همیشه آرزو میکردم خدا اندازهی صبرم امتحانم کنه، اما مشکلات خیلی بزرگتر از توانم شدن...
+ لعنت به مشکلاتی که هست و تو نمیتونی هیچکاری برای حل کردنشون کنی، خدا هم که یا هست و اهمیت نمیده، یا نیست که در هر دو صورت ازش ناراحتم...
اگر بوده و اهمیت نداده که خیلی درده، اگرم نبوده که این همه سال کی رو میپرستیدم؟! خیلی دردناکه
خدا اهمیت میده، وقتی صداش می زنی با تمام وجودش میگه جانم مگی، تحمل کن، تو صیقل میخوری تو سختی ها، ناب میشی، از یه آهن به طلا و جواهر تبدیل میشی و من این طلا شدنت رو دوست دارم.
تو کتاب تورات یه جا نوشته ما انسان رو در جایگاه نقره قرار دادیم. تفسیر کردن که نقره در دمای خیلی بالا زمان ذوبش که میرسه درخشش قشنگی میکنه، و خداوند انسان رو تو مشکلات زیاد قرار میده تا درخشش او رو ببینه. راضی باش به رضای خدا
.....
خیلی سختمه اینجوری به زندگی نگاه کنم، ممنون از اینکه این همه برام نوشتی
همه سعیمو میکنم تحمل کنم و شاکر باشم، امیدوارم بتونم:(
مگی خدا عقل داده که نا مشکل رو حل کنیم. خدا نمیاد برای ما مشکل حل کنه. مشکل رو داده ببینه ما چه طوری حلش میکنیم حلال و خوب یا حرام و بد. این امتحان ماست
مشکل اینجاست که من ابدا دست ندارم تو حل این ماجرا، خیلی پیچیدهست
و از خدا انتظار دارم وقتی صداش میکنم اهمیت بده
همین
:(
مگی برام نماد آرامشه .
آروم باش مگی.
ممنون روشن مهربون