مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

حال من


سرما خوردگیم بدتر شده ، می دونم با خوب شدن حال روحیم می تونم از شر این سرماخوردگی لعنتی خلاص شم ...

اما سخته دیگه ... سخته به اتفاق هایی که برات افتاده و میفته فکر نکنی ...

امروز خواب دیدم ! اون خرس مذکور بی دست رو بخشیدم به کسی !

و چقدر هم لحظه ی تحویل دادنش حالم بد شده بود و دلم می خواست همه ی فحش های دنیا رو نثارش کنم که داره خرسمو ازم می گیره .....

یه خرس 10 سانتی بدون دست !!! به درد کی می خوره آخه ؟!

حس می کنم اون خرس تو خواب نماینده ی همه ی خاطراتم بوده شاید ... یا شاید .......... نماینده ی خود او!

با هر دردی بود تو خواب از خرسم گذشتم . وقتی پاشدم دیدم هنوز هست با دست های کنده شده نشسته رو میز آرایشم تا فرصت کنم و دست هاشو بهش پس بدم ... حس و حال خیاطی نیست ...


نظرات 3 + ارسال نظر
hebe 1393/08/06 ساعت 11:06

gofte budam shaba baghalesh kon bekhab

با بند انگشتم باید بغلش می کردم .خیلی کوچیک بود واسه عروسک بغلی بودن...

خخخخخخخخ...خب پسش بده گناه دارههه
دکتر رفتی؟ از سرما خوردگی متنفرم...منم سرما خوردم صبحا با مصیبتی پا میشم میرم سرکار...
مرسی از رمزا..خوندم و متوجه شدم..فقط اینکه نامزدی ساده بوده یا عقد بودی؟میدونستی شرایطت تا حدودی مشابه منه؟
البته گذشته من...

دکتر طبق معمول نرفتم . ایشالا شمام زود خوب شی منم همه ی کارام مونده
نه عقد نبود خدا رو شکر ... فرق اصلیمون اینه که من وقتی جدا شدم با لج بازی و زور... تهش پشیمون شدم .

سعید 1393/07/23 ساعت 18:01 http://abidel73.blogsky.com/

سلام وب قشنگی داری پیش منم بیا یرام نظر بزار خوشحال میشم


اوف !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد