مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

حرفهایی که باید داغ داغ گفت و شنید.

چای هم از دهن می افتد، انتظار داری حرفهایت همیشه تازه باشد؟ انتظار داری از دهن نیفتد؟ بعضی حرفها را باید داغ داغ گفت. اصلا یک چیزی، می شود کمی به وقتش باشی؟ مثلا حالا که من دلم چند فنجان حرف می خواهد بنشینی و رو به رویم و به کمی حرفهای تازه میهمانم کنی؟

می شود بیایی و بخواهی برایت اعتراف کنم؟ و باز می پرسم، می شود فقط برای یک بار هم که شده، کمی به وقتش باشی؟! 

اردیبهشت جان، می شود خودت یک کاری برایم کنی؟ 

+ شما را نمی دانم، من هیچ وقت به وقتش آنجایی که باید می بودم، نبودم،  هیچ وقت...

نظرات 5 + ارسال نظر
هدی 1395/01/25 ساعت 12:01

چه قشنگ و دلنشین ولی غمگینم کرد

...
هوم خیلی غمگنانه ست هدی..

به خودمون نگاه کن. دائم داریم می‌دویم. همیشه عجله داریم، همیشه دیر می‌رسیم. فکر می‌کنم به خاطر همین اسمشو گذاشتن مسابقه‌ی انسانی. چیزی که توی این دنیا بیشتر دنبالشیم ارتباط و پیونده. برای بعضی‌ها این در همون مرحله‌ی اول رخ میده. وقتی که می‌دونی که می‌دونی. سرنوشت جادوش رو عملی می‌کنه. و این برای اون‌‌ها عالیه. زندگی رمانتیکی پیدا می‌کنن و... . اما در واقع طرز کار سرنوشت اینطوری‌ها هم نیست. برای بقیه ما آدم‌ها یه ذره کمتر رمانتیکه. خیلی پیچیده و داغونه. این درباره‌ی زمانبندی افتضاح و از دست دادن شانس‌های از دست رفته است. و نداشتن توانایی گفتن حرفی که باید می‌گفتی. وقتی که نیاز داشتی بگی. دست کم برای من یکی که اینطور بوده.

The Switch

آخ این سه خط آخر.......
میشه ایضا بزنم و بولد کنمشون و ...؟

هبه 1395/01/25 ساعت 09:51

عالی عالی عالی

:) نوش جان...

تب اعتراف کردن گرفتین شما دوتا!

نه بابا... این ماجراش خیلی فرق داره آخه

^_^ 1395/01/25 ساعت 03:05

دختر رشتی شبت پر ستاره

یعنی این از طرف کی می تونه باشه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد