مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

چراغ بنفش...

و دوباره پنج شنبه بود، غروبی دلگیر، خسته و بی حوصله، وضو گرفتم و فکر کردم تنها راه آرامش و رفع دلتنگی و دل گرفتگی ناشی از ایام امتحانات باید همین باشد. خواندن دعا و نماز دست جمعی، در مسجد نشسته بودم که دخترک یکی دو ساله ای آمده بود و روی پایم نشسته بود، بدون اینکه مرا ببیند وقتی تشهد می خواندم آمده بود و خودش را پرت کرده بود در آغوشم... بعد از سلام نماز بغلش کردم و سفت چسباندمش به سینه ام، انگار سالهاست که مرا می شناسد، از کیفم شکلاتی در آوردم و بهش دادم. بازی کردیم،حالا وقت خواندن دعای کمیل بود، دخترک آرام در بغلم خوابش برده بود و با دستهای کوچکش بند تاپ زیر مانتویم را گرفته بود و دست راستش درست جایی نزدیک قلبم بود، برای اولین بار همچو احساس خوشایندی را درک کرده بودم. مادرش گفته بود دخترش با غریبه ها دوست نمی شود و خندیده بودم. دعای کمیل را همانطور بچه بغل خواندم، شب میهمان داشتیم، چشم به راه تماس مادرم بودم، بچه را به مادرش سپردم و خداحافظی کردم، گفت پنج شنبه ها نماز را جماعت می خوانند و دوست دارد باز مرا ببیند. لبخند زدم و فکر کردم دیگر هیچ وقت نخواهم دیدمش...

کفشهایم را برداشتم و گوشیم را نگاهی کردم، چراغ بنفشش روشن بود، چراغ بنفش برای من یعنی فوران حسهای خوب، شب جمعه، نماز، دعا و بچه ای که در آغوشم آرام گرفته بود، و حس خوب چراغ بنفش... خواندم پیامش را، چراغ بنفش خاموش شد و دلم روشن

میگویم مگر نه اینکه همه چیز یک روزی عادی می شود؟ پس چرا من هنوز با دیدن چراغ بنفش قند در دلم آب می شود؟ چرا قلبم تاپ تاپ می زند و چرا چراغ بنفش برایم عادی نمی شود؟ اصلا همه از اینکه دوستانشان به یادشان باشند اینقدر خوشحال می شوند؟ 


نظرات 5 + ارسال نظر

خواباندن یک نوزاد شیرین ترین حس دنیاست.

خیلی حس خوبیه:) خیلی... گرچه من اصلا قصد خوابوندن این بچه رو نداشتم.

می شناسیم 1395/03/01 ساعت 00:19

امیدوارم بچه خودت رو به زودی بغل کنی.
به این خوبی و خوشکلی حیفه مامان نشی.

:) یعنی کی هستی آخه شما؟
هعی... لطف داری و خیلی بعیده، خیلی زیاد ولی از دعاتون ممنونم :*

هممم...چراغ بنفش ربطی به‌لنگ‌های دراز‌ بعضی ادما میتونه داشته باشه به نظرم :)))

اینطوری که تو گفتی منم دلم خواست بپرم بغلت و‌باقی ماجرا!
بغلت خنک بوده احتمالا :))))

^-^
چی بگم؟ می تونه ربط داشته باشه... به مجازی ترین آدم دنیا...

عزیزکم، بغل نرم و خوبی هم ندارمها ابدا...

یادگار 1395/02/31 ساعت 14:15

حس باحالی بوده

خیلی خوب و خیلی خوش...

هر قاعده یی یه استثنا داره یه سری چیزا تکراری نمیشن

هوم، واقعا :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد