مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

با خودم فک کردم حالا که دارم از دوستم می‌نویسم بذا بیشتر بنویسم... 

اول اینو بگم که بشه مقدمه‌ی همه صحبت‌هام

—-

روزای اول الی که با هم آشنا شده بودیم حتی یه در صد فکرشم نمی‌کردم بتونه اتفاق مشترکی بینمون بیفته... انقدر که بهش حسی نداشتم. در واقع باید بگم هیچ حس خوبی نداشتم! حالا وقتی می‌بینم دارم بهش فک می‌کنم حسابی شوکه میشم

به قول تک‌مدی نوشتن ازش احتمالا بیشتر بهم کمک می‌کنه

نوشتن از تفاوتا، شباهتا و هر چیزی که این رابطه رو تا الان سر پا نگه داشته