مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

این داستان: پ این گوووشی من کووو؟

یک روز تمام گوشیم گم و گور بود و من جای جای خونه رو برای پیدا کردنش گشتم، در نهایت به خودم لعنت فرستادم که برای چند ساعت برگشتم خونه ی خودمون، اقلا خونه ی عمه کمتر گوشه کنار داره و اگه گم می شد راحت پیداش می کردم. 

در نهایت بی خیال شدم و گفتم تو که جواب پی ام ملتم نمیدی، گوشی می خوای چی کار؟ باز یادم افتاد دنبال عکس پسر عمه بودم و می خواستم به خواهر سفارش کنم قبل اینکه بیاد خونه یه سر بره خونه ی عمه و مامان رو بیاره خونه که دوش بگیره بعد با هم بریم. تلفن خونه هم قطع بود، منم تنها بودم و به خط دیگه ای دسترسی نداشتم.

القصه، مجبور شدم بگردم، زمین و زمون رو به هم ریختم. از اونجایی که به قصد گردگیری و تمیز کردن اومده بودم خونه، فکر کردم حتما گوشیمو انداختم تو کیسه زباله ای که بردم حیاط و حتی رفتم تو آشغالا هم گشتم!!! همشم می گفتم آخه گوشیم رو دست نزدم من، گذاشته بودمش رو میز، چطور غیبش زد یهو؟!خلاصه تو آشغالا هم گشتم نبود که نبود، تا اینکه دقایقی پیش بابا و هانی اومدن خونه و دیدیم هانی خیلی بلیهانه و پوکر فیس نگاهم می کنه! گفتم چی شده هانی؟ :| نکنه گوشیم دم گوشمه و خودم نمی دونم؟(کنایه از عینک روی چشم که عادی میشه و آدم نمیفهمه:دی) 

که اشاره کرد نه خیر، بابا جان صبح که اومده خونه سوییچ رو برداره گویا گوشی تو رو برداشته و با خودش برده! حتی مامان بهت زنگ زده، جواب داده و نفهمیده باز گوشی توعه، گفته دیرتر میام دنبالت می برمت خونه، فعلا بانکم! بعد که هی تو تلگرام برات پی ام اومده رفته باز کرده(!) و دیده اشتباه کرده و گوشی اصلا گوشی خودش نیست!!! این کیه؟ من کیم؟ اینا کین؟

خلاصه شانس آوردیم دوس پسری چیزی نداریم واسمون بوس و قلب بفرسته، والا بخدا گوشیمو هزار بارم بگرده چیزی که باید توش باشه نیست که نیست. الحمدلله یکی از حسن های تنها بودنم رو فهمیدم. 

نظرات 4 + ارسال نظر

چه هولناک

نه بابا، برای من اصلا

x 1395/05/27 ساعت 01:53 http://malakiti.blogsky.com

ما تو خونمون سه تا گوشی یک مدل و یک رنگ داریم
یه بار برادرم عجله داشته و حواسش نبوده گوشیش رو توی ماشینش گذاشته .... برداشته گوشی من که رو میز بوده رو با خودش برده ...
من یه صبح تا عصر دنبال گوشیم گشتم و انقدر اعصابم خرد شد که حد نداره ....
بعدا متوجه شدم ایشون اشتباهی برداشته برده و اطلاع هم نداده

گوشی ما فقط برندش مشترکه، همین

هانی 1395/05/26 ساعت 20:52

این کیه؟ من کیم؟ اینا کین؟؟

عالی بود این قسمت!

مچکرم :)

سهیلا 1395/05/26 ساعت 20:17 http://Nanehadi.blogsky.com

چه بامزه.یه خورده هم ترسناک.من یه بار گوشیم دست همسرم بود خیلی ترسیدم،آخه با پسر بزرگه و کوچیکه یه صحبت هایی میکنم که نباید به گوش پدرشون برسه.حالا همش کلیر هیستو ی میزنم.

خیلی قابل درکه، من و خواهرمم دوس نداریم چتامونو مامان بابا بخونن، گاهی وقتا که خواهرم سر کاره به هم پی ام میدیم و غیبت مامان بابا رو می کنیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد