهتر میتونی بشناسیش و بهتر ببینی عکس العملهای عادیش را ... برداشتهاش را ... نوع تصمیم گیریهاش را ... اینطوری داری یه عالمه از رفتارهاش را که ممکن بود سالها طول بکشه تا متوجهشون بشی یه جا میبینی

آره خودمم فکر‌ می‌کنم خوبه
و مقادیر زیادی نگرانم که تصمیم‌گیریاش اینجوری باشه، چون من بودم از اول میدونستم خونه بزرگ دوس دارم؟ یا خونه و ماشین با هم
اما اون نمیدونست و الان تازه بهش رسیده خیلی برام عجیبه راستش

نل 1398/04/29 ساعت 10:34

راستی میدونستی که چقدر خوشحالم وبتو باز میکنم و میبینم نوشتی؟
دلم برات تنگ شده بود.

مرسی نل، نمی‌نویسی دیگه؟ منم دوس دارم بخونمت

نل 1398/04/29 ساعت 10:33

من ی چیزیو نفهمیدم
ازت صراحتا درخواست کرده باهاش ازدواج کنی؟
یا صرفا ی طوری رفتار‌میکنه و حرف میزنه که دوست داره توی زندگیش باشی؟

نه بابا، صراحتا گفته
وگرنه با توجه به تیپ شخصیتیش من اصلا این رابطه رو ادامه نمیدادم، دلیلشم اینه که خب فکر نمی‌کنم صرفا برای دوستی اونقدرا هیجان انگیز باشه پسرمون

می سا 1398/04/29 ساعت 09:51

سلام مگی جونم
فقط برات خیر و شادی می خوام ، اینکه همیشه ته دلت یه لبخند گنده باشه .

سلام می‌سایی
دوستت دارم از راه‌های دور

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد