مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

برگ پاییزم، بی تو میریزم...

روزایی که از دانشگاه میام و میبینم تو چارچوب در منتظرمه می فهمم حرفی برای گفتن داره،یا نمره ی بیستی گرفته، یا اتفاق جالبی براش افتاده... 

دیروز وقتی اومدم تو پارکینگ نشستم آهنگ مورد علاقه م رو که اتفاقی از رادیو پخش میشد، گوش کنم و بعد بیام بالا... یهو دیدم یکی تق تق میزنه به شیشه ی ماشین

درو باز کردم گفت سلام چرا نیومدی بالا؟ گفتم آهنگ گوش می کردم و در ماشینو بستم و اومدم بیرون... دیدم عین بچگیاش معصوم شده، نگاه ملوسانه ای بهم کرد و گفت مگی این برگ و برای تو آوردم و برگی رو که تو دستش قایم کرده بود و داد بهم... گفت از جلوی مدرسه کنده و آورده چون نارنجی بوده یاد من افتاده

خیلی تلاش کردم که نخندم و گریه م هم نگیره، بهش گفتم بهترین هدیه ی روز دانشجوم بود پسر... گفت نه این که کادو نیست، فقط خیلی خوشگل بود واسه همین برات کندمش...  رفتم تو اتاقم یه کم استراحت کنم، یهو دیدم یه پنجاه تومنی روی بالشمه!  تمام ماهانه ش رو گذاشته بود واسم.

صداش کردم و بهش گفتم قرآنمو بیار برگو بذاریم لاش... پولشم بهش برگردوندم و گفتم کادو برام یه کارتون بامزه بخر با پولات که تو این تعطیلات 5نفری ببینیم:) 

نظرات 18 + ارسال نظر
آنا 1394/09/19 ساعت 00:08

جالبه من هی میخوندم برگ پاییزم بی تو می میرم!

:))) نه خیر میریزم!

په پو 1394/09/18 ساعت 17:15 http://aski-ewin.blogsky.com

آخیییییی می میرم واسه این حسای کوچولو. وقتی بچه ی دوستم با دستایی که تا ته حلقومش کرده و باهاش مثلا میوه خورده، میوه بهم میده دلم برای دستا و دل کوچولوش غنج می ره و یه هاپ! میوه رو می ذارم دهنم. چرا کوچیکترها دلشون بزرگتره؟


راستش بعد ازدواجم تازه یادم افتاد از اتاقم هیچ عکس درست و حسابی ندارم! اونجوری که من اتاقمو تزیین کرده بودم شلوغ نشده بود. یا شاید من اینطور فکر می کنم! به هر حال. اون عکسایی هم که گفتی رو خوشحال میشم ببینم.
به منم سر بزن. راستی مگهان یعنی چی؟؟

منم خیلی دوس دارم این حسای عاشقانه/معصومانه رو
اما خدا وکیلی میوه تف تفی هیچ موجودی رو نمیتونم بخورم دست خودمم نیست:دی

آخی همین که تو خاطره تون هست خودش خوبه، قبلا اینجوری بود اتاقم الان ساده ی ساده ست بی هیچ عکسی و هیچی... توش خیلی آرامش بیشتری دارم؛)

+ یعنی مروارید اسم ایرانی نیست.

شروره 1394/09/18 ساعت 15:58

چ عمیق!
چ تأثیرگذار!
چ آرام!
و خیلی چ دیگه!

آخه چ کامنتای دوس داشتنی ای میذاری تو شروره جانم

خدا حفظش کنه داداش عزیزتونو.
ماشا الله.

مچکرم خدا خواهر گلتونم واسه شما حفظ بنمایه
آمین

خدا حفظش کنه...
روز دانشجو هم با تاخیر مبارک

مچکرم عزیزم:)

مترسک 1394/09/18 ساعت 14:43 http://1matarsak.com/

پاشو مگی جان، پاشو! پاشو برو یه اسپندی چیزی دود کن و دوتام بزن به تخته که چشم نخورید شما دو تا خوبا ^_^

گربانت پسر... عادت ندارم به اسفند دود کردن ولی گویا راس راسی باید حرفتو گوش کنم متر:دی

مروئه 1394/09/18 ساعت 12:30

کلا برادر شما هم مثل خودت آروم و خوش قلب هست
اگر فرصت کردی ایمیلتو چک کن لطفا

ایمیلم چک شد خانوم گل
خیلیییی خیلی ازتون ممنونم عزیزم

چقد این کادوهای بی دلیل و یهویی که اغلب هم ارزش مادی ندارن، به آدم میچسبه...
آدم حس میکنه ته دلش قرص میشه، پشتش گرم میشه ازین هدیه های بی قیمت...
آخ که دلم خواست

خیلی خیلی...
خصوصا که از یه موجود کوچولو باشه... کوچولوی 13ساله البته که از منم بلند تره:|

کلا ما داداش ها همینیم :|

خدا نگهتون داره واقعا:|

ای جونممم:)) چقد مهربانانه؛ اینگونه برداشت شد که این مرد با احساس داداشیته،صحیح؟

کاملا صحیح است:دی

ای جان
چه محبت داداشانه ی نازی.
مثه داداش کوچولوی من. خدا حفظش کنه. محکم بغلش کن ببوسش

خیلی خوبه که شمام داداشچه دارین و حسامو میفهمین:دی

آنا 1394/09/18 ساعت 10:33

بزرگ شدن و جدی بودن ربطی به خنده نداره
خودت باش.

چه بدونم والا...
ولی کلا نمی تونم خودم نباشم

باران 1394/09/18 ساعت 10:22

سلام
با تاخیر تاخیر و آلزایمر من ، روزت مبارک مگی جون :**

سلااام
چه تاخیری؟! مچکرم بانووو

Ella 1394/09/18 ساعت 09:58 http://oceanic.blogsky.com

عزیزم.. چقدر رابطه ی بین شما خاص و دوست داشتنیه

فدای شما خانوم:دی
امروز زود رسیدیا... به قول خودت تاریخ مصرف پست نگذشته بود:))

بهسا 1394/09/18 ساعت 09:56

ای جونمممم!هانی
50 تومنی!
باید بنویسم ازش! یه خاطره عالی دارم ازش با برادرک

:))) هانی دس بوسه
یه وبلاگ هست تو لینکهام... آقا هانی
برید وبلاگشون ببینید حدس میزنید کجایی باشن؛)؟
وای برام بنویسسس

فروردینى 1394/09/18 ساعت 08:42

واقعا خیلى قشنگ بود!
بغلش نکردى؟
خیلى ماهه!!

ممنونم!
چرا راستش همون زمان بغلش کردم که هم خنده م گرفت نبینه و هم اگر بغض کردم نفهمه
دست بوستونه؛)

آخییی. چه با محبت...زنده باد!

زنده باد هانیان! :دی

Negar 1394/09/18 ساعت 07:15 http://negarkhatooon.blogfa.com

چقد اشنا بود این حس برام من و خواهر کوچولوم ازین خاطره ها زیاد ساختیم. خدا حفظش کنه برات

چقدر خوب... خواهر کوچولو چند سال باهاتون اختلاف سنی دارن؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد