مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

۱۱ فروردین سالگرد اولین دیدارمون بود.

از اول فروردین امسال تا امروز که یازدهم بود چیزهای زیادی رو تجربه کردم.

تجربه‌های جدید مثل دعوت شدن به رستوران از طرف مادر جاری‌م(باورم نمیشه جاری داشته باشم! و از همه مهم‌تر باورم نمیشه از کلمه جاری استفاده کنم انقدر که یه روزی از این نسبت‌ها و اسماشون بدم می‌اومد)

مثل دعوت شدن شام خونه دایی‌ش، خونه‌شون شبیه خونه‌ ترک‌ها بود، مجلل و یه جورایی عجیب… 

مثل هم‌کلام شدن با یه آقا از مهمان‌های خونه داییش که هم سن و سالم پدرم بود که به نظرم آدم کنجکاو و البته بسیار دنیادیده‌ای بود(آقای شجونی)

مثل دعوت شدن افطاری همراه خونواده‌م خونه پسر اینا، تجربه عجیبی بود خونواده ما که همگی روزه بودیم و اونا هم که بعید میدونم اعتقادی بهش داشته باشن(جز مامانش که خب مریضه وگرنه یه درصد ممکن بود گاهی روزه بگیره) و اینکه تصمیم گرفته بودن حتما بهمون افطاری بدن خودش جالب و بامزه بود. 

مثل قرارهای شبونه‌ی من و پسر تو خونه‌هامون، ساعت یک شب میاد و میشینیم با مامانم چای میخوریم و فیلمی چیزی تماشا می‌کنیم. نصف شب میرم خونه‌شون و با خودش و یه کمی مامانش حرف میزنیم.



+ در مورد عیدی هم تجربه جدیدی داشتم چون اولین سالی بود که تقریبا از کسی چیز خاصی عیدی نگرفتم:)) در واقع جز خونواده اصلی از کسی عیدی نگرفتم

+ یه پابند از شوهر خواهرم گرفتم، از مامانم و مامانش نقدی، از خودش یه بلوز، از مامان جاریم بلوز، از دختردایی‌ش شال و از مامانی(مادربزرگم)هم نقدی^_^ همین

نظرات 2 + ارسال نظر

اقااا چرا از این اسم ها و نسبت ها بدت میومده جارى جارى جارى
چه جالب مى خواستم تو ثواب روزه شما شریک باشن
به به کم هم عیدى نگرفتى دست همشون درد نکنه
فقط یه سوال چرا نگفتى خواهرت یک پابند هدیه داده
گفتى شوهر خواهرم امضا یک عدد فصول

وای نمیدونم اصلا حس خوبی نداشت برام دیگه هنوزم نداره مرسی که سه بار نوشتی کم‌کم عادت می‌کنم بهش
آره احساسی که میدادن این بود که میخوان شریک شن در صورتیکه خب آدم فکر میکنه وقتی اعتقاد ندارن ندارن دیگه
عاشقتم با ریزبینیت، چون شوهرش برام خریده بود عموما جدا هدیه میدن و شوهر خواهرمم تنها میره یه چیزی میخره اکثرا به سلیقه خودش بدون دخالت خواهرم پس میشه هدیه‌ی اون دیگه جالبه که قبل اینکه بپرسی اصلا یادم نبود اینجوری نوشتم

سلام عزیزم
امیدوارم همینطوری چیزای دلچسب و خوب بیشتری تجربه کنی
روزهای پیش روت زیبا و زیباتر

سلام مهربون
همچین شما تیلو جون در کنار یار مهربونت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد