مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

بی او...

64 پیام نخوانده و خوانده دارم. نه فرصتی هست و نه جانی برای خواندنشان... پیام های تلگرام و تماسهای بی پاسخ هم که ناگفتنیست. از روزی که رفته، تمام نماز های ظهر و هم مغربمان را سر خاکش خوانده ایم. زندگی شده رفتن به گورستان و باز کردن زیر انداز و نماز خواندن و خواندن و اشک ریختن برای کسی که تمام بچه های خانواده مان " داداش" صدایش می کردند. امروز هم اولین جمعه ی بی او بودن است و ماییم در راه خانه ی ابدیش...


+ التماس دعا 

نظرات 12 + ارسال نظر
.. . 1395/05/16 ساعت 16:04

واقعا نمی دونم چی بگم که دلتون آروم بشه. مراقب عمه و دختر عمه ات باش. اونا عزیزترینشونو از دست دادن. تنهاشون نذارید. چهلم که تموم میشه همه میرن دنبال کار و زندگی خودشون. عمه و دختر عمه ات هستن که تا عمر دارن باید با این داغ بسازن. تنهاشون نذارید. برای آرامش روحش هم دعا کنید. زیارت عاشورا بخونید، تا خودتون هم آروم بگیرید. اینا رو دارم به عنوان یه دختر ۲۱ ساله که خودش داغ مادر دیده میگم.

ADELE 1395/05/16 ساعت 11:55

چه چیزی میشه گفت واسه تسلی خاطر شما ؟؟؟
هیچ............
روحشون در آرامش

.....
ممنونم...

سیاهچاله 1395/05/16 ساعت 10:13

از همون اول که این خبر رو توو وبت خوندم اومدم تا تسلیت بگم اما نشد... هر پستی که نوشتی اومدم همدردی کنم اما نشد... خواستم چیزی برای تسلی بگم اما نداشتم و بدتر اینکه من این نوع درد و این قضیه رو لمس کردم و چقدر میدونم و می فهمم که درد داری...
چیزی ندارم که بگم ... فقط و فقط برای پسر عمه ات از خداوند رحمت و آمرزش و برای شما صبر میخوام...
ببخش که اینقدر قاصرم از کمک

...
ممنون از دعات سیاهچاله

خدایش بیامرزد

آمین

می سا 1395/05/16 ساعت 01:18

سلام مگی جان،
می دونم قدر سخته، اینقدر آدمهایی که دوست داشتم رو از دست دادم که با تمام وچودم می فهمم دردت رو.
خدا بهت آرامش بده.
فقط به این هم فکر کن که "داداش"ت راضیه از اینهمه داغون شدنت؟ اذیت نمیشه با این گریه ها و ضجه ها؟
مواظب خودت باش، هم برای خودت هم برای پسرعمه ات آرزوی آرامش می کنم .

...
اگر راضی نبود چرا رفت از این دنیا؟
ضمنا قطعا خدا می خواسته غم و اشکمون رو ببینه که این بلا رو نازل کرده. پس شکر

سهیلا 1395/05/15 ساعت 20:06 http://Nanehadi.blogsky.com

خدا رحمتش کنه و به بازماندگان صبر بده،مرگ پایان کبوتر نیست مگی عزیزم.

آمین. امیدوارم

بهار 1395/05/15 ساعت 18:50

صبور باش عزیزم من هم این روزهای سخت رو گذروندم هنوز دوسال نیست و نمی دونم چ رمزی در افرینش خداست که با اون همه درد وبا اون همه مصیبت نمردیم
جنازه بی جان عزیزترینمون رو دیدیم کنارش نشستیم باهاش حرف زدیم...ما را به سخت جانی خود این گمان نبود می گذره این روزها و همه چیز به حالت عادیه خودش بر می گرده و فقط اونه که دیگه نیست و نمیاد

....... آخ خداااا آخ...

:( خدا رحمتش کنه

ممنون

آخ که چقدر سخت می گذره این روزا...

روحش شاد..

خیلی خیلی...

یه خواهر... 1395/05/15 ساعت 13:59

إن شاالله خدا بهتون صبر و.آرامش بده ....
و روح پسر عمه هم در آرامش باشه...تا جایی که میتونید آرامشتونو حفظ کنید و با بی تابی روحش رو اذیت نکنید.و فقط برای آرامش روحش دعا کنید.إن شاالله روحش غرق رحمت و ارامش باشه.
عمه رو تنها نزارید...دختر عمه رو تنها نزار مگهان...
روزای اول آدم توی شک هست هنوزم هیچی نمیفهمه...
همه فکر میکنن اون زمان باید دور خانواده داغدار باشن و تنهاشون نزارن...درصورتیکه تنهایی ها و غم های دردناک تر بعد از گذشت تمام مراسمات شروع میشه ...بعد از چهلم....اینو از من، از یه خواهر داغدار بشنو
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

ما خونمون رو فراموش کردیم. خودمون رو فراموش کردیم، تنها نذاریم؟
ما خونواده ی عجیبی هستیم و بودیم. الهی قربون دلت برم...

امیدوارم آن چه بیش زمینه صبوریست بر قلبت جاری شود.

...امیدوارم

لبخند ماه 1395/05/15 ساعت 13:44

...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد