مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

تکه هایی از زندگی مردم...

سه تایی رفتیم پارک شهر امروز... من و خواهر و برادم.


یه دختر و پسری جلومون قدم میزدن که مشخص بود به قصد آشنایی اومدن پارک و هر بار از کنارشون رد می شدیم یکیشون داشت از اون یکی می پرسید نظر شما در این مورد چیه؟! 

خیلی هیجان انگیزناک بود:|


یه بابایی بچه ش رو آورده بود پارک و سعی داشت بچه ها رو با بچه ش دوست کنه و هر بچه ای می اومد از کنارشون رد شه صداش می کرد می گفت اسمت چیه؟! با دختر من دوست میشی؟

خیلی بامزه بود و داشت به دخترکش یاد می داد برای دوست شدن باید اسم طرفت رو بپرسی... 


دو تا پسر دبیرستانی رو یه نیمکت نشسته بودن و داشتن با هم بحث می کردن، تا رسیدیم بهشون یکیشون گفت یعنی میگی به همین راحتی رفاقت 15 16 سالمون تموم؟! من میگفتم تو داآشمی... اونم احساساتی شد از رو نیمکت پاشد و یهو دوستشو بغل کرد!!! :))))) عالی بود این صحنه

--- 

یه بچه تازه یاد گرفته بود راه بره باباش بهش اسکیت پای یه بچه 5ساله رو نشون  میداد میگفت پسرم دوس داری واست اسکی بخرم؟! :دی 


+ این بود تمام امروز من، میرم بیرون گوشی نمی برم، وقتی برگشتم انتظار داشتم ایمیل و تماس داشته باشم که هیچ کدوم رو نداشتم:| 

+ موقع برگشت اومدم سلاخ خانه شماره 5 رو بخرم که قیمتش 25 تومن بود، گفتم نه من نخونده زیاد دارم و گذاشتمش تو قفسه کتابها... کتاب گودی رو برداشتم که مال انتشارات ماهی بود و هم قیمت قبلی ولی خب خیلی جلدش خواستنی تر بود. 

نظرات 9 + ارسال نظر

اینی که من میگم یه فیلم سینماییه به نام the others life. ربطی به موضوع پست نداشت. صرفن عنوان پست باعث شد یاد اسم فیلم بیفتم. داستان فیلم توی آلمان و قبل از فروپاشی دیوار برلین می‌گذره. داستان یه نویسنده ی چپ که...

آهان چه جالب ممنون آقا هانی ولی من هیچ کس رو ندارم فیلم در آستین داشته باشه و متاسفانه اهل تماشای فیلم نیستم:(...

تکه‌هایی از زندگی مردم من رو یاد فیلم " زندگی دیگران" می‌ندازه. و همین بهونه ای شد که این فیلم رو پیشنهاد بدم ببینید
ضمن اینکه "سلاخ خانه‌‌ی شماره پنج" میگن یکی از بهترین های ونه گاته!

زندگی دیگران...یه کلیپ داشت اونسنس, برینگ می تو لایف یا همچو چیزی بود اسمش... صحنه هایی از خونه های مختلف رو نشون میداد.
دوسش داشتم خیلی:)
بلییی در جریانم! فعلا نمیدونم چرا گیر داده بودم به جومپا لاهیری

BoBo 1394/09/22 ساعت 20:06

قدیما گاهی از این کارا میکردم، میرفتم تو پارک میشستم و فقط بچه ها رو میدیدم، از این سمت به اون سمت الکی و بی دلیل میدویدن، گاهی دعوا میکردن، گاهی جیغ میزدن و گاهی میخندیدن و این چیزا کلی بهم انرژی میداد. فک کنم خیلی خوبه آدم گاهی به پارک سر بزنه، شاید هفته ای یه روز بی دلیل برم پارک.

حتما برید! دیدم تو هدفگذاری جدیدتون پیاده روی روزانه بود...
من عاشق نگاه کردن به مردمم مخصوصا جاهایی مثل پارک که معمولا همه خودشون هستن، کسی به فکر دک و پزش نیست:)

ما میریم پارک فقط پسرا دارن فوتبال میزنن تیکه میندازن به آدم:)) :/
شهر من پایتخت خوشبختی:/

واقعنی؟! :|
پارک شهر ما خیلی زندگی توش جریان داره من فک می کردم تهران بهتر تره از این حیث ویرگول:|

استدلالیت برای خریدن کتاب :|

دهه:| نداشت آخه!
بعدم تو اعلام کرده بودی کتاب جدیدشه و منم یادم مونده بود. میگی باید سلاخ خانه رو می خریدم می خوندم:|¿

تو این سرما،پارک،البته اینجا بخوابم برم حیاط تا استخونم یخ میزنه...شاید هوای شما خوبه..
من از صبح منتظر ی دوستم ده هزاربار چک کردم،هیچی
اینایی ک ب منظور اشنایی میان پارک فوق العاده تابلو و خنده دارن،البته ب نظرمن

والا واسه ما هم عجیب بود با اینکه این پارک شهر ما وااااقعا زیباست و خواستنی...اما برای آشنایی آخه؟!
شاید اونا اینطور دوست دارن...
امید که اون دوست هرچه زودتر تماس حاصل کنه

مترسک 1394/09/20 ساعت 17:14 http://1matarsak.com/

نظر «شما»؟ «شما»؟؟ «شما»؟! چقدر رسمی‌طور :|
ما کلاس اول بودیم می‌گفتیم «آقاپسر» با من دوست میشی؟ :D
پسر «دبیرستانی» و 15-16 سال رفاقت؟ یعنی از وقتی به دنیا اومدن؟ :)) :|
اسکی vs. اسکیت :/
عایا این کار درستی‌ست؟ کتاب به خاطر جلد؟ عایا؟ =))

بله بله شما:|
خب تازه داشتن آشنا می شدن، دوست نبودن که عین شما دهه هفتااادیااا:|
خب گفت اسکی! خیلی بامزه بود و ما هم یواشکی خندیدیم:دی

+ می دونستم کتاب خوبیه، اونم کتاب خوبیه... با این حساب که یکیشون لباس شیک تری تنشه و اون یکی لباس خیلی ساده ای بنده ترجیح دادم اون لباس شیکه رو بگیرم بخونم اول!!

Friends 1394/09/20 ساعت 17:13 http://friends.blogsky.com

داآشمی...
تریپ قیصر...

اینا از دهه سی جامونده بودن، اشتباهی خدا انداختشون تو دهه هفتاد:|

هوم 1394/09/20 ساعت 16:31

دو تا دبیرستانیه خیلی جالب بودن!
+ من خیلی وقتا با کلی ذوق و شوق گوشیمو باز می کنم که مثلا مسجی، ایمیلی چیزی داشته باشم! اینکه نباشه یه چیزه ولی اینکه ببینی هست بعد باز کنی ببینی ایرانسل و همراه اول و تبلیغات هست یه چیز دیگه است! :|

خیلی جالب بود از روزای اول زندگیشون دوست بودن ینی؟! آخه بیشتر از 17 سال نمی خورد داشته باشن...
وااای منم از ایرانسل! اس ام اس داشتم اتفاقا...
:| همین بیشتر لهم کرد. در کل من هیچ وقت اس ام اس ندارم، داشته باشمم تبلیغه:(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد