مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

فانتزی انار خوردن های دو نفره نیز پر...

از خدا که پنهان نیست از خلق خدا چه پنهان،یکی از ایرادهای بزرگم این است که-تاکید می کنم این تنها یکی از ایرادات من است-که دوست ندارم کنار کسی بنشینم انار بخورم، و دوست هم ندارم کسی کنارم بنشید و انار بخورد... 

چرا که بلد نیستم مرتب و خوشگل انار بخورم-مرتب و خوشگل پیشکش بلکه خیلی هم زشت می خورم-یعنی خیلی خیلی هم زشت که هیچ دوست ندارم کسی دور و اطرافم حواسش بهم باشد.من که هیچ ازقضا اطرافیانم نیز خیلی فاجعه انار می خورند... پس طبیعی ست که دوست نداشته باشم بشینم کنارشان و انار بخورم! طبیعی تر اینکه آنها هم دوست نداشته باشند بشینند کنارم و تماشایم کنند هنگامی که این کار را به بدترین نحو ممکن انجام می دهم، نمی دانم چرا از بد روزگار دوست دارند که بنشینم کنارشان و انار ببلعم. 


+ یادم باشد اگرخواستم با کسی آشنا شوم همان اول کاری بهش بگویم که عاشق انارم و بگویم که شبهای پاییزم را با انار می گذرانم و از همه مهم تر بگویمش که اگر خواست انار بخورد برود درهزار پستو، این کار را بکند و اگر خواستم انار بخورم تنهایم بگذارد، می دانم که اگر انار خوردنش را ببینم-بی شک- ازش بدم می آید. 

+ نیایید بگویید اگر عاشق باشی انار خوردنش را هم دوست خواهی داشت، عشق و عاشقی از من گذشته...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.