مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

  تو این گیر و دار اتفاقات بد،اتفاقات خیلی خیلی بد... 

اتفاقات بدتری هم هست که قابل نوشتن نیست. برای اون مسایل بیشتر دعا کنید. پسر عمه ی من احتیاجی به دعا نداره، جاش خوبه

نه نماز قضایی داشت و نه روزه ی قضایی، ظاهر مذهبی نداشت. ریش نداشت و از جمه.وری هیچ خیر ندیده بود اما واقعا مسلمون بود. واقعا... 

پس فعلا دختر عمه م نیاز به دعا داره و پدرم... دختر عمه م که همه کس رو مقصر می دونه، کسایی که کوچکترین تقصیری نداشتن رو مقصر می دونه و اوضاع بدی درست شده...


نظرات 10 + ارسال نظر
Negar 1395/05/17 ساعت 00:28

مگی‌جان عزیزم دعامیکنم آروم بگیری
الهی به سلامتی وآرامش دست پیداکنین همتون
واقعاامیدوارم آرامش داشته باشین دوباره
مهربونم مراقب خودت باش

عزیزم خدا صبر بده

مگی این روزا خیلی میام وبت
ولی نمیدونم چی باید بگم
من اصلا تسلیت گفتن بلد نیستم
تا از مرگ آدمها میشنوم ...
خدا رحمتش کنه و به شما صبر بده

مینو 1395/05/16 ساعت 14:24

میگی عزیزم مطمئن باش خدا با شماست و هواتونو داره از صمیم قلب دعاگوی تو و خانواده هستم.
مگی خودتونو به خدا بسپارین.کاش کاری جز دعا از دستمون برمیومد

بهسا 1395/05/16 ساعت 13:45

قلبم فشردست...
قلبم خیلی فشرده هست که نیستم پیشت و نمی تونم محکم بغلت کنم
که هیچ کار نمی تونم براتون بکنم...
این مرگ... این مرگ لعنتی!همه جوره در برابرش عاجزیم و حتی زبان من عاجز از گفتن حرفی برای آرامشت
اما اجر دل هاتون با خدا
با خدا
یا خدا.. یاخدای مهربون و بزرگ! دست مگهان و دخترعمه و بابا و همه خانواده رو گرفتی می دونم! لطفا محکمتر بگیر و دل هاشون رو آروم کن..آروم کن...امین

بمیرم برات... خیلی خوبی...خیلی

نل 1395/05/16 ساعت 13:37

دوست عزیزم تنها کمکی ک از دستم برمیاد دعا کردن براتونه..
متوجه هستم ک چقد اوضاتون پیچیده شده.ولی خدا همراهتونه و دعاهای ما بدرقه راهتون....

یه خواهر... 1395/05/16 ساعت 13:24

فقظ دعا کن....نماز بخون...زیارت عاشورا بخون...اگه جای زیارتی اطرافت هست برو...
متوسل شو به ائمه.....حدیث کسا بخون
اینجوری آروم.میشی

م 1395/05/16 ساعت 13:06

وقتی اینقدر سخته برای شما ؛ برای خواهرش حتما سخت‌تره :((
خدا به همتون صبر و تحمل بده :(

یه خواهر... 1395/05/16 ساعت 13:04

این فکرا ادمو داغون میکنه....ادم توی این شرایط فکر منطقی نداره...قدرت تفکر و تشخیص درست حسابی نداره...خیلی باید اطرافیان مواظبش باشن که حرفی نزنه که بعدا پشیمون بشه.
روز اول انقدر هذیون میگفتم که....بعدا همش فکر میکردم اینا رو چرا گفتم و....

...........
من خیلی نا آرومم... علاوه بر مرگ مسایل دیگری هم هست آخه.........

اون الان حالش خوب نیست
دست خودش نیست
قدرت تحلیل نداره
باهاش صبوری کنین

...
ما که در اختیارشیم و قربون صدقه ش می ریم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد