مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

ساحره !


صدا باید مسحور کننده و محصور کننده باشه ! 


+ صدایی که فقط سحرت کنه که صدا نیست ...

درست همین نقطه!


یک جای زندگی هست ، که باید بایستی و بهش بگی : 


دیگه بازی تمومه ! تسلیمم ... تسلیم روزگار 


+ انصراف ... انصراف ... انصراف ... 

  + لطفا بیا و بغلم کن !


چیچینیمیتو !


آیا "چیچینیمیتو" یک واژه ی ایتالیایی ست ؟ 


+ خیر ! 


از آسمون میباره دُِرّ و طلا و گوهر!!!


داشتیم حرف می زدیم که وسطش خوابم برد ، بعد از دو ساعت بیدار شدم گفتم بهش بگم که خوابم برده! دیدم یا ابرفرض !!!چه دُر افشانی هایی که نکردم توی خواب... !! این اولین بار نیست که تو خواب جواب اس ام اس میدم و کولاک می کنم:))

رفیقمون می پرسه فلان پست فلانی رو خوندی ؟ 

من : توی خواب جواب میدم ... نخوندم ک 

خ ابم برد. 

رفیقم : برو بخواب ، شبت بخیر

من : برو بحونش خب

رفیقم : سکته ی ناقص کرده ! چی میگی :|¿ 

من : با اونم حرفت شده ؟!؟! 

رفیقم : سکته کامل کرده ! چییییییی ؟

من : فلانی ! 

رفیقم : دارم میگم پست آخرشو خوندی ؟ 

من : بخون وباااگ فلانی رو میگم

رفیقم : قطعا دیگه حرفی نداره !

:))) خب به سوال و جوابا دقت کنید می بینید که جواب های من هیچ ربطی به سوالایی که رفیق جان! پرسیده نداره !!! :))

بریم که داشته باشیم اسکرین شاتی که رفیق عزیزم برای شما دوستان آماده کرده !!! 




ادامه ی شاهکار:))


+ یکّی یه دونه دختر! چراغ خونه دختر!!! گلابتونه دختر ! ماهِ آسمونه دختررر :| :))))

+ خب پرواضحه که درباره ی یکی از بچه ها حرف می زدیم ! هرکی فهمید لطفاً سکوت کنه :)) خودتم فهمیدی صداش رو در نیار فلانی جان ، خُب ؟! 


حس خوب یعنی ...


حس خوب یعنی مشکی عزیزت هفت ساله شه.  


+ هفت ساله ی خانه را مگر می شود فروخت ؟

بابالنگ دراز


بابالنگ دراز عزیز ، این روزها که نیستید یک چیزی در یک جای زندگی کم است . نمی دانم چه چیزی ست و در کجای زندگی ست. فقط فقدانش احساس می شود ، به شدت و حدت . 


+ مگهان جودی وار ، برای بابالنگ درازش می نویسد. 



شاید بیشتر از پیش فک می کنم.


کسی دلیل ساکت شدن من رو می دونه ؟ 

ای بابا ... 

حرفم نمیاد :|

!!! پست ثابت !!!


دوستان بیاید بگید که از کجا وبلاگ من رو می خونید :) 


+ دوس دارم بدونم از چه شهرایی هستن دوستان خوبم و هیچ دلیل دیگه ای نداره این پرسش ... و اینکه حدودا بدونم چند نفری این جا هستن .

+ و کنجکاوم که بدونم چند رشتی این ورا می چرخن . 

+ و اگه یادتونه بگید اولین بار حدودا کی بود ، چه پستی ازم خوندین و چطور به اینجا رسیدین اصلا .

اونجایی هستین ؟!


آقا امروز با رفیق جانمون رفتیم تا شیرینی محلی ( رشته خشکار )برای دوست عزیزمان ابتیاع بنماییم . به آقای شیرینی فروش گفتم چرا وکیوم ندارین که وکیومش کنید برام ، چون جای بی کلاسی نبود !باید می داشت :دی گفت آخه ما فقط واسه یه ماه رمضون تو سال کار می کنیم نمی صرفه دستگاه بخریم. 

گفت واسه کجا می خوای ؟! دهنم سوخت گفتم فلان جا :)) :دی 

آقااا مگه بی خیال می شد ، رفتید خونه سلام ما رو برسونید ، حافظیه شباش خیلی صفا داره (فلان جا معلوم شد منظورم کجاس ؟!:دی) شهر شما فلان ، شهر شما بسار ، اردیبهشت شهر شما دیدنیه ، خیلی وقته نرفتید ؟! نمی دونم چرا فالوده های رشت بهم نمی چسبه !فقط اونجاست که فالوده می خورم ما هرسال می ریم و ...دوباره پرسید خیلی وقته نرفتید شهرتون ؟

و تا بنده دهان گشودم که بگم من رشتی هستم ، ادامه داد :)) اجازه نداد دهان بگشایم !!! گفت من فکر می کنم ما از نظر فرهنگی خیلی به فلان جایی ها نزدیکیم :دی اونجایی هام به تیپشون می رسن خیلی!

دیگه دوستم که کبود شده بود از شدت خنده و منم که سعی می کردم به روی خودم نیارم دیگه... گفتم یارو رو تابلو کنم که چی :دی 

در آخر آموزش داد چطور رشته و خشکار باید سرخ شه ،شیره ی خوب چطور تهیه کنیم ، حتی گفتن ایشالا خونواده هم بیان رشت یه بار تازه ش رو میل کنن !!! د بیا... 

دیگه به سرعت صحنه رو ترک کردیم و خندان به سمت ماشین دویدیم . گفتم نگین اگه یه لحظه بر می گشت منو نگاه می کرد بی شک می شناختم چون مامان بابام سالهاااست مشتریش هستن:)) ولی از بی چشم پاک بود طفلی ها نگاه ما هم نکرد. 


+ امروز همش همه چیز ربط پیدا می کرد به شیراز و خیلی بامزه بود . 

+ خلاصه که شیرازی شدیم رفتتت ! اووون شیرازی بلاگفا نه ها... فحشمان ندهید . منظور اصلیتمان بود و بس :دی .

+ نگین دوست جان ماست که از شهسوار تشریف آوردن دیدن ما :)

شه سوار


مهمون ناخونده داشتم امروز تا فردام هست . 

گویی برای به هم ریختن ریتم زندگی من قصد کرد یکباره به رشت عزیمت کنه. 


+ همین . 


نمی دونم خوبه یا بد ؟


من یه چیزی رو درباره ی دوستم فهمیدم ، ولی اون نمی دونه که من اینو درباره ش میدونم . 

و اینکه خب حس باحالیه ، دارم هی بیشتر و بیشتر می شناسمش از طریقی... 


+ و البته نظرم داره مثبت و مثبت تر میشه درباره ش.

حس خوب یعنی ...


حس خوب یعنی دوست 4 5 ساله ت بیاد وبلاگت رو بخونه :) 


+ یاس ها همیشه بی نظیرن... وای به حال روزی که بخوان یاس من باشن.