مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

مگه نه اینکه بنده های مغرورت رو تو جهنمت جای میدی؟

تو دنیایی که هرچی دعا می کنم عکسش رخ میده، می مونم که آیا بازم برای دوست داشتنی هام دعا کنم؟

برای آرامش و لبخند بابا و برای رسیدن آدم بدای داستان به سزای اعمالشون، یا برای تو که اون امتحان اردیبهشتی آینده ت رو رقم می زنه، یا حتی برای خواهر زیبام که زندگیش اونی باشه که انتظار داره، یا برای اوضاع نا به سامان زندگی خودم، از اوضاع تحصیل گرفته تا روابط عاطفی با خانواده و دوستان که هیچ کجا اثری از موفقیت نیست. همه جا می لنگم و روز به روز وضعیتم بدتر از پیش میشه...

شما منو نمی شناسید، من به یاد ندارم از 3سالگی به بعد دوبار یک چیز رو از خانواده م طلب کرده باشم، یک بار غیر مستقیم اعلام می کردم"من دلم یک گوشی اینطوری می خواد" و یا مثلا"بارونی پارسالم برام تنگ شده" و یا حتی"فقط منم که سفر مجردی نرفتم"همیشه همینقدر ساده به چیزی که می خواستم می رسیدم. 

حالا بزرگ تر شدم، وضعیت تغییر کرده و به قول بابام من برای خودم خانومی شدم، باید بتونم خواسته هام رو بیان کنم، خیلی ساده ست، من خواسته هام رو بیان می کنم، غیر مستقیم  و از خدام انتظار دارم غیر مستقیم های منو بشنوه به همون خوشمزگی همه چیز رو برام فراهم کنه و انتظار دارم غرورم براش مهم باشه و درک کنه من یاد نگرفتم یک چیز رو دوبار از بنده ش بخوام، از خودش که اصلا نباید چیزی بخوام، خودش می خونه دلمو، پس باید یه کاری کنه وقتی می دونی چیا می خوام دیگه... 

اما نمی کنه

تو دنیایی که عکس هرچی که خواستم اتفاق افتاده، آیا هنوزم باید چیزی رو ازش طلب کنم؟

ولی مشکل اینجاست که خدا هرگز خواسته های منو نمی شنوه که بخواد برآورده شون کنه، خودم می دونم چرا؛ سالهاست می دونم که چرا... 

نظرات 7 + ارسال نظر
BoBo 1394/09/12 ساعت 14:33

تو هم عین من این اخلاق بیخود رو داری!
منم کاری رو که از دستم بر بیاد رو انجام میدم، از کسی چیزی نمیخوام. اگه چیزی هم بخوام فقط یه بار بهش میگم، و کسی هم ازم چیزی بخواد کافیه یه بار بگه. تازه بعضی چیزارو هم اصن از بقیه نمیخوام، ینی فک میکنم خودشون باید بفهمن که من فلان چیز رو نیاز دارم! ولی فهمیدم که گاهی باید حرف زد و بعضی چیزا رو به زبون آورد، حتی اگه خیلی بدیهی باشه، گرچه به ندرت اینکار رو میکنم خودم! این برخوردم با آدماس، اما فک کنم تو رابطه منو و خدا هم تاثیر گذاشته باشه.
خواهرم میگه چرا از خدا چیزی نمیخوای؟ اونقد بزرگ و بخشنده هست که هرچقد چیز بزرگتری بخوای بهت بده، ولی منم فک میکنم خدا خودش میبینه که چی لازم دارم الان، چی آرومم میکنه، اگه بخواد میده بهم. ولی بازم فک میکنم اگه چیزی میخوایم باید راجع بهش حرف بزنیم و بخوایمش (گرچه باز هم خودم اینکارو نمیکنم!)
خلاصه فک میکنم اخلاق بیخودیه که داریم ...

اخلاق خیلی خیلی بی خودیه...من واقعا از همه انتظار دارم خواسته هام رو حدس بزنن...
خواهرتون درست میگه، خوبه که خودتونم می دونید این ایراد مسخره رو دارین عین من...
بیاین با هم از خدا یه چیزایی بخوایم خب:|¿
مثلا من امشب قصد دارم ازش بخوام که کمکم کنه از فردا زندگیم منظم شه و بخوام پول خوبی بهم برسونه:دی

ساده خان 1394/09/11 ساعت 13:10

مگه نه اینه ک خودش (خدا) گفته بزرگترین گناه نا امیدیه
چرا میگین خدا صدامو نمیشنوه؟!
لطفا نا امید نباشید
گاهی وقتا پرسیدنِ چرا بزرگترین اشتباهه چون اگه دلیلی هم وجود نداشته باشه ما ادما قطعا با این سوال براش دلیل پیدا میکنیم و گاهی از کاه کوه میسازیم!
+دعا برای دیگران خوبه ب شرطی ک خودشون اهل تلاش باشن و دیگه اینکه ب این اعتقاد دارم حکمت ی چیزایو ما نمیدونیم شاید ی وقتایی نشدن ی چیزی ب صلاح ادما باشه

:) ناامید نیستم اما هزار دلیل دارم که خدا حق داشته باشه صدامو نشنوه؛)

+ اهل تلاشن خیلی...

ساده خان 1394/09/11 ساعت 13:06

مگه نه اینه ک خودش (خدا) گفته بزرگترین گناه نا امیدیه
چرا میگین خدا صدامو نمیشنوه؟!
لطفا نا امید نباشید
گاهی وقتا پرسیدنِ چرا بزرگترین اشتباهه چون اگه دلیلی هم وجود نداشته باشه ما ادما قطعا با این سوال براش دلیل پیدا میکنیم و گاهی از کاه کوه میسازیم!
+دعا برای دیگران خوبه ب شرطی ک خودشون اهل تلاش باشن و دیگه اینکه ب این اعتقاد دارم حکمت ی چیزایو ما نمیدونیم شاید ی وقتایی نشدن ی چیزی ب صلاح ادما باشه

حوا 1394/09/10 ساعت 19:46

عزیز دلم
دخترک دوست داشتنیم
دلم میخواست اون لحظه ای که این پست رو مینوشتی ،میتونستم بهت دسترسی داشته باشم و محکم بغلت کنم
چقد آشنا بودن برام تک تک جمله های این پست

حوا شما چرا اینقدر مهربونی؟ با همه اینقدر مهربونی؟ خوشبحال همه ی اطرافیانت... خدا حفظت کنه حوای جان...
+ آشنا بودن؟ یعنی شمام؟

شباهنگ 1394/09/10 ساعت 15:27 http://nebula.blog.ir

منم به همین اندازه مغرور بودم...
حتی بیشتر


http://nebula.blog.ir/post/386/386-%D9%85%D8%A7-%DA%A9%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D9%84%DB%8C%D9%81%D8%AA%D8%AD-%D9%84%D8%B9%D8%A8%D8%AF-%D8%A7%D9%84%D8%AF%D8%B9%D8%A7%D8%A1-%D9%81%DB%8C%D8%BA%D9%84%D9%82-%D8%B9%D9%86%D9%87-%D8%A8%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AC%D8%A7%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D9%85-%D9%85%D9%86-%D8%B0%D9%84%DA%A9

با خوندن این پستت چشام اشکی شد...
نمی دونم چرا با اینکه میدونم غرور بده و با اینکه میدونم منفور میشم برای خدام نمی تونم از غرورم کم کنم...
مشکل اینجاست که اصلا دعاهای من برای خودم نیستن که بخوام تلاشی کنم و بعد دعا کنم.
دعای همینجوری هم که می کنم واقعا اثرش رو نمی بینم، اونم ایراد از منه و به شدت معتقدم دعای آدم پرگناه شنیده نمیشه نسرین...

هوم 1394/09/10 ساعت 15:26

دوست ندارم آمار اینجور چیزا رو در بیارم ولی مطمئنم اگه یه نگاه بهشون بندازیم، می فهمیم همین لحظه چقدر پسربچه و دختر بچه دارن از گرسنگی میمیرن.چقدر آدم قاچاق میشه. چقدر آدم مورد بدترین شکنجه ها و تجاوزا قرار میگیرن. زیادن بچه هایی که تا چشم باز میکنن توی بدترین محیط هایی هستن که من و تو تا آخر عمرمون ممکنه نبینیم.

اونا هم دعا می کنن، اونا هم کمک می خوان ولی امداد الهی نمی بینن. به نظر من اگه خدا عادل باشه وقتی میشینه و تجاوز به یه دختربچه رو نگاه می کنه و هیچ کاری انجام نمیده، به دعاهای من و تو که فقط به خیال خودمون خیلی حیاتی هستن هم نباید توجه کنه.غیر از این باشه چیزی جز تبعیض نیست.

انتظار امداد الهی نداشته باش چون توقع خیلی بیجایی هست.

من الان تمام مشکلم با خودمه که چرا یاد نگرفتم دو بار چیزی رو بخوام؟ چرا سر هیچ چیز به خودم سختی ندادم و همیشه مغرورانه انتظار داشتم اونی که می خوام رقم بخوره بی هیچ تلاشی؟
واقعا از خدا انتظاری ندارم بشنوه به دلایل مختلف و حرفت منطقیه :)

pi 1394/09/10 ساعت 15:19 http://coldestdark.persianblog.ir

nmidunam che rabti dare be in post
ama yad in sher shamloo oftadam

دختران دشت!

دختران انتظار!

دختران امید تنگ

در دشت بی کران،

و آرزوهای بیکران

در خلق های تنگ!

دختران آلاچیق نو

در آلاچیق هائی که صد سال! -

از زره جامه تان اگر بشکوفید

باد دیوانه

یال بلند اسب تمنا را

آشفته کرد خواهد...



دختران رود گل آلود!

دختران هزار ستون شعله،‌به طاق بلند دود!

دختران عشق های دور

روز سکوت و کار

شب های خستگی!

دختران روز

بی خستگی دویدن،

شب

سر شکستگی!-

در باغ راز و خلوت مرد کدام عشق -

در رقص راهبانه شکرانه کدام

آتش زدای کام

بازوان فواره ئی تان را

خواهید برفراشت؟



افسوس!

موها، نگاه ها

به عبث

عطر لغات شاعر را تاریک می کنند.



دختران رفت و آمد

در دشت مه زده!

دختران شرم

شبنم

افتادگی

رمه!-

از زخم قلب آبائی

در سینه کدام شما خون چکیده است؟

پستان تان، کدام شما

گل داده در بهار بلوغش؟

لب های تان کدام شما

لب های تان کدام

- بگوئید !-

در کام او شکفته، نهان، عطر بوسه ئی؟



شب های تار نم نم باران - که نیست کار -

اکنون کدام یک ز شما

بیدار می مانید

در بستر خشونت نومیدی

در بستر فشرده دلتنگی

در بستر تفکر پر درد رازتان،

تا یاد آن - که خشم و جسارت بود-

بدرخشاند

تا دیر گاه شعله آتش را

در چشم بازتان؟



بین شما کدام

- بگوئید !-

بین شما کدام

صیقل می دهید

سلاح آبائی را

برای

روز

انتقام؟

دوس داشتنی بود، ممنونم ازتون واقعا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد