مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

دنبال ردپای خودت تو خونه‌ی دوستی که سالهاست رفاقتتون با هم به فنا رفته...

عکس از بچه‌ش گذاشته، پشتش یه کتابخونه‌ست. ناخداگاه نگاه می‌کنم ببینم کتابی از من اونجا نیست؟ پس اگر کتاب گودی من دست اون نیست دست کیه؟



+ من هیچ وقت کتاب شوهر عزیز من رو نخوندم. ولی نمی‌دونم چرا امانت داده بودش دستم و منم خیر ندیدم پسش بدم هیچ‌وقت...

+ آخرین پیامی که تو تلگرام ازش دارم مربوط به چند سال قبله، نوشته دیگه فقط منتظرم مرگم فرا برسه... الان اصلا یادش میاد که همچو چیزی گفته بوده بهم؟ اصلا هنوزم به نظرش اون روز حق داشت که اونجوری آرزوی مرگ کنه برای خودش؟ فکر نکنم... واقعا فکر نکنم

نظرات 2 + ارسال نظر
آویشن 1399/07/23 ساعت 17:52 http://dittany.blogsky.com

غم انگیز بود ، ناخودآگاه یاد خودم و یکی از دوستان قدیمیم افتادم نمی دونم چرا

مگی عزیزم به چالش دعوت شدی یه سر به وبم بزن

چشم، دستم آزاد شه حتما شرکت می‌کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد