مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

اینجا مردی از خرید ناودان خسته شده!!! خسته !



روز شنبه که تو اون هوای عالی رفتم و پری عزیز رو دیدم ...

بعدش رفتیم جنگل و تو کتاب ها پرسه زدیم و من کتاب جدید آلمانیم رو خریدم و دوست جانم یک عدد ورتر بوخ آلمانی :دی

برای رفتن به جنگل لازم بود ماشین رو جایی پارک کنیم ، به سختی جای پارک پیدا شد... جلوی خونه ی یه پیرمردی که داشت آشغال بیرون می گذاشت ... و یه نوشته ای هم جلوی دیوار خونه ش نصب کرده بود ، که با لهجه کاملاً رشتی نوشته شده بود :)))))

ازش اجازه گرفتیم و ماشین رو با فاصله ی خیییلی زیاد!!! جلوی خونه ش پارک کردیم !

این هم نوشته ی لهجه دار :)))



بعد از خرید کتاب هم مهمون خانوم پری بودم در یک رستوران جدید ! که توش پر بود از عکس های پر ابهت جناب آل پاچینو ... و اون نگاه نافذش!

این هم یه عکس از آقای آل پاچینو:)))


نظرات 15 + ارسال نظر
غزال 1394/02/11 ساعت 10:23 http://15421542.blogfa.com

ای جانننم. پیرمرده چقدر شاکی بووده :))

خیییلی غزال جون:))))

خورشید جاودان 1394/02/10 ساعت 21:37

به خاطر اون یکی پست که نظراتشو بستی فقط میگم خدا شفات بده من نصیحت نمی کنم الان شماتت میکنم میدونم که حالت خوب نمیشه وممکنه بدترم بشه ولی حقته که اینجوری زجر بکشی و آرزوی یکی عاشق تر از او رو بکنی همین
نمیدونم شما دخترا از یه مرد چی میخواین و دنبال چی هستین برای اولین بار هیچ حس مشترکی با هم نداریم جز اینکه عصبانی میشم از دست ادمایی که همیشه تو عالم هپروت هستن وفرصتی که خدا بهشون داده رو نمی بینن وقتی طرف پرید یادشون میاد ای وای یه چیزی رو از دست دادن ودلم میخواد دو تا حرف درشت بهت بزنم اصلا هم برام مهم نیست که در موردت قضاوتم درسته یا نه
هعی روزگار خدایی به یکی میدی قدر نمی دونه از اون یکی که قدر میدونه میگیریش وجداشون میکنی چرا اینکار رو میکنی ؟

کار خدا نیست خورشید عزیز :)
ما خودمون جدا شدیم به میل من ...
حالا هم میگم اگه اشتباهی کردم باید پاش وایسم و این دوری هم تاوونشه...
شاید اصلاً خیرم در نبوده عاشقه ... تجربه ثابت کرده من طرفم رو عاشق می کنم و بعد آزارش میدم!!! شاید بهتره کسی عاشقم نباشه ؛)

بعد از دو ماه به وبلاگم برگشتم و ممنون از اینکه قدم به وب غبار دیدم گذاشتی. خوشحال میشم بازم سر بزنی. من حتما سر میزنم چون مشتاقم
بدرود دوست عزیز

: )

چوپان 1394/02/10 ساعت 18:29

من کارت تخفیف داشتم واسه جنگل،از استاد آلمانی سابقم
بمن نگفتین دیگه.از دستتون رفت

دروغ میگییی !!!
هی وااای یعنی اعتبار داره ؟ کارت تخفیف چه قدری هست ؟
میشه بریم از اون کتاب اورجینالاش چند تا بخریم برا تابستونممم ؟!

اماسیس 1394/02/09 ساعت 18:45 http://emasis.blogsky.com/

الان برای صندلی داغ کجا باید بریم؟

دوستان سوالات رو پرسیدن و جواب دادم تموم شد :دی
برداشتیده شد !
در وبلاگ عمو بود که شاید فردام ادامه دار شه :)) میگم سوال تکراری بپرسن شمام ببینید جواب سوالات امروزو :دی

از خریدن ناودون خسته شده میفهمی؟ خسته!!!

