مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

آن کار...

داشتم کتابم را می خواندم، تکراری بود به قسمت هیجان انگیز و عیبناکش رسیدم یه لبخندی زدم و لب گزیدم و با شرم به کل اعضای خانواده نگاه کردم گویی که خودم مرتکب آن کار! شده باشم.


نظرات 11 + ارسال نظر
Ella 1394/09/23 ساعت 19:34 http://oceanic.blogsky.com

کاملا قابل درکه!

تجربه داری الا

مهران 1394/09/19 ساعت 17:12 http://mehran.blogsky.com

کتاب چی بود؟ :)
دُن آرام؟ خنده در تاریکی؟ لولیتا؟ :)

:))) نمی خوام بگم آقایان خانم ها...
عجبا

یبار داداشم اومد همه اهل منزل رو جمع کرد گفت دور هم فیلم ببینیم فیلمو تو دستگاه گذاشت یهو صحنه های چیزدار،طفلک هول کرده بود هر چی جلوتر میزد بدتر میشد مام هر کدوم سوت بلبلی زنان از کادر خارج میشدیم:) اون فیلمو از ویدیو کلوپ اشتباه بهش داده بودن:)) پستت منو یاد این خاطره انداخت:)

:)))) طفلییی
حالا یه بارم تو وبلاگ یکی از بچه ها خونده بودم رفتن از دستفروش دل شکسته رو فک کنم گرفتن که فیلم های چیز جاش دادن بهشون:|خیلی افتضاح بود!

مترسک 1394/09/19 ساعت 09:31 http://1matarsak.com/

کدوم کار؟ :D

عجبا:| :دی
کاری که ممکن نیست بیانش برایم

آنا 1394/09/19 ساعت 03:57

به نظرت paeez درسته یا paez?

فرقی نداره حالا... قرارداد ثابتی که نداره. ولی قطعا ee و ei درست تره از نظرم

آنا 1394/09/19 ساعت 03:34

هر کی تو المان داری!

عجب...

آنا 1394/09/19 ساعت 00:02

اگه خواستی بری پیش روانشناس اکبری تو گلسار تو نواب کارش خوبه کامران یثربی رو خودم ندیدم اما تعریفش رو شنیدم،اکبری رو رفتم خوب بود
تدریس حسنی.کافی.مشکبید حقیقی و یه دکتری باهاش کار میکنه نقوی یا همچین چیزی ،اینا رو رفتم بدرد نمیخوردن.
مشکلت همونه که چند وقت پیش باهاش درباره ش نوشتی؟!

مشکل چیم:|¿ درباره چی نوشته بودم؟
هان من برای تصمیمات آینده م درگیر بودم فقط...
اسم دو سه نفری رو دارم ولی فعلا نمیدونم برم چی بگم منتظرم فکرامو کنم بعدتر برم.

آناهیتا 1394/09/18 ساعت 19:08

نه تروخدا واقعا حوصله ی کلاس ندارم. یه لحظه که به کلاسای 8 صب اونم تو سوز سرما فک می کنم گریه م می گیره.
هفته ای یه روز اوکی م مثلا :دییی (خعلی خسته میشم می دونم :)))

نههه آزاد نه دیگه تروخدا :| فک کنم تا به الان پول یه لامبورگینی رو تو حلقشون ریخته باشم :|
و اینکه دستت درد نکنه, ینی ما همینجوری الکی رفتیم؟؟ :| :|

البته کتمان نمی کنم که دانشگامون یه ترم دقیقا همینکارو کرد, درو باز کرد گف همه بفرمان تو. بدون کنکور. فک کن :|
نمی دونی چه تیپایی میومدن..

:))) خب دو روز برو و از صبحم نرو... شاید شدنی باشه حالا...ارشد واحدا کمه لازم نیست زیاد بری کلاس که:دی

والا من خودم آزادی هستم میدونی که... فکر کردم شبانه بودی تو! واسه همین خواستم بگم سخت نیست خیلی...
ارشد بدون کنکور نداریم ما هنوز رشته ی ما اینقدر متقاضی داره الکی الکی:| ملت کلی قبول نمیشن تازه باورت میشه؟! :/

آناهیتا 1394/09/18 ساعت 18:34

آخ دیدی؟ :)))
من یبار چندتا کتاب گرفته بودم و درحال برگشت به خونه بودم, یکی ش رو همینجوری باز کردم بخونم و دیدم عه صحنه داره :)) بعد همش حس می کردم همه تو اتوبوس دارن منو بد نگا می کنن :-/// تازه کنارمم کسی نبود :))

+منم دلم می خواد ارشد زبان بخونم یا یه رشته ی دیگه... نمی دونم اینکارو بکنم یا نه... خیلی شدید گیر کردم و وقت زیادی هم نمونده :|
هرچی ک باشه فقط دلم می خواد یه رشته ی غیر حضوری باشه, کشش دانشگا ندارم دیگه.

امیدوارم جفتمون به ثبات برسیم به زودی :| :|

اصلا عالیه اون صحنه که خودتو جمع و جور می کنی و این ور و اونورو نگاه می کنی ببینی کسی حواسش بهت هست یا نه:دی
حالا من جاهایی که خوشم میاد رو با نیش باز می خونم اینش خیلی ستمه:دی

+ زبان؟ آزاد می تونی بخونی؟ اگه آره برو کنکور بده احساس می کنم با همین دانش قبول خواهی شد:) نمی خوام بگم تو آزاد همه قبولنا...ولی تقریبا مطمینن قبول میشی!

+ غیر حضووووری :|¿ بی خیال بابا... مگه دنبال مدرکی؟ برو لذتشو ببر تو کلاس
+ بی خود به من امیدوار نباش که به ثبات نمیرسم هرگز:))

آنا 1394/09/18 ساعت 17:55

رشته مورد علاقت چی هست؟
لیسانس رشته مورد علاقت رو خوندی؟!

زبا.نش.ناسی
+ خیر:) اما بی ربط هم نبوده

آنا 1394/09/18 ساعت 17:54

حالا کدوم کتاب؟!
بخونیم ببینیم کار بدش چیه؟!

نمی خوام بگم اسمش رو و اینکه چی بوده:|:دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد