هر اجازه ای می خوام ازش بگیرم اولش میگه تو خانومی و من بهت اعتماد دارم، هر کاری که فکر می کنی درسته رو انجام بده. تو بهتر از من تشخیص میدی...
و نمی دونه با همین جمله ها چه بار سنگینی رو دوشم میذاره و شاید هم می دونه، هوم؟ و همین باعث شده نتونم اشتباه کنم، باعث شده خطا نرم، خطر نکنم... و روزای عمر به اعتماد گذشت و من هنوز در تردیدم برای انجام همه ی کارهام...
اصلا ابن حرفا خودش بزرگ ترین درسیه که میشه به یه نفر داد...خودش اتوماتیک وجدان آدم رو بیدار میکنه!
موافقم!
نامردیه... یه جور بدی دست و پای آدمو میبندن :)) ؛)
اتفاقا به نظرم پدر بزرگوارتون همینو میخوان که یه بار سنگین رو دوش شما قرار بگیره. بذار بهتر بگم در واقع میخوان شما سست نباشین. فنی مهندسی ها زیرکن و دید خاص خودشون رو دارن
دقیقااا بابای زیرکی دارم و این روش زیرکانه ش رو می پسندم:))
و خوب در کنارِ اون تردیدِ فکر می کنم یه غرورِ دلچسب و حسِ خوبی هم قلب آدم رو نوازش می کنه (:
اوم، درست میگی آبنبات عزیز... انگار یه همچو حس خوشی هم دارم.
بابایی منم اینطوریه :)
امان از دست این پدرا :|
حالا اینا هیچی گوشِدا بیار جلو یواشکی به خودت بِگم:
قبلا هم بهت گُفدَم حواست باشه یه چیزوُ نبازی... من باختم... قافیه روُ!!!...
:)
انشالله هیچ کس نبازه
وای از این جمله
بدجور ادم را مدیون خودش میکنه
به قرآن! اوووف
مگی جونم من فک میکنم پدرتون اعتماد دارن برا همی اختیار کامل میدن اعتماد کاملش به دست اوردی همیشه همینطور باش دوست قشنگم
بلی و با این حرف باعث میشن من نتونم اشتباه کنم و کاری خلاف میلش کنم...
هعی...
چه قشنگ بیان کردی،اعتماد یه پدر به فرزندش رو
هوم... آقایون یاد بگیرن اینجوری باعث شن بچه شون نتونه خطا کنه:|