شما ماشین شما را به دیوار ما نچسبان :)))
می فهمم :))!!!

افروز 1394/02/09 ساعت 13:48

مگی پیامم رسید؟

بله بله رسیدددد :دی
ببین افروز من یکی می خواستم 2روز پیش بخرم Beatrice بود !
40 تومن از این گرووون تر بود ولی وااااقعا این شیک تره ... بعدم کار خوبی کردی برای خودت ارزش قائل شدی :دی
می مونه دیگه این مدل کفشا از مد نمیرن که
ولی واقعاً زور داره واسه یه عروسی ... من و تو هم که عاشق عروسی و رسم و رسوم و خرجاااااش

سپیده مشهدی 1394/02/09 ساعت 12:56

مگی بیا رو صندلی داغ بشین...

باشه فقط زیاد داغ نباشه جیز شه زیرم:))))

اول فکر کردم جنگل واقعی کلی غبطه خوردم به حال توی جنگلتون و گفتم خوشبحالشون توی شهرشون جنگل دارن

تو شهرمون جنگل هم داریم!!!
واقعاً دم گوشمون یه ربع که دور شی از شهر می رسی بهش ...
باغچه ی ما هم توی یک جنگله اتفاقاً !!

ببخشید جنگل اسم کتاب فروشیه؟


بلی !!!
خواهش می کنم راستی

سپیده مشهدی 1394/02/09 ساعت 11:32

نه شبا برقا رو خاموش میکنیم...چشماشو نمیبینم...
وای چه اصطلاح باحالی :
آل پاچینه



مادام آل پاچینه ! (مونث شده ی پاچینو!)
بی ذوق یه چراغک لایتی چیزی آخه...

سپیده مشهدی 1394/02/09 ساعت 10:16

میدونی من زن آل پاچینو هستم؟
البته هنوز مجلس نگرفتیم

:))))))))
..از دست تو سپیده ...
ازش نمی ترسی :))!؟ من فک کنم شب پاشم ببینم همچین نگاه گیرایی کنارمه سنگ کوب کنم و بمیرم:)))!!!
از این به بعد صدات می کنن آل پاچینه :))!!!

سیمای 1394/02/09 ساعت 09:42

همیشه به تفریح و گردش خانوووووووووووووم
خوش به حالت این همه دوست داری که میتونی وقتتو باهاشون بگذرونی
نمیدونم من چرا تو این زمینه موفق نبودم اصلا

سیمای خدا رو شکررر می کنم براى داشتن این همه دوست ! ولی می دونی تعدد دوستان کارم رو خیلی خیلی سخت می کنه...
متاسفانه اکثر دوستام انتظار دارن همو ببینیم و من هی قرارمون رو عقب میندازم :(
این خیلی بده !!! باید سعی کن یه مدیریتی رو روابطم داشته باشم؛)
تو هم به نظرم اگه کلاسی چیزی بری کلی دوست پیدا می کنی ها دخترکم :*

اف 1394/02/09 ساعت 08:57


کافه کافه کافه
من که سیر نمی شم از کناردوستای خوبم نشستن توی کافه و هی حرف زدن و خالی شدن ِ دل و پرشدن ِدوباره ی لیوانای چای...

ببچاره پیرمرده!

افروز من تو این یک سال اخیر یهو اینجوری شدم و کلا ضعف رفت دلم واسه کافه گردی ...
گاهی فک می کنم اصلاً لذتی بیشتر از این هست ؟!
هوووم ...
پیرمرد خیلییی بامزه بود !

pari 1394/02/09 ساعت 07:08

عالی بود ماجراهای اونروز خداییش...یه مستند طنز ازش میشه دراورد.
از غل و زنجیر شدنت به نیمکت پارک هم مینوشتی دیگه
یا ازون بنده خدا

:))))))))))
پری !!! اون وقت تو اگه بدونی دیروز چقدررر باعث شدم دوستام بخندن ... بهم میگن تو همیشه اینقد سوژه ای ؟! اول گفتم نه بعد گفتم آرررررره !!!!!!
همشم چرت و پرت گفتم و اینا مرده بودن از خنده ... با تو انقدر که خانومی هنوز شوخیم نیومده به اون صورت:)))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد