مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

این همه غرور واقعاً واسه چیِ ؟


دل تنگم ... واسه دوستم ... واسه پسرش ... خیلی هم دلتنگم ... لعنت به این همه غرورِ بیجا ... می دونم که از چی ناراحتِه..ولی نمی کنم یه زنگ بزنم و بهش دستِ کم توضیح بدم ماجرا اینطوری نبوده که فکر کردی... من اینو درباره ی تو نگفتم اصلاً ... این برداشتِ اشتباهِ تو بوده ... براش بگم که من محکومش نکردم ، نمی تونم ... نمی تونم خودمو راضی کنم و بهش زنگ بزنم ... 

من رابطه م با سورنا ، چیزی فراتر از خاله بود ، یک چیزی در حدِ دایه ... 

سـورنا اولین حرفاشو با من زد ... یه روز رفته بودم خونشون ... بردیمش حموم ! اومدیم بیرون و دوتایی ولو شدیم تو حال ... 

براش حرف زدم ... گفتم سورنا می دونی من همش آرزو می کنم تو بزرگ شی و با مامانت ببریمت پارک ؟ می دونی دیشب که واست این کفش(کلیک کنید) و می خریدم همش با خودم فکر می کردم ای کاش 1 ساله شی و قدم برداری... منم پشتت وایسم و مواظبت باشم ... بذارم هرچقدر می خوای راه بری و دستاتو از بالا بگیرم ... 2 ساله شی ببرمت پارک ... سورنا من عاشقتم می دونی ؟

همه ی این لحظه ها که حرف می زدم باهاش نگاهم می کرد ... با تعجب ... یهوشروع کرد به صدا در آوردن و 3 4 دقیقه بدون وقفه برام حرف زد و مامانشم ازش فیلم گرفت ...

میگفت مگی... بخدا تا حالا با من حرف نزده بود ، هیچ وقتِ هیچ وقت ... این چه حسیِ که تو بهش میدی که اینقدر باهات دوستِ ؟

گفتم دختر! من براش جدیدم : ) یه روزی منم تکراری میشم ... اما تو مادرشی ! می دونه عشقت همیشه هست...می دونه مادر مجبورِ عاشق باشه...اصلاً از عشقت مطمئنِ! ولی اینکه یه غریبه اینقدر دوسش داره...قطعاً براش جالبِ...


+ این پست آغشته بود به اشک های من ... 23 روز دیگه تو یک ساله می شی پسر ... و من دیگه هیچ کیت نیستم ... هیچ کیِ هیچ کیِ تو و مامانت نیستم ...


+ تو پست رمز 2رقمی ! عکس از خودم و سورنا اضافه می کنم تا شب...گرچه هیچ کدوم شبیه خودمون نیستیم تو عکس...اما یادگاریِ اون روزِ خوبمونِ ... 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
leili 1393/10/06 ساعت 02:24

Bia pesare mano baghal kon.
Khosh be hale doostet ke hamchin komaki dashte.
Hala ke majboor beshe tanhaee bache dari kone ghadret ro midoone

سلام لیلی جانم !
من با تمام وجووود بغلش می کنم و ای کاش اون ورا بودم ! مطمئن باش کمکت می کردم! بچه های دوستام به زندگی من برکت دادن همیشه .
می دونید ؟ خیلی دلم می خواد یه هزینه ای بپردازم و بدونم حسش چیه الان...حس واقعی و درونیش چیه ... ناراحته ازم ... دلتنگه ... یا اصلاً مهمم نیست براش که دیگه من نیستم نزدیکه. یه ماهه که نیستم ...

مهری 1393/10/06 ساعت 00:19

فدای شما بشم که اینقدر مهر داری . اسمت باید مهری میشد.شاید باشه ها.نیست؟
مهگان عزیزم. غصه نخور من می دونم شما دوباره دوستت رو می بینی و پسر نازش رو بغل میگیری.
همش که عکساتو میبینم میدونی چی میاد به ذهنم؟ تو با این زیبایی ، نمی تونی از عشق متنفر باشی .
این شعر میدونی کی خونده؟
تو خیلی زیبایی و مطمئنم عاشق میشی عزیزم.عکس خودت و عشقت رو برامون بذاریااا در اینده

خدا نکنه : )! باشید برایمان بانو ! نه الحمدلله نیست ! اسم باید به آدم بیاد ! اسم خودم انشالله بهم بیاد :دی ! اسم خودمم یه چیز با معنی این مدلی هست اما مهری نیست. من واقعاً مهربون نیستم ! واقعاً نباید این اسم و روم میذاشتن که شرمنده م کنن:)))
شما بسیور لطف داری به بنده بانو! عشق ؟! واقعاً نمی دونم چی بگم ... از عشق متنفرم؟ نیستم ؟! اگه هستم چرا و اگه نیستم باز چرا ؟!
من یه آدم معمولیم شاید خوش عکسم : ). زیبا نیستم و اگه یه درصد هم باشم باید بگم الهی شکر که چهره م زننده نیست واسه دوستانم : ) محسن چاووشی خونده بدون شککک !!!
خودم و عشق !!!:))) عمرا من خیلی غیرتی هستم رو عکسش :))))) (تهوع!!!)

به به. وبلاگ جدید مبارک مگی خانوم مگلاگ شد آخرش. خیلی هم خوب
فضاش خیلی خانومی و باحاله
خیلی چیزا دست خود آدم نیست دیگه! این از اون چیزاس!

بله ! فعلاً همین شده تا ببینم چی میاد تو ذهنم تا بهمن می تونم عوض کنمش ...
فضای چی خیلی خانومی و باحاله : ( ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد