مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

دزد یا از هر طرف بخوانی دزد است:|

تو این ماه این دومین باره دزد ورود می کنه به خونه و ما میفهمیم، از وقتی دزدگیر و آژیر و فعال کردیم منتظر بودیم که بیاد و نمی اومد، می خواستیم بفهمه و بترسه که خدا رو شکر اومد. 

دیشب قبل خواب مضطرب بودم، نیکادل هرگز نصف شب اس ام اس نمیده، اما دیشب حالمو پرسید، وقتی خداحافظی می کردیم گفت بریم قرآن بخونیم؟ گفتم باشه و گفتم شاید به اعتبار اسم خودت و اسم بچه ی پاکت دعاهام قبول شن-قرار بود برای اون دعا کنم- حالا میفهمم دلیل اون دلشوره ی دیشب همین دزد دم صبح بود. یه کم قبل اذان صبح میاد آخه.

میگم بمیره الهی... بمیره که این همه چیز برده و بی خیال نشده، ماه پیش دوچرخه قرمز دخترونه م رو برد، حالا هزینه ش یه طرف، عین اون از کجا پیدا کنم؟

مامان میگه فکر کن و حرف بزن، واقعا راضی هستی بمیره؟حتی اگر بدونی پدر کسیه؟ میگم بمیره نون حروم نده بچه ش بهتر نیست؟ میگه بمونه و نون حلال بده بهش چی؟ بهتر نیست؟ 

حالا که داری انرژی میذاری و دعا می کنی، حداقل دعا کن هدایت شه، شاید محتاجه که حتما هست، شاید بیماره که بازم احتمالا هست... یا دعا نکن یا درست دعا کن، فکر و دیدت رو گسترش بده، چی ازت کم میشه اگه اونم به جایی برسه و بتونه سالم زندگی کنه؟ شاید دعات اثر کرد.


+ من عین خونواده بابامم، عین اونا تند، عین اونا تو زمینه هایی عصبی میشم. بگذریم که خیلی وقتام خونسرد و لایت- حتی حال به هم زن-میشم به گفته ی دوستای نزدیکم، که اونو به مامانم رفتم. 

+ من خوشبین نیستم و فک می کنم دزد همیشه دزده! :|

نظرات 4 + ارسال نظر

نگران نباشید! دزد که 7 صبح تا 2-3 نمیاد؛ مشهد که معمولا شبا میومدن
طرز تفکر و دید مادرتون به وقایع هم جالبه

دزدی که بخواد خونه رو بشناسه و بدونه کسی نیست به نظرم میتونه تو این ساعتای روزم بیاد آخه...
هوم جالبه ولی نمیدونم چرا به نظرم خوشبینیش بیش از حده

Ella 1394/10/18 ساعت 10:54 http://oceanic.blogsky.com

توی بچگی ما هم چندییین بار این تجربه داشتیم! خییلی ترسناک بود، یادمه بعدش تا چند وقت نمیخوابیدم!

خیلییی بده...
بدترش اینه من همیشه تو خونه تنهام از 7 صبح تا 2 3 تازه بعدش مامانم میاد! بابامم که طفلی هیچی...

BoBo 1394/10/17 ساعت 22:14

خب حالا که نظردونی رو باز کردی یادم رفت چی میخواستم بگم! ولی یادمه می‌خواستم واسه این نظر بذارم!!
فک کنم می‌خواستم بگم که ما هم دزد داشتیم! و یه جورایی همدردی کنم!
یا شاید می‌خواستم بگم که زمان خدمت مقدس!! تو پلیس آگاهی خدمت می‌کردم که همش با این دزدا سر و کار داشتیم! شایدم می‌خواستم تعریف کنم که چجوری کتک می‌خوردن!! که من نمی‌زدما البته!
یا احتمالا می‌خواستم بگم ایول مامان با تفکرش ...
شایدم می‌خواستم بگم معمولا خانواده باباها تندن!
شایدم یه چیز دیگه می‌خواستم بگم که یادم نیومده.

به هرحال چه کاریه خب؟! یکی بازه یکی بسته! ایییش!

:))))
خیلی کامنت جالبناکی بود.
حالا اینم بگم که مامانم عاشق خونواده بابامه ها... اینا خیییییلی عصبی و تندن، مامانم اینا لایت و ملووو... اصلا صدای مامانم اینا در نمیاد:| دو تا قطب مخالفن....
ولی مامانم چشمش نکنم با گودزیلاهام دوست میشه و میگه اینا عالی و خوبن:دی

+ باشه بابو باز میذارم زین پس:دی

وا!

نمیترسی؟
ندیدی ش؟
آژیر بوق بوق نکرد؟

خاک تو سرم چه وضعیه این دوره زمونه!

چیزی برد؟

خیلی می ترسم!!!
یه بار راستش دیدم و فرار کرده:/ جوونم بود.
نمیدونم این همون بود یا نه...
ببین دوربین جواب نمیداد، اخیرا دزدگیر و آژیر گذاشتیم. ایشالا که دیگه نیاد.
این سری تا ورود کرد آژیر کشید و ترسید فرار کرد خدااا رو شکر!
نکبت بی شعور دوچرخه م رو اون سری برده متنفرم ازش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد