مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

مدتها بود کلید نکرده بودم به این آهنگای امروزی...

به قول این امروز‌ی‌ها، قفلی زدم رو آهنگ امضای سهراب پاکزاد و نمی‌تونم بگم چه احساسی بهم دست میده از شنیدنش 



* تو بمونی یا نمونی... 

اسفند امسال باید بیشتر بخونم.

حتی نمی‌دونم چی شد که دیگه از کتابهام ننوشتم... 

شاید چون کمتر از قبل وقت خوندن دارم و با نوشتن از کتاب حس می‌کردم اینطور به نظر میاد که من خیلی انسان اهل مطالعه و جالبی هستم، در حالیکه خب خودم می‌دونم اینجوری نیست.


+ کتابی که این روزها دارم می‌خونم کتاب هیپی ترجمه‌ی امیرمهدی حقیقته

کتاب رو از این رو انتخاب کردم که مترجمش آقای حقیقت بوده... به نظرم یکی از هم‌سلیقه‌هامه:) 

عصر جمعه

بعضی روزا به نرم هوا سرده برای انجام یه کارایی...

مثلا امروز سردتر از اونی بود که بخوام برم دندون پزشکی، انگار بدنم رطوبت گرفته بود و اصلا یجوری بودم که نباید...

اما رفتم و حالا دندون‌های همراه‌تری دارم.



+ دندون پزشکم فکر می‌کرد ۲۳ ساله باشم، به خودم که نگاه کردم دیدم چطور؟ من که بیشتر از اونی که هستم بهم میخوره...

+ مدتها بود کسی بهم نگفته بود به نظرش جوون‌تر‌از اونی‌ام که هستم. 

+ هنوز نمی‌دونم چرا ولی این خیابون بیستون باعث میشه دلم بگیره


جواب کامنتت رو اینجا دادم، رمز اسم خودته با حروف برعکس و فینگیلیش

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.