مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

از ماسوله تا مسقط و از مسقط تا جاهای دور

بعد خیلی سال رفتم ماسوله... 

برای اولین بار، بدون خانواده:) 


+ شاید به نظر همش یه چای و کاکا خوردن ساده می‌اومد، اما همش این نبود... باید یادم بمونه که کجا برنامه‌ی سفرش به اون نقطه‌ی دور رو چیدیم.

نظرات 3 + ارسال نظر
آویشن 1398/03/02 ساعت 06:03

نه کاملا جدی گفتم. آخه فکر کن یعنی شاید صد بار اومدم فومن ولی نشد برم ماسوله، انگار طلسم شده کلا. بعد جالبه یکی از رفقای دانشگاه که جنوبی بود و حتی ییلاقات سمت ما هم اومده بود می گفت مگه میشه گیلانی باشی و نرفته باشی. دیگه واقعا خودم در عجبم

واقعا خیلی جالبه همونطور که من شرق گیلان و ماسال رو ندیدم مثلا...

آویشن 1398/03/01 ساعت 01:07 http://dittany.blogsky.com

منم می بردی با خودت
شاید واست جالب باشه که بدونی ۲ سال اولیه دانشجویی خواهر گرامی تو فومن بود ولی با این حال تو تمام این سالها نشد که برم ماسوله. هر بار یه چیزی پیش اومد. حتی ۲ هفته پیش باز خواستیم بریم با دوستان ولی شیشه آب افتاد رو پام و فعلا از پیاده روی مرخصی دارم

شوووخی می‌کنی؟ مگه میشه نرفته باشی البته طبیعیه چون اون ور گیلان بودی قبلا و ماسوله این ور گیلانه
ایشالا به زودی برنامه بذارین برین

بریدا 1398/02/12 ساعت 12:40 http://eshkaft.blog.ir

نمیدونم چرا هرموقع من قسمتم میشه بیام اون طرفا تابستونه و باعث میشه از آب و هواش متنفر بشم :// بعدا که عکسارو میبینم حرص میخورم که هواش نذاشت به اندازه ی کافی لذت ببرم

ایشالا این سری بهت خوش بگذره
شرمنده شدم از هوای شرجیموم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد