مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

یه داستانایی یه وقتایی اینقدررر بهم می چسبه، که وقتی تموم میشه بر می گردم با هیجانی که خاص خودمه از اول دوباره می خونمش و بعد با فاینلاینر(معادل فارسی هم داره؟!) نارنجیم یه تیک کنار اسم داستان می زنم که یعنی اگه روزی روزگاری فرصتی شد، بدمش به یه آقایی که برام بخونه و با صدای مردونه به داستان گوش کنم. 

نمی دونم کیا عین منن، ولی وقتی داستانی خیلی بهم بچسبه تمام داستان رو با صدای خودم می شنوم به عنوان راوی... 


+ داستان کوتاه شیرینی عسلی هاروکی موراکامی-تو کتاب به خوبی خدا- یکی از عسل ترین طعم هایی بود که میشد امشبمو شیرین کنه.

+ نوشتم که یادم بمونه، این باید اولین داستانی باشه که بدم بهش برام بخونه، شنیدن داستان با صدای صمیمی مردونه خیلی چسبنده تر از شنیدن صدای خودمه!

+ دوبار خوندمش و الان احساسم وصف نشدنیه، دوس دارم از شدت هیجان تا صبح بیدار باشم!!! چقدر این داستان های خوب تموم شونده رو دوس دارم من، جون به جونم کنن کشته مرده ی به خوبی و خوشی کنار هم زندگی کردندم. 

نظرات 13 + ارسال نظر
جولیک 1394/11/30 ساعت 22:00 http://platelets.blog.ir

عکسشو میتونی بذاری مگیشن:دی
به نظرم همون ماژیک شبرنگه، اونم سرش نمدیه دیگه:دی

:))))))مگیشن!
باشه بابا از همین خودکار رنگی رنگی ها که ریخته تو شهر کتاب استدلر و پلیکانش مخصوصا:)) فابر کاستلم داشتیم دبیرستانی بودیم:دی
آخه مشکیشم مثلا شبرنگه؟ همه رنگ داره:))

سی سا 1394/11/30 ساعت 20:34

سلام مگی عزیز
چقد روزها زود میگذرن
عزم جدی من برای نوشتن در اینجا مصادف شده با شروع تغییراتی بزرگ در زندگیم اما
کماکان سعی میکنم این پیوند حفظ بشه هرچند کم هرچند کوتاه!
کتاب خوندنت رو دوست دارم
و کتاب خوندن رو دوست دارم
و بله لازمه خودم رو معرفی کنم: یک کرم کتاب ! :)

گفته بودم من عاشق اون نشون کتابت شدم؟ فکر نمیکنم بشه با حرف سین اینکارو کرد :)
فقط یک کرم کتاب میتونه اهمیت و زیبایی نشون کتاب بر کتاب یک کرم کتاب دیگه رو درک کنه :)

مگی عزیز
نمیدونم دقت کردی یا نه
به تاثیر خوبی که کتاب روی نوشتن میذاره
گهگاه حس می کنم با توجه به کتابی که داری میخونی نوع نوشتنت هم عوض میشه ( شاید هم اشتباه می کنم)
اما دست کم در مورد خودم صدق میکرد و من خوشم میاد ازین حس و این اتفاق !
قبلا هم گفتم خوب مینویسی و مهم تر از اون خوب میخونی !

این نشون کتاب خاص هم تقدیم به تو:
(خیلی راحت با نمد هم میتونی برای خودت درستش کنی ;)
http://iranmarketinggroup.com/ckfinder/userfiles/images/1437478007_fun-handmade-bookmark-design-inspirational-gecko-7.jpg

باید به این کامنت سر فرصت جواب داد نه وسط جابجای خونه
^-^
+ به قول یه دوست من خوب میتونم بنویسم، ولی گویا نمی خوام که خوب بنویسم و دوس دارم روزانه نویس عادی باشم، شاید حق با اون بود و اینجوری که معلومه شما هم باهاش موافقین؛)
+ کتاب خوندن رو خییییییلی دوست دارم، فکر کنم تنها هدیه ایه که هرگز از دیدنش ناراحت نمیشم که هیچ ذوقم می کنم. جز کتابهای فهیمه رحیمی طور که خب سلیقه ی من نیست، توهینی نمی کنم؛)
با حرف سین راس میگین انگار نمیشه اما انگشتر های سین لیقه خوشگلن
وووی من برم ببینم این نشونه ی ناز چیه که درستش کنم!!!
+ واااای وای وای دیدمش محشر بود ^-^ راستی، میدونی من عاشق انواع نشونه های کتابم؟ نمی دونستین که خب... ممنونم خیلی خیلییی

جولیک 1394/11/30 ساعت 08:08 http://platelets.blog.ir

خب اصن فاینلاینر چه ریختیه پس؟

بابا از همینا که نوکشون نمدی هستش...
نمیدونم چجوری بگم آخه ویرگولشن!:|

کاش یه خلاصه ازش گذاشته بودید.

من اصلا خوب خلاصه نمی کنم و بعد هم به نظرم داستان کوتاه مثل چند تعداد اتفاق پشت همه که اگه یک جاش حذف شه دیگه مفهوم نیست:)

فقط گوفتم که درصد ارادتمو به این رنگ بیان کنم.

:))) خیلی بامزه بود اصلا باورم نمیشه

از چه نظر?

برام دوس داشتنی هستی:|

+ من سرمو بکوبم به دیواااااااار؟! آخه این اسم رو چطور انتخاب کردین؟ یا خود خدا یا خود خدا:)))))))
+ اسمش خیلی خوشگله ساراااا

داستان کوتاهش را برامون میزاشتین

نه عزیزم:) اونقدر کوتاه نیست که...
حدود سی صفحه ست.

جولیک 1394/11/29 ساعت 10:13 http://platelets.blog.ir

ماژیک شب رنگ؟

نه آخه ماژیک شب رنگ که هایلایتره!
دایمم همینو گفت، منم همین جوابو بهش دادم:دی

سیاهچاله 1394/11/29 ساعت 09:42

آرهههههههه چقدر حس خوبیه که کتابی رو که خیلی دوسش داشتی رو بدی به همسرت بخونه برات... من این حس رو نسبت به کتاب روی ماه خداوند را ببوس و شازده کوچولو داشتم... اما راستش هیچوقت تیک نزدم براشون اما توی ذهنم گذاشتم کنار اسامیشون رو

هوم خیلی خوبه، من با صدای مردونه البته شنیدم که الان خیلی دوس دارم؛)
من یه دلایل خاصی دارم که یه کتاب رو ممکنه تیک بزنم! در مجموع خیییلی کتابا رو ممکنه خوشم بیاد برام بخونه کسی، اما خب یه مواردی با دلایل خاص هست بلی:دی


من هم کتاب خورم ملسه

تو خیلی دلنشینی نمی دونم چرا ^-^

اول اینکه قشنگ می نویسی
دوم اینکه این کتاب یک داستانی داره در مورد یک پرستار یا یک خانمی که گذرش به یه پسر بیمار میفته انگاری برای کمک کردن بهش و آخر داستان جای این دو یه جورایی با هم عوض میشه.اسم داستان رو میشه برام بنویسی .متاسفانه من از کتابها و فیلمهایی که میبینم بعد یک مدت فقط حسش برام میمونه بس که حا فظه ام داغونه.یادمه این داستان خیلی خوب بود حسش برام.

خیلی هم ممنونم ازتون:) خوش اومدین
مم فعلا سه تا از داستان هاش رو خوندم، بهت اطلاع میدم دوست عزیز اسمش رو
همه ی ما فراموش می کنیم البته داستانها رو این طبیعیه:)

اونو که همه دوس دارن... خوب و خوش کنار هم بودن رو :)

بعضی کتابا فایل صوتی دارن... تو نت سرچ کن شاید فایل صوتی این کتابم باشه...

اوهوم

نه صرفا می خوام یه نفر خاص برام بخونه:|

باران 1394/11/29 ساعت 02:44

و همه به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی کردند:دی

وای ایشالا همه همینجوری باشه زندگیشون یعنی
من منتظرم صبح شه، جامپی بره خانوم آینده ش رو برای اولین بار خیلی رسمی بغل کنه:|

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد