الانا نباید رشت می بودم، ولی فردا رشتم... باید اصفهان می بودم. باید میهمان می بودم ولی فردا میزبانم... میزبان دوستای پسر عمه که فیزیک هسته ای خونده های دانشگاه صنعتی اصفهانن، خلاصه که چقدر همه چیز عجیب و یهو دگرگون میشه و من چقدر ابلهم که این دنیا رو دوست دارم و بهش وابسته و دل بسته ام...
همینقدر فاصله کوتاهه بین حال خوب و بد... بین دو تا اتفاق در دو سوی یک خط...
همینقدر کوتاه