آره، خیلى راحت... کارى نداره که دختره رو می بری خونه و معرفیش مى کنی! به همین راحتی
---
آقا لطفا میل ٤ و ٦ یا نمی دونم چى چى جهت بیمار گرشاسبی!
---
ولش کن، کشش نده، بنویس پروپوزالتو بره پى کارش
---
مثلا زاهدان! نمیشه ناف تهرون باشى که... یه جا مثه زاهدان
-دِ آخه لامصّب، زاهدان؟ ظلمه! میگماصن هر جا جز زاهدان
خوب کجا خوبه؟ ارومیه؟! بوشهر؟ لرستان؟
- بوشهر که خیلی خوبه! بوشهر
---
خانوم ر. به نظرت این میتونه پایان نامه ى خوبی بشه؟
- نه! خیلی کلیشه ست!
---
آقا میشه کلید نمازخونه رو بدین؟
- می خوای چی کار؟
می خوایم نماز بخونیم، من و استادم
- مطمئنید؟!؟
:|
---
دلم می خواس برم اصفهان
- خب برو
---
این اول وقت میاد، نوبتشو بزنید اول وقت...
- می خوای من برم؟ سرت شلوغه
نه نه، باش
---
کتونى قرمزتو خیلى دوس دارم، میشه اگه نایک از اینا داشت بهم بگی؟
- این نایک نیست، قیمتش کم نبود، اما برند مشهوری هم نیس!
---
خانوم ر. هنوزم میگم تو خیلی تیزی... یه تیز بینی تو نگاهت به متون هست که کمتر تو دانشجوها دیدم.
- اشتباه می کنید.
---
باید بلد باشى، تو که صدات خوبه، یه کم زبون بریزی حلّه
- نکردم از این کارا، گرچه مسلمون نیستم، اما این کارا خیلی نامسلمونیه
---
اونجا رو ببین، کوه قشنگیه نه؟!
-آره! خیلی... من به اونجا میگم کوه قاف
---
هفت حرکت کنم، کی می رسم رشت؟
- حدود ١١/ ١٢
کجا بخوابم شب؟
---
استاد از نمازخونه به بیرون نگاه کنین، خیلی منظره ش خوبه
- خیلی خانوم، خیلی... کاش قبله به این سمت بود فقط