امروز ازش پرسیدم خبر جدیدی برام داره؟
گفت دیگه جز سلامتی چه خبری بدم؟
-
بهش گفتم اما من یه خبر جدید برات دارم، فردا صبح میرم و برای بیمه بیکاری اقدام میکنم!
گفت همیشه فعال و پویا باشی جانم
-
بعد چند دقیقه ازم پرسید فکرت رو دربارهی کاری که دوست داشتی شروع کنی پخته کردی؟
گفتم هنوز نه، اما میدونم یه روزی وقتش میرسه و این کارو میکنم.
-
میخواستم با رفیق مذکور پستهای قبل برم برای دنبال خونه و گفتم آزاد هستم. جواب داد احتمالا تا فردا یکی از همونایی که دیدیم رو قولنامه میکنم!
عجیب نیست؟ حتی بهم نگفت تصمیمش رو گرفته و من هنوز ذهنم درگیرش بود درحالیکه تصمیم گرفته بود یکی از همونایی که اتفاقا نپسندیده بود رو بخره
هیچی نمیگم، قبل خواب ازش میپرسم میشه بدونم کدوم خونه رو قراره قولنامه کنی؟ میگه یا کاج یا کوچه کیوان
بازم هیچی نمیگم فقط تعجب میکنم، همین