شاید بهار بود اولین باری که عاشق شدم... شاید...
+ هیچ مستى مشروعى قشنگ تر از نشستن ساعت ها روى سجاده هست؟
باور کنید من از این ادا در بیارها نیستم، من مومن نیستم، اما به خودش قسم هیچ حسى برام خوشایند تر از این حس نشستن روی سجاده نیست... آخ نگیریش ازم خدا، نگیریش
مگی جان
من اعتکاف بودم دانشگاه
نمیدونستم شرایط اومدنشو داشتی یا نه
اما الان که فک می کنم میگم کاش بهت می گفتم بیای
خیلی دعات کردم . . .
سال دیگه حتتتتتتما بیا
حتما دانشجویی
خیلی خیلی خیلی جات خالی بود
عزیییییز دلم
آسوکای دوست داشتنی... تو از کجای این دنیا پیدا شدی؟
اینقدر خوب و اینقدر ماه؟
سال دیگه اگر زنده بودم بهم بگو، شاید بهانه ای باشه برای بهتر شدن...
آخ که تو هم یکی از دارایی های این خونه ای، یه دارایی خوب که جاهای زیارتی یادم می کنه
نوش جونت
وای ببین کی اینجاست... خدای بزرگم
بهار بود ۲۳ فروردین شروعش بود
:)
بهار همیشه همینه... بهار خوب بلده آدما رو گول بزنه
من یک بار دیگه از همین بهار خوردم؛)
تازه دقت کردی آدم اصلا زمان را نمیفهمه
انگار از این جهان خارج میشی
واقعا تیلو واقعا
ای جان
چ خوب گفتی.مستی مشروع...
هوووم
ی دل ک تنگ ی مگی شده(:
یه مگی که تا الان تو وب بانو بوده ؛)